نعمتهای جسمانی بهشت تخت ها و فرش ها

بزرگترین لذات بشرى همنشینى با دوستان یکرنگ و مبادله محبت و اخلاص و کلمات روحانى و شناختهاى تازه با ایشان است، و چنان مى نماید که سیاق قرآن از گوشه اى از چنین مجالس با ما سخن مى گوید، و علاوه بر شرابى که میان ایشان به گردش در مى آید، از سریرهاى افراشته اى سخن مى گوید که بر آنها در چنین مجالسى رو به روى یکدیگر در بهشت مى نشینند: «فیها سرر مرفوعة؛ در آن جا تخت های عالی و کرسی های بلند پایه نهاده اند.» (غاشیه/ 13) ابن عباس مى گوید: این تختهاى بلند چنان هستند که وقتى صاحبان آنها اراده جلوس بر آن کنند تواضع مى کند و فرو مى نشیند، و بعد از جلوس به حال اول بازمى گردد! این احتمال نیز وجود دارد که توصیف این تختها به مرفوعة اشاره به گرانبها بودن آنها است، و آن گونه که بعضى گفته اند از قطعات طلا ساخته شده، و مزین به زبرجد و در و یاقوت است. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است.
تحمل رنج دنیا آنان را از گرفتار رنج و محنت شدن در آخرت رهانیده است، و بر خلاف رنج و تعبى که اهل دوزخ با آن رو به رو مى شوند، اینان در مجالس انس بهشتى، بى درد و رنجى از چشیدن شراب پاکیزه اى که در برابر خود آماده در جامها دارند لذت مى برند. لذا از آنجا که استفاده از آن چشمه هاى گوارا و شرابهاى طهور بهشتى، نیاز به ظرفهایى دارد، در آیه بعد مى افزاید: «و أکواب موضوعة؛ قدحهاى زیبا و جالبى در کنار این چشمه ها گذارده شده.» (غاشیه/ 14) ظرفها و پارچهاى بى دسته و لوله بر کنار چشمه هاى روان گذارده شده که هر وقت مؤمن بخواهد از آن بنوشد آن را پر از شربت و شراب پاک می یابد، و اکواب ابریق ها و پارچها و تنگ هاى بى لوله و دسته هستند که براى شراب می سازند. و بعضى گفته اند: آنها ظرفهاى از طلا و نقره و جواهر زر که در جلوى آن نهاده شده و با آن آنچه بخواهند از مشروبات می نوشند و از بس زیباست از دیدن آن هم لذت می برند. هر زمان اراده کنند قدحها از چشمه ها پر مى شود، و در برابر آنان قرار مى گیرد، تازه به تازه مى نوشند، و سیراب مى شوند و لذت مى برند، لذتى که توصیفش براى ساکنان دنیا غیر ممکن است. اکواب جمع کوب (بر وزن خوب) به معنى قدح یا ظرفى است که دسته دار باشد. توجه به این نکته لازم است که در قرآن تعبیرات مختلفى درباره ظرفهاى شراب طهور بهشتیان آمده، در اینجا و بعضى از آیات دیگر تعبیر به أکواب شده، در حالى که در بعضى از آیات دیگر تعبیر به اباریق جمع ابریق به معنى ظرفى که داراى دسته و لوله براى ریختن مایعات است یا کاس (به معنى جام پر از شراب) آمده است، مانند: «یطوف علیهم ولدان مخلدون* بأکواب و أباریق و کأس من معین؛ گرداگرد آنها نوجوانانى مى گردند که همیشه طراوت جوانى را دارا هستند، در حالى که قدحها و کوزه ها و جامهایى پر از شراب طهور در دست دارند و به آنها عرضه مى کنند.» (واقعه/ 17- 18)
باز به نکته هاى بیشترى از جزئیات نعمتهاى بهشتى پرداخته، اضافه مى کند «و نمارق مصفوفة؛ در آنجا بالشها و پشتیهایى بر تختها وجود دارد که صف داده شده است.» (غاشیه/ 15) نمارق جمع نمرقه (بر وزن غلغله) به معنى پشتى کوچک است که بر آن تکیه مى کنند و معمولا به هنگام استراحت کامل از آنها استفاده مى شود، و تعبیر به مصفوفة اشاره به تعدد و نظم خاصى است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان مى دهد که آنها جلسات انس دستجمعى تشکیل مى دهند، و این اجتماع که خالى از هر گونه لغو و بیهودگى است، و تنها از الطاف الهى و نعمتهاى بى پایان او، و نجات از درد و رنجهاى دنیا و عذاب آخرت، در آن سخن گفته مى شود چنان لطف و لذتى دارد که چیزى با آن برابرى نمى کند.
