فراخوان قرآن کریم به پرهیز از لغو

خداوند با برخی از آدمیان، اساسا گفتگویی ندارد و در قیامت نیز تنها این عتاب خدای سبحان را دریافت می کنند: «قال اخسئوا فیها و لاتکلمون؛ به جهنم روید و با من سخن نگویید.» (مؤمنون/ 108) اما با دیگران، خواه در دنیا و خواه در آخرت، به یکی از سه شیوه سخن می گوید: از طریق وحی، از ورای حجاب یا با پیک و رسول؛ «و ما کان لبشر أن یکلمه الله إلا وحیا أو من ورآءی حجاب أو یرسل رسولا فیوحی بإذنه ما یشاء إنه علی حکیم؛ و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحى يا از فراسوى حجابى يا فرستاده ‏اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد آرى اوست بلندمرتبه سنجيده ‏كار.» (شوری/ 51)
محرومان از گفتگوی با خدا خود گرفتار مشکل هستند و در حجابی خودساخته به سر می برند که آنان را از معرفت خدای سبحان باز می دارد و چون او را نمی شناسند، از شنیدن کلام خدا محرومند؛ نه اینکه خداوند یا کلام خدا در حجاب است و به آنان نمی رسد؛ زیرا خدای سبحان حقیقتی است نامتناهی و غیر محدود و حقیقت نامحدود، هیچ حد و حصر و حجابی نمی پذیرد. سخن چنین حقیقت نامحدودی نیز بسته و محبوس نیست؛ پس اگر حجابی هست، از طرف خلق است؛ نه از جانب خالق. بدین جهت، از وظیفه های اخلاقی انسان، آن است که با همه توان راه شنیدن کلام خدا را بعد از معرفت او هموار سازد و با یکی از آن سه شیوه به گفتگوی با خدای سبحان نایل آید و از نوای دل انگیز الهی که هم شنیدنی است و هم چشیدنی و دیدنی و بوییدنی محروم نماند.
گاهی انسان در کار خود حیران می ماند و از میان چند راه بدون آگاهی از عاقبت کار، یکی را برمی گزیند و در نهایت می بیند که تنها راه صلاح و نجات، همان راه برگزیده او بوده است. این، نمونه ای از گفتگوی خدا با انسان است که به شکل وحی و الهام، آدمی را به راه خیر هدایت فرموده و با تصرفی رحیمانه در نظام تصمیم گیری انسان او را از سقوط باز داشته است. در همه این موارد، حسن عاقبت، ارمغان گفتگوی خداست و نه تصمیم انسان؛ زیرا در مسیری که شیطان تا به نهایت، کمین گذاشته و دنیا با همه جلوه های دروغین آن به خدعه و غرور آدمی برخاسته و نفس اماره نیز از فرمان به بدی باز نایستاده است، کسی با تصمیمی پاک از تباهی برهد و تن به گناه ندهد، پیروزی درخشانی به دست آورده است که جز با هدایت ملکوتی و گفتگوی الهی به دست نخواهد آمد:
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا *** ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
به دیگر سخن، این اراده ای که در ساحت جان انسان به تصمیمی پاک منتهی شد و او را از تباهی و آلودگی رهانید، کلام خدا بود که به گونه وحی و الهام بر این انسان در محاصره فرود آمد و به رغم تمایلات نفسانی و تلاش های شیطانی، او را به خود جذب کرد و از گرداب گناه نجات بخشید. خلاصه آنکه اندیشه تابناک، کلام خدا و انگیزه پاک نیز سخن او است؛ زیرا شئون علمی و عملی، یکسره کلام و گفتار خدای سبحان است و این بدان روست که سراسر جهان اعم از گیتی و مینو و اعم از ادراک و تحریک و اعم از جزم علمی و عزم عملی، همگی از کلمات خداوند به شمار می آید و متکلم این همه گفتگو نیز اوست.
چه کنیم که این رابطه زیبا میان ما و خداوند رحیم برقرار شود و اتصال عارفانه و کریمانه ای که از سوی او و با خلق فطرت و عقل در انسان آغاز شده است، از سوی ما پایان نیابد؟ نخستین گام برای این صعود عارفانه و عاشقانه و نیل به گفتگو با خدای سبحان پرهیز از لغو است؛ زیرا کسی می تواند همکلام خدا باشد که هم شیوه و همرنگ او شود و هر کس به «صبغة الله؛ رنگ خدایی.» (بقره/ 138) و رنگ خدا می اندیشد، نخست باید به پاک سازی، لکه گیری و زنگارزدایی پردازد تا رنگ خدایی بر روح ملکوتی او بنشیند؛ چنان که اجسام ظاهری همچون پارچه و دیوار و اتومبیل نیز پیش از رنگ آمیزی، نیازمند لکه گیری و جرم زدایی است.
