راستگویی از عوامل ورود به بهشت

اوصاف راست گویان
عدم شک در ایمان خود و جهاد با مال و جان در راه خدا از ویژگی های راست گویان است. قرآن کریم در بیان اوصاف راست گویان پانزده صفت نیک را در سه بخش ایمان، عمل و اخلاق بیان نموده است. در بخش ایمان، به مسئله ایمان به خدا، فرشتگان، انبیا، قیامت و کتب آسمانى اشاره شده و در بخش عمل، به مسائل عبادى مانند نماز و اقتصادى مانند زکات و اجتماعى مانند آزاد نمودن بردگان و نظامى مانند صبر در جبهه و جنگ، و روحى و روانى مثل صبر در برابر مشکلات، اشاره گردیده است. و در بخش اخلاقى به وفاى به عهد و دل کندن از مادیات و ترحم به فقرا اشاره شده است.
1ـ ایمان به خدا: «ولکن البر من امن بالله؛ بلکه نيکوکار کسی ، است که به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و کتاب خدا و پيامبران ايمان آورد.» (بقره/ 177) مراد به این ایمان، ایمان کامل است که اثرش هرگز از آن جدا نمى شود و تخلف نمی کند، نه در قلب، و نه در جوارح، در قلب تخلف نمی کند چون صاحب آن دچار شک و اضطراب و یا اعتراض و یا در پیشامدى ناگوار دچار خشم نمی گردد و در اخلاق و اعمال هم تخلف نمی کند، (چون وقتى ایمان کامل در دل پیدا شد، اخلاق و اعمال هم اصلاح می شود). دلیل بر اینکه مراد از آیه بیان این معنا است، ذیل آیه شریفه است که مى فرماید: «اولئک الذین صدقوا؛ آنانند كسانى كه راست گفته‌اند.» (بقره/ 177) که صدق را مطلق آورده و مقید به زبان یا به اعمال قلب، یا به اعمال سایر جوارح نکرده، پس منظور، آن مؤمنینى است که مؤمن حقیقى هستند و در دعوى ایمان صادقند
2ـ ایمان به روز واپسین: "و الیوم الاخر". در حقیقت این نخستین پایه همه نیکیها و خوبیها است: ایمان به مبداء و معاد، ایمان به اصولى که تمام وجود انسان را روشن مى کند و انگیزه نیرومندى براى حرکت به سوى برنامه هاى سازنده و اعمال صالح است.
3 ـ ایمان به فرشتگان: "و الملـئکة".
4 ـ ایمان به کتاب آسمانی: "و الکتاب".
5 ـ ایمان به پیامبران الهی: "و النبیین".
6 ـ دادن مال به خویشاوندان، در حال علاقه به آن: «واتی المال علی حبه ذوی القربی؛ و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان دادند.» (بقره/ 177) این جمله را سه نوع معنا نموده اند:
الف: پرداخت مال به دیگران با وجود علاقه اى که به آن هست.
ب: پرداخت مال بر اساس حب خداوند.
ج: پرداخت مال بر اساس علاقه اى که به فقیر است.
7 ـ دادن مال به یتیمان: "و الیتامی".
8 ـ دادن مال به بینوایان: "و المساکین". جمع مسکین یعنى تهیدست و کسى که همیشه محتاج مردم است.
9 ـ دادن مال به در راه ماندگان: "و ابن السبیل". یعنى مسافر و رهگذر و «مسافر» را از این جهت «ابن السبیل» گویند که ملازم با راه و جاده است، چنان که به «راهزن»، «ابن الطریق» گویند، چون راهزنى او در راه انجام مى گیرد. و گفته شده: منظور از «ابن السبیل»، «میهمان» است، زیرا به وسیله جاده بر میزبان وارد مى شود.
10 ـ دادن مال به گدایان آبرومند: "و السائلین". و کسانى که مطالبه صدقه مى کنند. و گفته شده است منظور کسانى هستند که از دیگران درخواست غذا مى کنند.
11 ـ دادن مال برای آزاد کردن بندگان: "و فی الرقاب".
12 ـ برپا داری نماز: "و أقام الصلوة". یکی از مهمترین اوصاف راستگویان را برپا داشتن نماز مى شمرد و مى گوید: "آنها نماز را برپا مى دارند" (و أقام الصلاة) نمازى که اگر با شرائط و حدودش، و با اخلاص و خضوع، انجام گیرد، انسان را از هر گناه باز مى دارد و به هر خیر و سعادتى تشویق مى کند.
13 ـ رساندن زکات به مستحقان: "و اتی الزکوة". زکات را که حکمى است مالى و مایه صلاح معاش ذکر فرموده و قبل از این دو بذل مال که عبارت است از انتشار خیر و احسان غیر واجب را ذکر کرد که مایه رفع حوائج محتاجین است و نمى گذارد چرخ زندگیشان (به خاطر حادثه اى که برایشان پیش مى آید)، متوقف گردد.