در احادیث اهل بیت دارد می فرماید: «نحن النمرقة الوسطى بنا یلحق التالى و الینا یرجع الغالى؛ ما بر طریق عدل و مستقیم هستیم باید آنهایى که کوتاهى کردند در معرفت به ما ملحق شوند و آنهایى که غلو کردند در حق ما به ما برگردند.» نه افراط و نه تفریط و نیز دارد می فرماید: «کونوا النمرقة الوسطى یرجع الیکم الغالى و یلحق بکم التالى؛ باید از طریق عدل تجاوز نکنید و مردم را به عدل دعوت کنید آنها که در دین افراط کردند برگردند و آنها که کوتاهى کردند ملحق شوند.» و تعبیر به نمرقه براى این است که کسى که تکیه می کند به اوساده نه از این طرف می افتد و نه از آن طرف هر دو طرف محدود است.
در آخرین آیه مورد بحث به فرشهاى فاخر بهشتى اشاره کرده، مى فرماید: «و زرابی مبثوثة؛ در آنجا فرشهایى گرانبها و بسیار زیبا گسترده شده.» (غاشیه/ 16) زرابى جمع زریبة به معنى فرشهاى عالى خواب دار است که هم نرم و راحت است، و هم گرانبها و پر قیمت. و پیدا است به موازات این وسائل آسایش و لذت، چه وسائل دیگرى در آنجا وجود دارد که مشت نمونه خروار است. در تفسیر علی بن ابراهیم، درباره ی آیه ی و زرابی مبثوثة آمده است: هر چیزی را خداوند در بهشت آفریده، نمونه ی آن در دنیا موجود است، مگر زرابی که معلوم نیست چیست. شاید فرش های زربفت یا چیز دیگر باشد.
در این آیات بعضى از نعمتهاى مهم بهشتى ذکر شده که هر یک از دیگرى جالبتر و زیباتر است. کوتاه سخن اینکه بهشت جایگاهى است بى نظیر از هر جهت و خالى از هرگونه ناراحتى و جنگ و جدال، با انواع میوه هاى رنگارنگ، و نغمه هاى دلپذیر و چشمه هاى آب جارى، و شرابهاى طهور، و خدمتگزارانى شایسته و همسرانى بى مانند، و تختهایى مرصع، و فرشهایى فاخر، و دوستانى با صفا و ظروف و قدحهایى جالب در کنار چشمه ها، و خلاصه نعمتهایى که نه بالفاظ محدود این جهان قابل شرح است، و نه در عالم خیال قابل درک، و همه اینها در انتظار مقدم مؤمنانى است که با اعمال صالح خود اجازه ورود در این کانون نعمت الهى را کسب کرده اند.
فراتر از این لذات مادى لذات معنوى، و برتر از همه لقاء الله و جلوه هاى محبوب، و الطاف آن معبود است که اگر یک لحظه آن به دست آید بر تمام نعمتهاى مادى بهشت برترى دارد، و به گفته شاعر.
گرم به دامن وصل تو دسترس باشد *** دگر ز طالع خویشم چه ملتمس باشد؟!
اگر به هر دو جهان یک نفس زنم با دوست *** مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد
عاصم بن ضمر، از على (ع) روایت کرده که آن حضرت اهل بهشت را یاد فرمود و گفت مى آیند و داخل بهشت می شوند، پس مشاهده می کنند که فرشهاى منازلشان از لؤلؤ و مروارید بافته شده و تختهاى برافراشته و پارچ ها و ظرفهاى نهاده شده و پشتیهاى متصل به هم و فرشهاى زیباى پهن شده است، و اگر نه اینکه خداى تعالى برایشان تقدیر فرموده بود هر آینه چشمانشان به آنچه می دیدند کور می شد، با همسرانشان معانقه کرده و بر تختها می نشینند و می گویند «الحمد لله الذی هدانا لهذا؛ سپاس خدایى را که ما را به این نعمتها هدایت فرمود.»
چشمه ها جارى در آن لا ینقطع *** تختهاى بس بلند و مرتفع
کوزه ها بی دسته آماده همه *** در مقام خویش بنهاده همه
هشته بالشهاى بر هم متصل *** فرشها فاخر فکنده معتدل