پرهیز از آنچه آدمی را به خود مشغول و از یاد خدای سبحان باز می دارد، از یک سو راه ورود غبارها و تیرگی های نفسانی را می بندد و از سوی دیگر، زنگارهای پیشین را می زداید و راه ترقی در مراتب ذکر خدا را هموار می سازد و نخستین گام های عملی برای پاسخ به این فراخوان قرآن، تطهیر و مراقبت از همه اعضا و به ویژه گوش و زبان است؛ زیرا از این دو معبر، ضرباتی بیشتر و کاری تر وارد می شود و رخوت و سستی و سپس خواب غفلت، از این دو راه، انسان های فراوانی را به دام کشیده و در کام خود فرو برده است.
در مقابل، آنان که بیدارند و از این خواب مرگ آفرین می هراسند، زبان و گوش خود را با مراقبت بیشتری می پایند؛ از این رو، سخن حق را به سرعت می شنوند و به حقیقت ایمان می آورند. توجه به آیاتی از قرآن کریم این مطلب را ثابت می کند؛ مثلا خداوند برخی از اهل کتاب را با عظمت یاد می کند و از آنان الگویی شایسته برای دیگران می سازد. نخست از گذشته آنان سخن می گوید و می فرماید: پیش از نزول قرآن به کتاب آسمانی خود که ما فرو فرستاده بودیم، ایمان می آورند و پس از تلاوت آیات قرآن بر آنان نیز با اشاره به تسلیم سابقه دار خویش در برابر خداوند، قرآن را حق محض الهی می خوانند و ایمان خود به آن را اعلام می دارند. «الذین ءاتینهم الکتب من قبله هم به یؤمنون٭ و إذا یتلی علیهم قالوا ءامنا به إنه الحق من ربنا إنا کنا من قبله مسلمین؛ كسانى كه قبل از آن كتاب [آسمانى] به ايشان داده ‏ايم آنان به [قرآن] مى ‏گروند. و چون بر ايشان فرو خوانده مى ‏شود مى‏ گويند بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست ما پيش از آن [هم] از تسليم ‏شوندگان بوديم.» (قصص/ 52- 53)
به یقین، این آزادگی و آمادگی روحانی، ریشه در تربیت الهی و اخلاق انسانی دارد و قرآن کریم به بخشی از آن تربیت نیز اشاره کرده، می فرماید: «و إذا سمعوا اللغو أعرضوا عنه؛ هرگاه سخن لغو و بیهوده ای بشنوند، از آن روی برمی گردانند.» (قصص/ 55) این تعریف، بیانگر سنت مستمر آنان در حفاظت از معبر شنوایی است. اما مراقبت از زبان و آلوده نساختن آن نیز وصف دیگری از صفات برجسته آنان است؛ زیرا به هنگام برخورد با مخالفان راه خدا و آگاهی از سخنان جاهلانه آنان، بی آنکه زبان به لغو بگشایند، «و قالوا لنا أعملنا ولکم أعملکم؛ می گویند: اعمال ما از آن ما و کارهای شما از آن شما.» (قصص/ 55) بلکه زبان خود را که مظهر سلامت الهی است، به خیرخواهی جاهلان می گشایند و در عین تصریح به راه متفاوت خود با آنان، برایشان آرزوی سلامت و رهایی از جهل و نادانی می کنند؛ «سلم علیکم لانبتغی الجهلین؛ سلام بر شما جوياى [مصاحبت] نادانان نيستيم.» (قصص/ 55) قرآن در جای دیگر نیز به این وصف رحمانی مؤمنان اشاره کرده، از سلامت گویی و سلامت جویی آنان در برابر خطاب جاهلان، چنین یاد می کند: «و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلما؛ چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏ دهند.» (فرقان/ 63)
قرآن کریم در جای دیگری نیز پیرامون پرهیز و اعراض مؤمنان از لغو سخن می گوید و پس از اشاره به نماز خاشعانه، دومین ویژگی الهی آنان را پرهیز از لغو می خواند و مجموعه این صفات را عامل فلاح و به مقصد رسیدن آنان می داند؛ «قد أفلح المؤمنون٭ الذین هم فی صلاتهم خشعون٭ و الذین هم عن اللغو معرضون؛ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند. همانان كه در نمازشان فروتنند.» (مؤمنون/ 1- 3)
