دوزخیانی خوار و رسوا و ذلیل

هدف انسان در زندگی

هدف انسان در زندگی آزمودن ایمان و فهم و اندازه کارایی اراده او در مقاومت کردن با فشار شهوات است، پس اگر از آزمایش روسفید بیرون آید، جایگاه او بهشت برین است، و اگر مردود شود بازگشت او به آتش خواهد بود، و این خواری و رسوایی نصیب کسانی است که بر خود ستم روا می دارند، و خدا به هیچ وجه نسبت به کسی ستم نمی کند، و به زودی معلوم می شود که آنچه ستمگران با ستم خود در دنیا به دست آورده اند، در آن دنیا هیچ سودی بر ایشان نخواهد داشت.
خردمندان در نتیجه تفکر و اندیشه درباره جهان آفرینش و به حکم فطرت به یکتائی و بی همتائی آفریدگار ایمان آورده، و به روز رستاخیز نیز معتقد شده اند، و از گروهی که صنع و جهان خلقت را بیهوده پنداشته، و بشر را خود سر و زندگی آنان را منحصر به این چند روز دنیا می دانند، تبری می نمایند. زیرا این گروه بر خلاف فطرت قضاوت نموده، و به ساحت پروردگار نسبت ناروا گفته، و به دعوت و ندای پیامبر اسلام و تهدیدات قرآن گوش فرا نداده، راه دشمنی پیموده، و روز رستاخیز را افسانه پنداشته و از زی بندگی خارج شده اند. پروردگار نیز بر حسب تدبیر متقن خود که تخلف ناپذیر است، این مردم بد سرشت را در این جهان از رحمت خود می راند، و به سوی مقصد و هدفی که پیش گرفته اند سوق می دهد، و هنگام رستاخیز نیز سیرت ناپاک آنان را به صورت شعله های آتشین در آورد و به خواری و حسرتهای روانی آنها را دچار فرماید، این گروه بدکیش در اثر اینکه رابطه خود را با آفریدگار گسسته اند، صلاحیت آن را ندارند، که پرهیزکاران در پیشگاه عدل پروردگار از آنان شفاعت نمایند.

عذاب دوزخ

سوختن در آتش جهنم یک نوع عذاب جسمی است ولی عذاب روحی از آن بدتر و آزاردهنده تر است زیرا باعث خواری و رسوایی انسان در قیامت و در برابر خدا و مردم می شود. رنج این رسوایی بدتر از رنج خود آتش است این سخن نظیر سخن امیرالمؤمنین علی (ع) است که در دعای کمیل خطاب به پروردگار می گوید: «اگر بر حرارت آتش تو صبر کردم، چگونه بر فراق و دوری تو صبر کنم و یا شماتت دشمنان تو را تحمل نمایم.»
خداوند در قرآن می فرماید که «ربنا إنک من تدخل النار فقد أخزیته و ما للظالمین من أنصار؛ بار الها هر که را تو (بر اثر اعمالش) به دوزخ افکنی او را خوار و رسوا ساخته ای، و این گونه افراد ستمگر، یاوری ندارند.» (آل عمران/ 192) همه افراد چه مؤمن چه کافر به جهنم وارد خواهند شد منتهی مؤمنان فورا از آن خارج خواهند شد: «و إن منکم إلا واردها کان علی ربک حتما مقضیا* ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ کسی از شما نیست مگر اینکه وارد آن (جهنم) خواهد بود سپس کسانی را که پرهیزگارند از آن نجات می دهیم و ستمگران را در آنجا رها می کنیم در حالی که به زانو در آمده اند.» (مریم/ 71- 72) از این جمله استفاده می شود، که خردمندان بیش از آنچه از آتش دوزخ می ترسند از رسوایی وحشت دارند، و همین است حال افراد با شخصیت، آنها حاضرند همه گونه رنج و ناراحتی را تحمل کنند اما حیثیت و آبروی آنها محفوظ بماند. بنابراین دردناک ترین عذاب رستاخیز، برای این دسته همان رسوایی در پیشگاه خدا، و بندگان خدا است.

