نزول آیاتی از سوره بقره

ابن اسحاق می گوید: «به طور کلی از ابتدای سوره بقره تا آیه صد، درباره منافقین یهود و سایر منافقان مدینه نازل شده». از آن جمله از ابتدای سوره تا «ولهم عذاب عظیم» درباره منافقین و احبار یهود نازل گشت. و از آیه ی «و من الناس من یقول...» (بقره/8) تا آیه ی «یا بنی اسرائیل...» (بقره- 47) درباره ی منافقین اوس و خزرج نازل شد. آنگاه مجددا بزرگان یهود را مخاطب قرار داده و می فرماید: «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی...» (بقره/ 40) که در این آیه پروردگار یک یک نعمتهای خود را یادآوری می نماید.

سخن یهود درباره ی عذاب آخرت و پاسخی از قرآن
ابن عباس می گوید: «هنگامی که رسول خدا (ص) وارد مدینه شد، یهود گفتند: «عمر این دنیا هفت هزار سال است و خداوند در قیامت در برابر هر هزار سال یک روز بندگان گنهکار را عذاب خواهد فرمود و روی این حساب عذاب بندگان روی هم رفته هفت روز بیشتر نیست و سپس منقطع خواهد شد».

خدای تبارک و تعالی در پاسخ آنان آیات ذیل را نازل فرمود
«و گویند خداوند ما را بیش از چند روز معدود عذاب نخواهد کرد بگو: «قالوا لن تمسنا النار إلا أیاما معدودة قل أتخذتم عندالله عهدا فلن یخلف الله عهده أم تقولون على الله ما لاتعلمون»؛ «آیا در مورد این ادعایی که می کنید از خداوند عهد و پیمانی گرفته اید که هرگز تخلف نخواهد کرد...» (بقره/ 80).
سپس خدای تعالی به دنبال این آیات متذکر پیمانی که از بنی اسرائیل درباره ی عمل به تورات در مورد خون ریزی مسلمانان و خونبها گرفتن برای کشته های خود گرفته بود شده و آنان را در مخالفت با دستور تورات سرزنش می فرماید و یادآوری می کند که اینان همان کسانی اند که بشارت آمدن پیامبر اسلام را به مردم مدینه می دادند اما وقتی آن حضرت مبعوث شد نسبت به او کافر شدند. در آیات بعدی خداوند متعال آنان را سرزنش کرده و می فرماید: «و هنگامیکه بالای سرتان کوه طور را قرار دادیم و از شما پیمان گرفتیم و گفتیم با قدرت بگیرید آنچه به شما عطا کردیم... و سپس شما روی برگرداندید و گوساله پرست شدید» و به دنبال آن می فرماید: «اگر شما معتقدید خانه ی آخرت تنها از شما خواهد بود و دیگران را نصیبی درآن نیست و در این دعا راستگو هستید، آرزوی مرگ کنید». ولی ایشان در اثر کرداری که داشتند هرگز درخواست مرگ نخواهند داشت.

گفتار یهود درباره ی جبرئیل (ع)
روزی یهود از پیامبر چهار سئوال پرسیدند و پذیرفتند که اگر ایشان به این چهار پرسش پاسخ گویند به ایشان ایمان آورند. یکی از این سئوال ها این بود: «بگو «روح» که بر تو نازل می شود چیست؟ حضرت فرمود: همان جبرئیل است که شما نامش را می دانید. گفتند: «آری ای محمد ما می دانیم ولی او فرشته ای است که دستور به خون ریزی و جنگ می آورد و اگر جز او فرشته ی دیگری بود ما به تو ایمان می آوردیم!» خدای تعالی در این باره آیه ی ذیل را نازل فرمود: «من کان عدوا لله وملآئکته ورسله وجبریل ومیکال فإن الله عدو للکافرین»؛ «بگو: هرکس با جبرئیل دشمن است در حقیقت با خداوند متعال دشمنی می کند، زیرا او به فرمان خدا قرآن را به قلب پاک تو رسانیده..» (بقره/ 98).

