پر شدن جهنم از جن و انس

هنگامی که ابلیس از سجده به آدم امتناع نمود و رانده از رحمت پروردگار گردید و از نظر حسد و عداوتی که با بشر دارد پیوسته همت می گمارد که هر یک از افراد را هم کیش خود نماید. بدین جهت گروهی که در مقام خودستائی برآیند و از حق و حقیقت منحرف شده، اقوالی مختلف و متشتت اظهار نمایند و در دین بدعت گذارند و سبب پراکندگی مردم گردد و از طریق مستقیم منحرف شوند شایسته عقوبت خواهند بود. حکم و فرمانی که پروردگار درباره سلسله بشر از آغاز خلقت فرموده به طور حتم و تخلف ناپذیر است: «و تمت کلمة ربک لأملأن جهنم من الجنة و الناس أجمعین؛ و سخن پروردگار تو بر این مقرر شده است که جهنم را از همه انس و جن انباشته می کنم.» (هود/ 119) "و تمت کلمة ربک" یعنی وحی و وعید خدا که حتمی است به تمامی به بندگانش رسیده. و جبائی گفته: یعنی خبرهایی که داده بود در خارج تحقق یافته و صدق بوده، و ابن عباس گفته: یعنی گفتار پروردگارت واجب گردیده، و حسن گفته: یعنی حکم پروردگار بر آن رفته و حکم فرموده است.
کلمه خدای تعالی تحقق یافت، و مصداق خود را از ایشان گرفت، به خاطر ظلم و اختلافشان در حق، و بعد از آنکه بدان عالم شدند، و کلمه او که تحقق یافت همان پر کردن جهنم بود. منظور از سخن پروردگار که تحقق یافته آن سخنی است که خداوند در پاسخ شیطان که گفته بود بندگانت را گمراه خواهم کرد، بیان فرمود و در این آیه آمده است: «فالحق و الحق أقول لأملأن جهنم منک و ممن تبعک منهم أجمعین؛ حق این است و حق را می گویم که جهنم را از تو و کسانی از آنها که تابع تو باشند پرخواهم کرد.» (ص/ 85) در این آیه، فرمان مؤکد خداوند دائر به پر کردن جهنم از جن و انس است. ولی بدیهی است که این فرمان حتمی تنها یک شرط دارد و آن بیرون رفتن از دایره رحمت الهی و پشت پا زدن به هدایت و راهنمایی فرستادگان او است، و به این ترتیب این آیه نه تنها دلیل بر مکتب بر جبر نخواهد بود، بلکه تاکید مجددی است بر اختیار.
این آیه نظیر آیه ی «و لو شئنا لآتینا کل نفس هداها و لکن حق القول منی لأملأن جهنم من الجنة و الناس أجمعین؛ و اگر می خواستیم هدایت هر کس را به او می دادیم، ولیکن قضای من رانده شده که به طور قطع جهنم را از جن و انس، پر کنم.» (سجده/ 13) می باشد و اصل این کلمه آن وعده ای است که خداوند به ابلیس ملعون در جواب او که گفته بود: «فبعزتک لأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین؛ پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى‏آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت. مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.» داده است و فرموده: «قال فالحق و الحق أقول لأملأن جهنم منک و ممن تبعک منهم أجمعین؛ گفت به حق سوگند که حق می گویم به طور قطع جهنم را از تو و از کسی که پیرویت کند پر می کنم.» (ص/ 85) پس این آیات مضمونش متحد و بعضی مفسر بعضی دیگر است. و جن در مقابل إنس، اسم جنس است، و اطلاق می شود به هر موجودی که پوشیده و از نظر مستور باشند، و آفرینش آن از آتش و حرارت است، چنانکه مبداء آفرینش انس از خاک باشد و جن هم چون انس مکلف و عاقل بوده و مؤمن و کافر پیدا می کنند «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» (ذاریات/ 56)
تأویلات کاشانی: «یعنی این حکم خداوند قطعی است که جهنم پر شود زیرا جهنم یکی از مراتب وجود است و چون تعطیل در وجود جایز نیست و محال است چیزی قابل وجود باشد و به یک اندازه ی از هستی برسد و موجود نشود پس پر شدن جهنم ضروری و ناگزیر است.»
روح البیان: «حکم ازلی است که جهنم پر شود از ارواح سرکش که پی هلاکت خود می روند مثل شیطان و پیروان او، و هم از مردمی که نفوس امارة بالسوء هستند و پیوسته به دنبال هوسهای زشت سرگردانند و از خدا رو گردان. جامی گفته است:
یا من ملکوت کل شی ء بیده *** طوبی لمن ارتضاک ذخرا لغده
این بس که دلم جز تو ندارد کامی *** تو خواه بده کام دلم خواه مده
مغربی گفته است:
نیست در باطن ارباب حقیقت جز حق *** جنت اهل حقیقت به حقیقت این است
باید گفت که وحدت هدف والای انسانی است که بشر در راه آن می کوشد، و در عین حال وحدت غایت آفرینش است. خدا مردم را نیافریده است که عذابشان کند بلکه برای این که لطف کند و آنان را با یکدیگر دوست گرداند. اما خداوند سبحان مسئولیت تحقق این هدف والا را بر عهده انسان گذاشته است و البته وسایل آن را از قبیل پیامبران و پیشوایان و کتابها و شریعتها از پیش فراهم ساخته است. اما اگر آنها در گمراهی بمانند و با شریعت مخالفت کنند، خداوند به سختی عذابشان خواهد کرد، چرا که مسئولیت خود را نپذیرفتند. از این رو کشاکش طبیعتی است که اولویت دارد و وحدت غایت قانونمندی دینی است و اختلاف پدیده ای فاسد است که از میان بردنش ضروری است و گرنه آتش دوزخ مسلما و قطعا پیامد آن خواهد بود.