اصول این چشمه هاى جارى، و بارگاههاى بلند، و ظروف برنهاده، و بالشهاى رج شده، و فرشهاى به هر سو گسترده، شعاعهاى چهره هاى تابناک و نعمت خیز و کوششهاى ثمر بخش، و خشنودى آور، و ذهنهاى جمال آراء، و قدرت اراده و انشاء همان بهشتیان عالی مقام و موصوف «وجوه یومئذ ناعمة؛ در آن روز، چهره‌هايى شادابند.» (غاشیه/ 8) است، و گویا دیگر بهشتیان که در مقامات پائین تر هستند، به اندازه استعداد و کوشش خود، از آنها فیض و جمال و کمال مى یابند آن چنان که در این جهان، ایمان و معرفت و قوانین، از سرچشمه روح کشاف و افکار بلند، و اذهان تابناک، گزیدگان و پیشروان به دیگران می رسد، و چنان که در عناصر اثرپذیر طبیعت آنچه نقش مى بندد و تجلى مى نماید، اثرى از کشف و نقش ذهنى نگارنده و سازنده و بافنده است. اراده خلاقه کسانى که در مرتبه بلند بهشت «فی جنة عالیة؛ در بهشت برينند.»(غاشیه/ 10) و قرب خداوند جاى دارند، همان ظرف انعکاس و مجراى اراده و حکمت و قدرت پروردگار است که هر چه بخواهند انشاء می شود و در سراى بهشت مى تابد، و آنان را به جمال و نعمت و خوشى و به صورتهاى «سرر مرفوعه و....» مى آراید: «إنا أنشأناهن إنشاء؛ ما آنان را پديد آورده‌ايم پديد آوردنى.» (واقعه/ 35) و چنان که از تقارن و ترکیب هر ماده و عنصرى، با ماده دیگر صورتى پدید مى آید، و از تقارن و برخورد ذهن با یک حقیقت علمى، حقیقت دیگرى روى می نماید، از تقرب بهشتیان به مشیت پروردگار و تقارن روح آنان با صورت ها و انعکاسها، صورتها و جمالهاى دیگر پدید مى آید و همچنین که جز با این اجمال و تصویر براى ما دریافت شدنى نیست: «فیها عین جاریة؛ در آن، چشمه‌اى روان باشد.» (غاشیه/ 12) اگر انسان نمی تواند این پدیده هاى قیامت را باور کند، به این پدیده هاى مشهود نظر کند و بیندیشد.
در آیه ای دیگر می فرماید: «و فرش مرفوعة؛ و فرشهای گرانبها.» (واقعه/ 34) فرش های گرانبها یا حوریان والامرتبه در زیبایی، خرد و کمال. همانطوری که گفتیم فرش جمع فراش در اصل به معنى هر گونه فرش یا بسترى است که مى گسترانند و به همین تناسب گاه به عنوان کنایه از همسر به کار مى رود (خواه مرد باشد یا زن). لذا در حدیث معروف از پیغمبر گرامى آمده است: «الولد للفراش و للعاهر الحجر؛ فرزندى که از زن شوهردار متولد مى شود متعلق به همان خانواده است و اگر مرد فاسق و زناکارى در این میان بوده بهره اش تنها سنگ است.» و احتمال انعقاد فرزند از نطفه او پذیرفته نیست. بعضى نیز فرش را به معنى حقیقى (نه به معنى کنایى) تفسیر کرده اند، و آن را اشاره به فرشها و بسترهاى بسیار گرانبها و پر ارزش بهشت دانسته اند، ولى در این صورت ارتباط آیات بعد که حکایت از حوریان و همسران بهشتى مى کند از آن قطع مى شود. ظاهر آن به معنى بساطهاى عالى است و گویند: یعنى زنانى که در عقل و کمال و زیبایى عالیقدر مى باشند، به زن انسان گفته مى شود: فراش اوست روایت معروف «الولد للفراش و للعاهر الحجر». مرفوعة یعنى بلند، و بسترى که از زمین بلندتر باشد بهتر از آن است که بر زمین گسترده باشد، به همان گونه که کلمه ارتفاع شأن و بلندى مقام را از لحاظ زیبایى و کمال مى رساند، خواه در ظاهر فراش باشد و خواه در صاحب فراش یعنى همسر.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 224

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 صفحه 423

  3. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد ‏14 صفحه 97

  4. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- مجمع البیان- جلد ‏27 صفحه 43

  5. ناصر مکارم شیرازی- پرتوى از قرآن- جلد 4 صفحه 34

  6. ميرزا حسن اصفهانى- تفسیر صفی- صفحه 822

  7. علي‌ اكبر قرشي‌- أحسن الحدیث- جلد ‏10 صفحه 520

  8. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 426

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/116945