نامه ی رسول خدا (ص) به یهود خیبر
رسول خدا نامه ای به یهودیان خیبر نوشت که مضمون آن چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه ای است از محمد رسول خدا و برادر و رفیق و تصدیق کننده ی حضرت موسی. ای گروه یهود و پیروان تورات همانا خدای تعالی به شما فرموده و خود هم در کتابهایتان خوانده اید که «وعدکم الله مغانم کثیرة تأخذونها فعجل لکم هذه وکف أیدی الناس عنکم ولتکون آیة للمؤمنین»؛ «محمد رسول خدا است و همراهانش کسانی هستند که بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربان اند...» (آیه 28/ فتح). من شما را سوگند می دهم به خدای یگانه و به آنچه بر شما فرود آمد از کتب و نشانه های الهی و به آن خدایی که «من» و «سلوی» را بر شما نازل فرمود و دریای نیل را برای پدران شما خشک کرد تا آنان از شر فرعون و شکنجه هایش آسوده شدند، به من اطلاع دهید آیا در کتابی که بر شما نازل شده خوانده اید این مطلب را که به شما دستور داده به محمد ایمان آورید یا نه؟ پس اگر چنین دستوری نیست و در کتاب شما چنین امری نیامده اجبار و اکراهی بر شما نیست. اما اگر چیزی هست پس خداوند راه هدایت را از گمراهی روشن کرده و من شما را به سوی خدا و پیامبرش دعوت می کنم». در جواب این نامه یهودیان به سه دسته تقسیم شدند، گروهی که بعدها ایمان آوردند و گروهی که راه نفاق را پیش گرفته، علی الظاهر مسلمان شده ولی در باطن یهودی بودند و دسته ی سوم آنان که بر دین خود آشکارا باقی مانده و به تقابل با اسلام پرداختند تا آنکه میان مسلمین و ایشان جنگ های متعددی در گرفت و نهایتا همگی تحت کنترل دولت اسلامی درآمدند.

فعالیتهای یهود در مدینه
فعالیتهای یهود برای تخریب اسلام به گونه های مختلفی ممکن است رخ داده باشد. آنچه در تاریخ بطور صریح بدان اشاره شده از قرار زیر است:
1- شبه افکنی: شاید بتوان گفت عمده ترین راه مقابله ی یهودیان آن زمان با اسلام همین روش شبه افکنی و ایجاد سئوالات نامربوط بود. گاه در مورد نزول قرآن از سوی خدا شبه ایجاد می کردند و گاه درباره عدم مطابقت قرآن با تورات و گاه سئوالات خاص و پیچیده ای در مورد ماوراء طبیعت مطرح می نمودند و در حقیقت می کوشیدند تا از این راه عقاید مردم را نسبت به پیامبر سست کنند و دین اسلام را دینی ناتوان جلوه دهند. البته از آنجا که اراده ی الهی بر حفظ این دین و گسترش روزافزون آن تعلق گرفته بود، اسلام عزیز حفظ شده و به دینی جهانی تبدیل گردید و تمام شبهات یهود به طرز عالی ای پاسخ داده شد.