خوب، بد، زشت
از ساحت کبریائی خداوند خطاب طرد آمیز به ابلیس صدور یافت که از مقام قرب و صف فرشتگان قدس بیرون آی زیرا شقاوت محض و عناد ذاتی تو هرگز با انقیاد وجودی و طهارت و قدس ذاتی آنان تناسب ندارد، و با این لجاج و عناد که همت خود را در آن گماری که بشر را از طریق عبودیت و صراط سعادت منحرف نمائی، و از رحمت بی نهایت بی بهره کنی، شایسته جز آن نیستی که همواره مورد لعن و طرد قرار گیری، و از هر رحمت محروم گردی، و از جمله شقاوت و دوری تو از مغفرت آن است که گروه بی شماری از (بشر را نیز) بتوانی از سعادت باز داری، و آنها را با خود هم کیش و هم آهنگ نمائی. و نیز سوگند یاد فرمود که بعضی از آن گروه پیروان تو را در دوزخ عقوبت خواهم نمود: «قال اخرج منها مذءوما مدحورا لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین؛ فرمود نکوهیده و مطرود از آن [مقام] بیرون شو که هر کس از آنان تو را پیروی کند، بی تردید جهنم را از همه شما پر خواهم کرد.» (اعراف/ 18) و بر حسب آیات کریمه کفار و مشرکین را در اثر اینکه به تمام معنا از مرام وی پیروی نموده، و هم کیش او بوده در شقاوت خلود یافته حسرتهای روانی و شعله های آتشین درونی آنها را برای همیشه فرا خواهد گرفت ولی گروه اهل ایمان که مرتکب گناهان بزرگ بوده، و به طور تصادف از طریق مستقیم انحراف یافته، و فریفته نیرنگهای شیطانی گشته، نیز مورد تهدید قرار گرفته اند، که به طور موقت و محدود از پاره ای از رحمت پروردگار بی بهره خواهند بود، جز گروهی که توبه نموده و از کردار زشت خود پشیمان شده، و روان خود را پاکیزه نموده، و صفای فطری خود را باز یافته باشند، و یا از فضل پروردگار مورد شفاعت قرار گیرند.
از کلمه ی "لمن تبعک منهم" استفاده می شود که یگانه سبب خلود بشر در شقاوت و عقوبت ابدی همانا پیروی و پذیرش نیرنگهای و الهامات شیطانی است، زیرا از نظر عداوت و دشمنی که با سلسله بشر دارد، همواره آنها را به تیره بختی و مخالفت پروردگار و پیروی از هوی و تمایلات دعوت و ترغیب می نماید هم چنین که فرشتگان و حکم خرد نیز انسان را به سوی اطاعت و سپاسگزاری از نعمتهای پروردگار دعوت می نمایند، در این زمینه انسان در هر لحظه در سر دو راه اطاعت و مخالفت پروردگار قرار خواهد گرفت، و امتحان و آزمایش هر یک از افراد بشر نیز بدین وسیله صورت می گیرد.
با آنکه خدا مردم را برای رحمت آفریده است ولی بنابر اینکه انسان در ظرف اختیار آفریده شده است نتیجه این اختیار آن خواهد بود که وعده خدا تمام شود و جای خود گیرد و آن اینکه جهنم از کفار جن و انس پر شود، این پر شدن جهنم غرض اصلی خدا از خلقت انسان نیست. منظور آیه هم این نیست که هدف از خلقت آنها رفتن به دوزخ است بلکه مفهوم آیه این است که آنان در اثر کفر و گناه به جهنم می افتند و عاقبت کارشان افتادن به جهنم خواهد بود. غایت مختار بودن انسانها جز این نمی تواند باشد. در اینجا نیز منظور بیان سرانجام آفرینش انسانهاست و نه علت آن.
از این آیات و آیه 179 از سوره اعراف معلوم می شود که اکثریت انسانها گمراهان و دوزخیان هستند و اهل حق و بهشتیان در اقلیت قرار دارند. بنابراین، مؤمنان و طرفداران حق نباید از اینکه در اقلیت هستند، نگران باشند.
اشکال: خداوند در سوره ق آیه 30 می فرماید: «یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید؛ آن روز كه [ما] به دوزخ مى‏ گوييم آيا پر شدى و مى‏ گويد آيا باز هم هست.» و در اینجا می فرماید: "لأملأن جهنم"