14 ـ وفا به عهد و پیمان: "و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا" خداى سبحان بعد از ذکر پاره اى از اعمال آنان به ذکر پاره اى از اخلاقشان پرداخته، از آن جمله وفاى به عهدى که کرده اند، عهد عبارت است از التزام به چیزى و عقد قلبى بر آن و هر چند خداى تعالى آن را در آیه مطلق آورده، لکن به طورى که بعضى گمان کرده اند شامل ایمان و التزام به احکام دین نمی شود، براى اینکه دنبالش فرموده: «اذا عاهدوا؛ وقتى که عهد مى بندند.» معلوم مى شود منظور از عهد نامبرده عهدهایى است که گاهى با یکدیگر مى بندند (و یا با خدا مى بندند، مانند نذر و قسم و امثال آن) و ایمان و لوازم ایمان مقید به قید وقتى دون وقتى نمی شود بلکه ایمان را همیشه باید داشت. ولکن اطلاق عهد در آیه شریفه شامل تمامى وعده هاى انسان و قول هایى که اشخاص می دهد می شود، مثل اینکه بگوید: من این کار را می کنم، و یا این کارى که مى کردم ترک مى کنم و نیز شامل هر عقد و معامله و معاشرت و امثال آن مى شود.
15 ـ شکیبایی در سختی و در زیانمندی و حین دشواری: "و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس". و صبر عبارت است از ثبات بر شدائد، در مواقعى که مصائب و یا جنگى پیش مى آید و این دو خلق یعنى وفاى به عهد و صبر هر چند شامل تمامى اخلاق فاضله نمی شود ولکن اگر در کسى پیدا شد، بقیه آن خلقها نیز پیدا می شود. این دو خلق یکى متعلق به سکون است و دیگرى متعلق به حرکت وفاى به عهد متعلق به حرکت و صبر متعلق به سکون، پس در حقیقت ذکر این دو صفت از میان همه اوصاف مؤمنین به منزله این است که فرموده باشد: مؤمنین وقتى حرفى می زنند، پاى حرف خود ایستاده اند و از عمل به گفته خود شانه خالى نمی کنند.
اما این که براى بار دوم مؤمنین را معرفى نموده که (أولئک الذین صدقوا) براى این بود که صدق، وصفى است که تمامى فضائل علم و عمل را در بر می گیرد، ممکن نیست کسى داراى صدق باشد و عفت و شجاعت و حکمت و عدالت، چهار ریشه اخلاق فاضله را نداشته باشد، چون آدمى به غیر از اعتقاد و قول و عمل، چیز دیگرى ندارد و وقتى بنا بگذارد که جز راست نگوید، ناچار می شود این سه چیز را با هم مطابق سازد، یعنى نکند مگر آنچه را که می گوید و نگوید مگر آنچه را که معتقد است وگرنه دچار دروغ می شود. و انسان مفطور بر قبول حق و خضوع باطنى در برابر آن است هر چند که در ظاهر اظهار مخالفت کند.
بنابراین اگر اذعان به حق کرد و بر حسب فرض بنا گذاشت که جز راست نگوید، دیگر اظهار مخالفت نمی کند، تنها چیزى را می گوید که بدان معتقد است و تنها عملى را می کند که مطابق گفتارش است، در این هنگام است که ایمان خالص و اخلاق فاضله و عمل صالح، همه با هم برایش فراهم می شود. هم چنان که در جاى دیگر نیز در شان مؤمنان فرموده: «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و با راستگویان باشید.» (توبه/ 119)
حصرى که از جمله «أولئک الذین صدقوا؛ تنها اینهایند که راست می گویند.» استفاده می شود آن تعریف و بیان تا حدى که گذشت تاکید می کند و معنایش (و خدا داناتر است) این می شود (هر گاه خواستى راستگویان را ببینى راستگویان تنها همان ابرارند). و اما تعریفى که براى بار سوم از آنان کرد و فرمود: «أولئک هم المتقون» حصرى که در آن هست، براى بیان کمال ایشان است، چون برو صدق اگر به حد کمال نرسند، تقوى دست نمی دهد. «أولئک الذین صدقوا و أولئک هم المتقون؛ کسانی که به این اوصاف آراسته اند آنان به حقیقت راست گویان، راست کرداران و تقواپیشگان هستند.» (بقره/ 177)
امام صادق (ع) فرماید: «کونوا دعاة للناس بالخیر بغیر ألسنتکم لیروا منکم الإجتهاد و الصدق و الورع؛ مردم را به خیر و خوبی دعوت کنید نه با زبان هایتان، بلکه با کردار تا از شما کوشش، صدق و راستی و پاکی و تقوا دیده شود.»
درخور ذکر است، مرحوم فیض در کتاب "محجة البیضاء" فصل بلندی در اخلاص و صدق گشوده و فضیلت، حقیقت، معنا و مراتب صدق و راستی را به زیباترین وجه به قلم آورده است. بنابراین راستگوئی ابرار از اینجا روشن مى شود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است، و تقوا و پرهیزگاریشان از اینجا معلوم مى شود که آنها هم وظیفه خود را در برابر "الله" و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانى و هم در برابر خویشتن خویش انجام مى دهند.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- جلد 5 صفحه 255- 256

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 صفحه 650- 652

  3. فضل‌بن‌حسن طبرسی- ترجمه جوامع الجامع- جلد 1 صفحه 229

  4. محسن قرائتي- تفسیر نور- جلد 1 صفحه 270- 271

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 598- 601

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/116544