عوامل حبط اعمال؛ دنیا را یگانه مقصود دانستن

در برخی از آیات دنیا را یگانه مقصود قرار دادن، به عنوان عامل حبط اعمال نیک شناخته شده است. زندگى خوش و مرفه کافران و منافقان چه اجتماعى و چه فردى مردم را مى فریبد و چنین مى پندارند که اگر رسالت درست و پیامبر بر حق بود و کافران بر باطل بودند، دشمنان رسالت در دنیا زندگى خوشى نمى داشتند. این مردم ساده لوح دو حقیقت را فراموش مى کنند:
1- دنیا خانه آزمایش است و جزاى دنیوى مردم جنبه کیفر و آزمودن هوشیارى، خرد، اراده و خوبى یا بدى انتخاب آنان را ندارد و اگر خداوند در عقاب کافران یا ثواب مؤمنان مى شتافت، فرصت آزمایش آنان از میان مى رفت چنان که امام على (ع) درباره پیامبران فرمود: «لو کانت الأنبیاء اهل قوة لا ترام، و عزة لا تضام، و ملک تمد نحوه اعناق الرجال و تشد الیه عقد الرحال لکان ذلک اهوى على الخلق فى الاعتبار و ابعد لهم فى الاستکبار، و لأمنوا عن رهبة قاهرة لهم، او رغبة مائلة بهم، فکانت النیات مشترکة و الحسنات مقتسمة» یعنى اگر پیامبران را نیرویى بود که با آن به ستیز نتوان برخاست، و عزتى که از آن نتوان کاست، و پادشاهیى که مردمان گردن به سوى آن کشند، و آرزومندان رخت بر اشتران بسته روى به سوى آن نهند، بر مردمان آسان تر بود که از قدرت آنان عبرت پذیرند، و راه گردن کشى پیش نگیرند، لیکن در چنین حال ایمانشان یا از بیم جان بود یا امید [به دست آوردن نان، و چنان ایمان و کار نیکو خالص نمى نمود.] بلکه نیمى از ترس و نیمى به رغبت بود.
2- عمل کافران طبیعتا خوش ظاهر و بد باطن است، مانند درختى شاداب یا ساختمانى زیبا که به سبب سستى پایه ها در حال فرو افتادن باشد. هر جزایى که مربوط به ظاهر و صورت خارجى عمل باشد، بى کم و کاست نصیب کافران مى شود، حال آن که جزاى حقیقى از آن کسانى است که عملشان به واقع نیک است. درخت کرم خورده شادى و صفا و سایه دارد اما میوه ندارد. چنین است هر عملى که بر پایه ایمان و صدق نباشد، مانند عمل ریا کار که به ظاهر سبب شهرتى در میان مردم مى شود اما مثلا نماز ریایى او وى را به آسمان فضیلت و تقوا نمى برد. همچنین است جامعه کفار که تنها براى رفاه مادى مى کوشد و به ظاهر و تنها براى زمان محدودى به رفاه و خوشى مى رسد، زیرا گناه و ستمگرى مردم به یکدیگر و نیز به سایر اجتماعات مانند کرمى ریشه آنها را مى خورد و ساختمان زیباى آنها فرو مى ریزد و به راه اقوام گذشته عاد، ثمود، اصحاب الرس و اصحاب الأیکه مى روند که تمدن و رفاهى که فریبشان داده بود و گمان مى کردند جاودانى است، نابود گردید.
خداوند در آیاتی اشاره به سرنوشت اینگونه افراد دنیا پرست کرده، مى گوید: "کسى که تنها هدفش زندگى دنیا و زرق و برق و زینت آن باشد در همین جهان نتیجه اعمال خویش را در مى یابد بى آنکه چیزى از آن کم و کاست شود؛ من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوف إلیهم أعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون" سوره ی هود، آیه ی15.