2- تفرقه و جدائی افکندن بین گروههای مختلف مسلمین مانند قبایل اوس و خزرج: در این زمینه نیز یهودیان فعالیتهای دقیقی داشتند. در برخی از کتب تاریخی داستان یکی از این تفرقه افکنی ها چنین بیان شده: روزی یکی از سالخوردگان یهود به جمعی از مسلمانان که در آنها افرادی از دو قبیله ی اوس و خزرج دیده می شدند عبور کرد. در آن جمع مسلمانان از دو قبیله ی مذکور ور هم نشسته و مشغول گفتگو بوده و بینشان الفت و دوستی خوبی برقرار بود. شاس ابن قیس (سالخورده ی یهودی) که دیدن این صحنه با طبع حسود و دوبهم زنش ناسازگار بود با خود گفت: «به خدا اگر اینان متفق شوند، ما نمی توانیم در این سرزمین زندگی کنیم». از این رو به یکی از جوانان یهود که همراه او بود دستور داد تا نزد آنان برود و جنگهای گذشته ی این دو قبیله را به یادشان آورد تا شاید این الفت از بین رفته و جمع ایشان متفرق گردد. جوان مزبور به دستور شاس ابن قیس عمل کرده و کاری کرد که اوس و خزرج به جان هم افتاده و قرار گذاشتند بیرون شهر در مکانی به نام «ظاهره» با یکدیگر بجنگند.
این خبر به گوش رسول خدا (ص) رسید جمعی از مهاجرین را برداشته و به نزد آنها رفت. وقتی به ایشان رسید مقابلشان ایستاده و فرمود: «ای گروه مسلمانان خدا را در نظر بیاورید! آیا دوباره به یاد دوران جاهلیت افتاده اید؟ و حال آنکه من در میان شما هستم؟ و آیا پس از آنکه خدا شما را به اسلام راهنمایی فرمود و بدان گرامیتان کرد و بوسیله ی آن عادات جاهلیت را از شما دور نمود و از کفر نجاتتان داد و میان شما اتحاد و اتفاق ایجاد کرد باز به افکار و اعمال جاهلی بازگشته اید؟» این سخنان در اعماق جان مسلمین اثر کرده و دانستند که این افکار و اعمال دسیسه ی دشمنان بوده فلذا پشیمان شده و همگی گریان شدند و هر دو دسته یکدیگر را در آغوش کشیدند و به همراه رسول خدا (ص) به شهر بازگشتند.
3- زخم زبان زدن و تحقیر مسلمین: یهودیان آنقدر تندرو و بی باک بودند که وقتی عبدالله ابن سلام و ثعلبه ابن سعید و...که از بزرگان یهود بودند اسلام آوردند به ایشان نیز رحم نکرده و گفتند: «اینان افراد انگشت شماری از اراذل و اشرار ما هستند...» این زخم زبانها روحیه ی مسلمین را تضعیف نموده و افراد سست ایمان را دچار تردید می کرد فلذا این جهت جنگ روحی و روانی خوبی نسبت به مسلمین.
4- چهره حق به جانب گرفتند و ابراز نا امیدی از آینده دین جدید نمودن: در کتب تاریخی آمده است که برخی از یهودیان گاه گاهی به نزد مسلمانان رفته و با چهره ای دلسوزان و حق به جانب به ایشان می گفتند: «بی جهت اموال خود را در راه این دین مصرف نکنید، ما می ترسیم شما فقیر شوید خصوصا که نمی دانید سرانجام این کار و این دین چیست و به کجا خواهد رسید» خداوند متعال در پاسخ ایشان این آیه را نازل فرمود: «کسانی که بخل می ورزند و مردم را به بخل وادار می کنند و آنچه را خداوند (از تورات و تصدیق رسول الله (ص)) به آنها از فضل خویش بخشیده کتمان می کنند (به کیفر اعمال خود خواهند رسید و) ما برای ایشان عذابی خوارکنند مهیا کردیم...» (تا به آخر آیه ی 39 سوره ی نساء)، در هر صورت یهود با و جود تلاش های متعدد نتوانست اسلام نوپا را زمین زند و سرانجام منزوی شده و در گوشه ای از جهان آرمیده تا آنکه سالیان بعد با فعالیتهای زیر زمینی گستره جهانی یافته و در شکل صهیونیسم در جهان امروز آشکار شد.


منابع :

  1. سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی محمد (ص)

  2. یوسف صالحی شامی- سبل الهدی و الرشاد- جلد 3

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/117093