خزی چیست؟

در معنی جمله ی «فقد أخزیته» وجوهی است:
1- یعنی خدایا هر که را به آتش افکنی او را رسوا و خوار کرده ای، از ماده خزی.
2- یعنی او را هلاک کرده ای.
3- یعنی او را در جایی و مقامی قرار داده ای که از آن شرمگین است و در این صورت از خزایت مشتق است که به معنی استحیاء است. اهل تأویل در مقصود از این آیه اختلاف کرده و چند قول گفته اند:
1- از انس بن مالک و قتاده نقل شده که خوار کردن آنان ابدی قرار دادن ایشان است در دوزخ پس آیه اختصاص به مخلدین در دوزخ دارد.
2- جابر گوید: خزی داخل شدن در دوزخ است و این قول قویتر است زیرا خزی یعنی اهانت به خوار شونده و رسوا کردن اوست و آن کس را که خداوند عقاب کند رسوا کرده و این مطلب با عقیده ما که عفو گنهکاران را جایز می دانیم منافات ندارد زیرا آن کس که خزی را همان دخول در دوزخ می داند درباره کسی که به دوزخ برود و پس از اتمام مجازاتش از آن به در آید خزی قائل نیست و این را درباره او خزی نمی داند. و اما به قول کسی که خزی را از خزایت به معنی شرم کردن می داند خزی و خوار ساختن مؤمن به این است که موجبات حیا و شرمندگی او را فراهم آرد و خزی کافر مخلد کردن اوست در دوزخ.
به هر جهت ما می گوییم که «خزی» عبارت است از ناکامی و خواری و رسوایی، و این معنی در زندگی اخروی با صورت گرفتن خواری در خود نفس خواهد بود، زیرا در آنجا اسم و رسم و عنوان و سائر ظواهر و اعتباریات خیالی مورد توجه نخواهد بود. آری در هر محیط و اجتماعی نظر به موضوع مخصوصی می باشد، مثلا در مورد امتحانات عمومی کلاسهای فرهنگی، توجه به رشته مخصوص فنی یا علمی خواهد بود، نه به عنوان و لباس و خانواده و ثروت و فقر و زبان و غیر آنها. و در عالم ماورای ماده که هرگونه امور ظاهری و مادی از عنوان و اسم و مال و ملک و مقام و قوای مادی، منتفی می شود، تنها به جهت شخصیت معنوی و روحانی انسان توجه پیدا شده، و ذاتیات و صفات روحانی و باطنی او منظور می گردد. و در مقابل «خزی»، فوز است که به معنی پیروزی است، و پیروزی در عالم ماورای ماده عبارت است از رسیدن به خیر و نعمت و خوشی که به اقتضای زندگی آن عالم صورت بگیرد، و معلوم است که خوشی و خیر در آنجا مال و ملک و خوردنی و آشامیدنی و مشتهیات نفسانی و سائر امور مادی نخواهد بود.