مراد از توفیه اعمال
عمل آدمى هر طور که باشد تنها آن نتیجه اى را که منظور آدمى از آن عمل است به او مى دهد، اگر منظورش نتیجه اى دنیوى باشد نتیجه اى که شانى از شؤون زندگى دنیاى او را اصلاح مى کند، از مال و جمال و جاه، و یا بهتر شدن وضعش، عملش آن نتیجه را مى دهد، البته در صورتى آن نتیجه را مى دهد که سایر اسبابى که در حصول این نتیجه مؤثرند مساعدت بکنند، و عملى که به این منظور انجام شده نتایج أخروى را ببار نمى آورد، زیرا فاعل آن، قصد آن نتایج را نداشته تا آن نتایج به دستش بیاید، و صرف اینکه عملى ممکن است و صلاحیت دارد که در طریق آخرت واقع شود کافى نیست و رستگارى آخرت و نعیم آن را نتیجه نمى دهد، مثلا احسان به خلق و حسن خلق (هم مى تواند به نیت دوست یابى و جاه طلبى و نان قرض دادن انجام شود، و هم به نیت پاداش اخروى و تحصیل خوشنودى خداى تعالى) اگر به نیت خوشنودى خدا انجام نشود باعث اجر و پاداش اخروى و بلندى درجات نمى شود.
به همین جهت است که مى بینیم بعد از جمله مورد بحث فرموده:" أولئک الذین لیس لهم فی الآخرة إلا النار و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون؛ اینان کسانى هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در دنیا انجام داده اند بر باد رفته و آنچه عمل مى کردند باطل است." سوره ی هود، آیه ی16، و خبر داده که آنان وقتى وارد در حیات آخرت مى شوند، وارد در خانه اى مى شوند که حقیقت و واقعیتش آتشى است که تمامى اعمال دنیایى آنان را مى خورد، آن طور که آتش هیزم را از بین مى برد، خانه اى که آنچه در نظر این دنیاپرستان زیبا و مایه خرسندى بود نابود مى سازد و آنچه را که کردند بى نتیجه و خنثى مى نماید. آرى دار آخرت چنین واقعیتى دارد و به همین جهت در جاى دیگر قرآن آن را" دار البوار: خانه هلاکت و نابودى" نامیده مى فرماید:" أ لم تر إلى الذین بدلوا نعمت الله کفرا و أحلوا قومهم دار البوار جهنم یصلونها ؛آیا ندیدى افرادى را که نعمت خداى را به جاى اینکه مبدل کنند بر نعمتى آخرتى، مبدل کردند به کفر، و اطرافیان خود را به دار البوار کشاندند، به جهنمى که افروخته اش مى سازند." سوره ابراهیم، آیه 28 و 29. با این بیان روشن مى شود که هر یک از دو جمله" حبط ما صنعوا فیها"، و" و باطل ما کانوا یعملون" به نوعى مفسر و بیانگر جمله" أولئک الذین لیس لهم فی الآخرة إلا النار" مى باشند.
آنچه تا اینجا گفته شد دو نکته را روشن ساخت: نکته اول اینکه، مراد از توفیه اعمال و پرداخت کامل اعمال به آنان، پرداخت کامل نتایج اعمال آنان و رساندن آثارى است که اعمالشان به حسب نظام اسباب و مسببات دارد، نه آن نتایجى که خود آنان از اعمالشان در نظر داشتند، و به امید رسیدن به آن نتایج، زحمت اعمال را تحمل کردند، دلیلش هم این است که در این نشاه از هر عملى آن نتیجه اى عاید صاحب عمل مى شود که همه اسباب و عوامل دست اندرکار آن عمل، براى آن عمل معین کرده اند، نه آن نتیجه اى که صاحب عمل در نظر گرفته، و بر این حساب باید دانست که چنین نیست که هر کس به هر آرزویى که دارد برسد، بلکه به آن نتایجى مى رسد که عوامل مؤثر در زندگى و افعال او معین کرده باشند.
و خداى تعالى در جاى دیگر از کلام مجیدش از این حقیقت اینطور تعبیر کرده که: "و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها و ما له فی الآخرة من نصیب؛ و هر کس منظورش از اعمالى که مى کند بهره هاى دنیوى باشد ما پاره اى از آن بهره ها را به او مى دهیم ولى دیگر در آخرت بهره اى اخروى ندارد." سوره شورى، آیه 20، ملاحظه مى کنید که در این آیه نفرموده:" نؤته ایاه"- ما هر منظورى که داشته به او مى دهیم" بلکه فرموده:" نؤته منها- پاره اى از آن بهره ها را به او مى دهیم". و باز در جاى دیگر فرموده:" من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموما مدحورا؛ هر کس دنیاى نقد را بخواهد، ما از این نقد به هر مقدار که خود بخواهیم (نه به هر مقدار که او خواسته است. آن هم نه به هر کس بلکه) به هر کس که خود بخواهیم مى دهیم و سپس جهنمى برایش مقرر مى داریم تا او در کمال سر افکندگى و مطرودى، آن جهنم را بر افروزد." سوره اسرى آیه 18، که در این آیه علاوه بر آن نکته اى که در آیه قبلى بود این بیان اضافى را هم دارد که چنان نیست که هر کس هر چه بخواهد و به همان مقدار که خواسته به او مى رسد، بلکه زمام امور دنیا به دست خداى سبحان است، و طبق آنچه سنت اسباب بر آن جریان دارد به هر کس هر مقدار که بخواهد مى دهد و هر چه را نخواهد نمى دهد، هر که را که بخواهد مقدم مى دارد و هر که را بخواهد عقب مى اندازد. نکته دوم اینکه این دو آیه، یعنى آیه «من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوف إلیهم أعمالهم...» تا آخر آیه بعدى، حقیقتى از حقایق الهى را بیان مى کند.