جواب: جهنم مظهر غضب الهی است از برای او حدی نیست اگر هزار برابر این کفار هم کفار و شیاطین باشد جا دارد و لذا می گوید: "هل من مزید" ولکن هر که وارد آن شود آن قدر جا بر او تنگ می شود که قدرت بر حرکت ندارد و این یکی از عقوبات جهنم است که هر که را به طرف او سنگ کبریت و شیطان بسته شده. خداوند دوزخ را از تمام کفار و مشرکین جن و انس و شیاطین و ضالین و مضلین و مبدعین و معاندین و ناصبین و مخالفین و منکرین ضروریات دین و ظالمین از اول دنیا تا آخر دنیا پر خواهد کرد، اما جهنم سیری نخواهد داشت چونکه آن از از غضب الهی خلق شده است.
رفع شبهه: اگر کسی گوید: ابلیس چگونه در آتش متأثر شود زیرا جنس را در جنس تأثر نیست؟
جواب این است که بسیاری از حکماء الهیین و اساطین متکلمین مفسرین، تصریح نموده که ابلیس از عنصر ناریه خالص خلق نشده، بلکه از عناصر اربعه، و جزء ناریت غلبه دارد چنانچه آدم جزء خاکیش غالب است. بنابراین تأثیر آتش شدید جهنمی در عنصر ابلیسی، اقوی خواهد بود. ایضا جثه او بر عین ناریت باقی نیست، بلکه منقلب و مستحیل به گوشت و خون و استخوان شده، پس احتراق و تألم او به آتش که اقوی و أشد است، عقلا ممکن باشد، چنانچه آدمی به ضرب کلوخی متألم شود.
ابوحنیفه روزی در مجلس خود سه مسئله را ایراد نمود:
1- تمام افعال بندگان از خدا، و بنده مجبور است در فعل.
2- آنکه خدا دیده می شود، زیرا شی ء ممکن نیست موجود باشد و دیده نشود.
3- شیطان به آتش نسوزد، زیرا جنس را در جنس تأثیری نیست.
بهلول سخنان بیهوده را شنیده، کلوخی بینداخت و سر ابوحنیفه شکسته، خون جاری شد. شکایت نزد هارون الرشید، بهلول را طلبیده، مؤاخذه نموده. بهلول گفت: به اقرار خودش، خدا کرده، نه من ابوحنیفه ناله دردسر کرد. بهلول گفت: دروغ می گوید، اگر درد موجود است او را نشان دهد. ابوحنیفه گفت: سرم شکسته به ضرب کلوخ. بهلول گفت: تو از خاک، و کلوخ از خاک چسان جنس در جنس تأثیر نمود؟ ابوحنیفه از جوابهای شافیه کافیه بهلول شرمنده و منفعل، و حضار مجلس خندیدند.


منابع :

  1. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد ‏5 صفحه 288

  2. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد ‏7 صفحه 144

  3. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد ‏12 صفحه 252

  4. سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏6 صفحه 266

  5. سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏8 صفحه 534

  6. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏11 صفحه 86

  7. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏9 صفحه 282

  8. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد ‏12 صفحه 151

  9. ابراهیم عاملی- تفسیر عاملی- جلد 5 صفحه 151

  10. سيد على اكبر قرشى- أحسن الحدیث- جلد 5 صفحه 67

  11. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 11 صفحه 333

  12. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏5 صفحه 122

  13. يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 5 صفحه 330

  14. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 4 صفحه 27

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/115118