چه کسانی خوار خواهند شد!؟

آنان از پیش زبون و فرومایه و زیردست شده اند. آنکه از بیهوده گرایی و ناهماهنگی با آفرینش تحول نیابد و باز نگردد، عذاب النار که درگیرش شده زبونش می گرداند و به خود داخلش می کشاند و دیگر یار و کمک کاری ندارد، و این مقتضای صفت فعل ربوبیت است. و بیش از خزی و عذاب آتش، آنکه از قدرت ربوبی خود و جهان و هدف آن بیگانه شود و به باطل گراید، ناچار به خود و دیگران ستمگر است و در همان حال تنها و بی یار. هیچکس نمی تواند که ظالمان را با قهر و نیرو از عذاب نجات دهد زیرا نصرت این است که شخص منصور را با قهر و نیرو کمک کند پس این آیه با شفاعت پیغمبر و ائمه از مذنبین منافات ندارد زیرا شفاعت از راه خضوع و تضرع به سوی خداست و از نصرت نیست. خردمندان، پس از آشنایی با اهداف تربیتی انسان به این حقیقت می رسند که تنها وسیله پیروزی و نجات انسان اعمال و کردار اوست، و بنابراین افراد ستمگر نمی توانند یاوری داشته باشند. زیرا یاور اصلی را که عمل پاک است از دست داده اند و تکیه روی کلمه ظلم یا بخاطر اهمیت این گناه از میان گناهان است و یا به خاطر آن است که تمام گناهان بازگشت به ظلم و ستم بر خویشتن می کند. البته این آیه منافاتی با مسئله شفاعت (به معنی صحیح) ندارد، زیرا شفاعت، نیاز به آمادگی خاصی در شفاعت شونده دارد، و این آمادگی، در پرتو پاره ای از اعمال نیک پیدا می شود.
باید گفت که ظلم ایشان سبب است برای ادخال ایشان در آتش و انقطاع نصرت از ایشان در خلاصی از آن و از نفی نصرت نفی شفاعت عصاة اهل اسلام لازم نمی آید چه نصرت دفعی است به قهر و شفاعت بر وجه مسئله و خضوع و تضرع است به خدا و مع ذلک محتمل است که مراد به ظالمان اهل کفر باشند نه عصاة اهل ایمان و صدور شفاعت از حضرت رسالت (ص) برای مؤمنانی که اهل کبایر باشند مجمع علیه جمیع امت است و احادیث صحیحه متواتره در این باب واقع شده.
از جمله بخاری در صحیح از انس بن مالک روایت کرده که پیغمبر (ص) فرموده که بعضی از امت من باشند که بعد از مدت متمادی که در دوزخ بوده باشند اثر شفاعت به ایشان رسیده از دوزخ بیرون آیند و به بهشت درآیند، «فیسمیهم اهل الجنة الجهنمیین؛ پس نام نهند ایشان را بهشتیان جهنمیان.» یعنی کسایی که منسوبند به جهنم و معذب شده اند به عذاب آن. ابوسعید خدری از آن حضرت روایت کرده که جمعی را از دوزخ بیرون آرند که از فرط سوختن مانند انگشت سیاه شده باشند پس ایشان را در نهری که آن را نهرالحیات گویند در اندازند و ایشان خود را شست و شوی داده اثر سوختن از ایشان زایل گردد و بعد از آن به بهشت داخل شوند و این روایت را بخاری و ابومسلم در صحیحین خود نقل کرده اند و نیز از آن حضرت روایت است که «ادخرت شفاعتی لاهل الکبایر من امتی؛ ذخیره کرده ام شفاعت خود را برای اهل کبایر که از امت من باشند.»، و امثال این اخبار بسیار است و کسانی که اخزا را به تابید تاویل می کنند مانند انس بن مالک و سعید بن مسیب و قتاده و ابن جریح آیه را مخصوص می دانند به اهل کفر پس منافی شفاعت اهل ایمان نباشد
نزد بعضی که اثبات خزی می کنند به مجرد دخول معنی آن فضیحت است و فضاحة نسبت به کفار و استحیا نسبت به عصاة امت و بنابر معنی اول اخزیته مشتق است از خزی و نظیر این است قوله و لا تخزون فی ضیفی و بر معنی ثانی مشتق است از خزایه به معنی استحیا و بنابر آنکه آیه بر عموم خود باشد منافی آیه ی کریمه ی «یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه؛ در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى ‏گرداند.» (تحریم/ 8) نخواهد بود زیرا که مراد به «الذین آمنوا معه» اهل تقوی هستند که مستحق عذاب نباشند و ذکر «معه» قرینه ی این تخصیص است و در رساله اعتقادیه ی ابن بابویه مذکور است که اعتقاد ما آن است که دوزخ دار هوان و دار انتقام اهل کفر و عصیان است و هیچ کس در آن مخلد نماند مگر اهل شرک و کفر، اما عصاة اهل توحید به وسیله شفاعت از آن بیرون آیند و در روایت آمده که هیچ کس را از اهل توحید الم نرسد در حین داخل شدن در آن بلکه آن نزد خروج ایشان باشد از آن تا این الم جزای معصیت ایشان باشد پس بنابراین روایت اخزا در وقت ادخال مخصوص خواهد بود به اهل کفر و شرک.


منابع :

  1. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏4 صفحه 387

  2. ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد ‏2 صفحه 406

  3. میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد ‏5 صفحه 212

  4. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏3 صفحه 217

  5. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد ‏5 صفحه 453

  6. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏5 صفحه 215

  7. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏3 صفحه 300

  8. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏1 صفحه 673

  9. يعقوب جعفرى- تفسیر کوثر- جلد 2 صفحه 335

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/116085