روایتى در مورد تقسیم امت محمد (ص) در روز قیامت
و در الدر المنثور در ذیل آیه ی «من کان یرید الحیاة الدنیا...» آمده که بیهقى در کتاب الشعب از انس روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: وقتى قیامت بپا شود امت من سه طائفه خواهند شد: 1- فرقه اى که خداى تعالى را به خلوص عبادت مى کرده اند 2- فرقه اى که خداى تعالى را به ریاء بندگى مى کرده اند 3- فرقه اى که خدا را عبادت مى کردند تا به سودى دنیوى برسند. خداى تعالى به آنکه به منظور دنیا خدا را عبادت مى کرد مى فرماید: تو را به عزت و جلال خودم سوگند مى دهم بگو که در عبادتت چه منظور داشتى؟ در پاسخ مى گوید: منظورم دنیا بود. خطاب مى رسد لا جرم آنچه از راه عبادت جمع کردى برایت سودى ندارد و به سوى آن برنخواهى گشت، او را به سوى آتش ببرید. و به آنکه عبادت خدا را ریایى انجام داده است مى فرماید: تو را به عزت و جلال خود سوگند مى دهم بگو که از عبادت من چه منظورى داشتى؟ مى گوید: منظورم خودنمایى بود. پس خطاب مى رسد هر عبادتى که مى کردى و با آن خودنمایى مى نمودى به درگاه ما نرسیده در نتیجه آن عبادت، امروز سودى به حالت ندارد، او را به سوى آتش ببرید. و به آنکه عبادت خدا را به خلوص انجام مى داده خطاب مى رسد: تو را به عزت و جلالم سوگند، بگو که به چه منظورى مرا عبادت مى کردى؟ مى گوید: به عزت و جلالت سوگند که تو خود از من بهتر مى دانى که تو را فقط صرفا براى خوشنودى و پاداش خانه آخرتت عبادت مى کردم. خطاب مى رسد: آرى، راست گفتى اى بنده من، او را به سوى بهشت ببرید.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 10 صفحه 259 و 268

  2. جعفر سبحانی- منشور جاوید- ج 8 صفحه 530

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/117333