این روگردانی از لغو، نه به نحو گریز خائفانه بلکه به شکل گذارکریمانه است؛ یعنی به هنگام رویارویی با لغو، بزرگوارانه از آن می گذرند؛ «و إذا مروا باللغو مروا کراما؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏ گذرند.» (فرقان/ 72) وصف نیکوی پرهیز از لغو، مؤمنان را تا ابد همراهی می کند و در بهشت موعود و تخلف ناپذیر خدای رحمان نیز بر زیبایی ها و نعمت های معنوی آنان می افزاید؛ «جنت عدن التی وعد الرحمن عباده بالغیب إنه کان وعده مأتیا٭ لایسمعون فیها لغوا إلا سلما؛ باغهاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است در حقيقت وعده او انجام ‏شدنى است. در آنجا سخن بيهوده‏ اى نمى‏ شنوند جز درود و روزى ‏شان صبح و شام در آنجا [آماده] است.» (مریم/ 61- 62)
پس با عمل به فراخوانی قرآن کریم می توان بهشتی سیرت شد و نتیجه مراقبت همیشگی و پرهیز پیوسته از کارهای لغو و غفلت زا را در بهشتی که یکسره از لغو و غفلت به دور است، مشاهده کرد.
قرآن کریم در کنار فراخوانی به پرهیز از لغو، مصادیق فراوان آن، یعنی قول یا فعل یاوه و بیهوده را نیز برمی شمرد و ثمرات هر یک را نیز بیان می دارد. اموری چون شهادت باطل، دروغ، خیانت، ستم، بد عهدی، نقض عهد، پیمان شکنی و... هر یک نمود غفلت آدمی و مصداقی برای لغو است که پرهیز از آن ها به مثابه شست وشو و لکه گیری و جرم زدایی پیش از رنگ شدن به زیباترین رنگ هستی و صبغه الهی است و اگر روح انسان به چنین رنگی آراسته شود، همه کارهای او حتی زندگی عادی، تلاش اقتصادی، آموزش و تجارت و کشاورزی و دیگر امور به ظاهر مادی او نیز خدایی خواهد بود؛ یعنی هیچ یک از این کارها او را از یاد خدا غافل نمی کند؛ حتی اگر به تجارت و داد و ستد بپردازد، هماره یاد خدا با اوست؛ «رجال لاتلهیهم تجرة و لا بیع عن ذکر الله؛ مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از ياد خدا به خود مشغول نمى ‏دارد.» (نور/ 37) تفاوت تجارت و بیع در این آیه نیز نشانگر هوشیاری و ذکر دائمی آنان است؛ زیرا تجارت، حرفه و پیشه انسان است؛ خواه شخص تاجر اشتغال فعلی به فروختن کالا داشته باشد یا آنکه در انتظار خریدار به سر برد و یا به کار دیگری بپردازد؛ اما بیع، همان اشتغال فعلی به داد و ستد و حضور در متن معامله است و مردان الهی چنان با یاد خدا همراهند که نه در شأنیت معامله و نه در فعلیت آن، غفلتی به خود راه نمی دهند و یاد و نام خدای سبحان را فراموش نمی کنند و این نمودی از ذکر کثیر است که قرآن کریم مؤمنان را بدان دعوت کرده است؛ «یأیها الذین ءامنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار.» (احزاب/ 41)
اگر انسان مؤمن، به مرتبه ای برسد که یاد خدا را لحظه ای از دست ندهد، در ضمیر ملکوتی خود جایی برای خاطرات باطل پیدا نمی کند و هیچ غفلتی به ساحت پرصفای وجودش راه نمی یابد. صفای درون انسان نیز با پرهیز از لغو و بیهودگی تأمین می شود؛ از این رو، میان پرهیز از لغو و ذکر خدا یک نحوه تلازم عملی وجود دارد و هر یکی می تواند مقدمه یا نتیجه دیگری باشد؛ بدین جهت، بحث بعدی به درجات یاد و نام خدای سبحان و نیز درکات غفلت و جهل و تجاهل اختصاص یافته است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 15 صفحه 217

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/117086