تجسم اعمال (گشودن نامه اعمال)

نامه اعمال

از جمله وقایع و سرگذشت صحنه قیامت آن است که هنگامی که بررسى به اعمال و گشودن کتاب اعمال هر یک از افراد بشر فرا مى رسد خواهى مشاهده نمود گناهکاران که بسیار خائف و لرزان هستند از آنچه در کتاب اعمال آنان ضبط و نوشته شده همچنانکه در خود سیرت ننگین اندیشه و اعمال نکبت بار خود را مى یابند. انسانها اعمال خود را از خیر و شر و صالح و طالح مى یابند و نزد آنان حاضر و مورد شهود است زیرا اعتقاد و عمل اختیارى حرکت ذاتى است و بر اساس داورى و اختیار نهاده شده و آنچه در کمون خود پرورانیده به صورت عمل خارجى در می آورد و به آن تحقق مى بخشد و ظاهر از کلمه وجدوا وجدان و یافتن است و این معنا تحقق نمى یابد جز آنکه همه حرکات جوارحى و افعال اختیارى حرکت ذاتى و سیر وجودى بوده و در خود مى یابند و صورت روانى واجد آن هستند.
خداوند در قرآن به بیان مراحلی از رستاخیز بزرگ پرداخته، مى گوید: «و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه؛ کتاب [اعمال] هر کسى [در برابر دیدگانش] نهاده مى شود، پس مجرمان را مى بینى که از آنچه در آن است هراسان و بیمناکند.» (کهف/ 49) از ظاهر سیاق استفاده مى شود که "کتاب" در جمله "وضع الکتاب" کتاب واحدى است که اعمال تمامى خلایق در آن ضبط شده، و آن را براى حساب نصب مى کنند، نه اینکه هر یک نفر یک کتاب جداگانه اى داشته باشد، و این با آیاتى که براى هر انسانى و هر امتى کتابى جداگانه اى سراغ مى دهد منافات ندارد، مانند آیه «کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا؛ كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته‏ ايم و روز قيامت براى او نامه ‏اى كه آن را گشاده مى ‏بيند بيرون مى‏ آوريم.» (اسراء/ 13) و نیز مانند آیه «کل أمة تدعى إلى کتابها؛ هر امتى به سوى کتاب خودش خوانده مى شود.» (جاثیه/ 28)
آیه ی «هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق؛ این کتاب ما است که علیه شما به حق گویایى دارد.» (جاثیه/ 29) جمله ی "فترى المجرمین مشفقین مما فیه"، تفریع بر وضع کتاب و نصب آن است، و این تفریع و همچنین ذکر اشفاق آنان خود دلیل بر این است که مقصود از کتاب، کتاب اعمال است، و یا کتابى است که اعمال در آن است. و اگر از آنان به "مجرم" تعبیر کرده براى اشاره به علت حکم است، و اینکه اشفاقشان از آن حالى که به خود گرفته اند به خاطر این است که مجرم بودند. پس این حال و روزگار مخصوص به آنان نیست، هر کس در هر زمانى مجرم باشد هر چند که مشرک نباشد چنین روزگارى خواهد داشت.
در این هنگام فریاد برمى آورند و مى گویند اى واى بر ما این چه کتابى است؟! هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر اینکه آن را احصا و شماره کرده است «و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ مى‏ گويند اى واى بر ما اين چه نامه ‏اى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اينكه همه را به حساب آورده است.» (کهف/ 49)
دو کلمه ی "صغیرة" و "کبیرة" وصفند که در جاى موصوف خود که همان خطیئه و یا معصیت و یا زشتکارى و امثال آن است نشسته اند. و اینکه گفتند: "واى بر ما این چه کتابى است که هیچ کوچک و بزرگى را فروگذار نکرده و همه را شمرده است" خود اظهار وحشت و فزع از تسلط کتاب در احصاء و شمردن گناهان و یا تسلطش بر مطلق حوادث و از آن جمله گناهان است، که این اظهار وحشت را به صورت استفهام تعجبى اداء کرده اند، و از آن به دست مى آید که چرا اول صغیره را گفتند بعد کبیره را با اینکه جا داشت بگویند: "هیچ گناه بزرگ و هیچ گناه کوچکى را هم فروگذار نکرده" چون در کلام مثبت وقتى مطلب را ترقى مى دهند از بزرگ گرفته به کوچک ختم مى کنند. و وجه آن این مى باشد (و خدا داناتر است) که هیچ گناه کوچکى را به خاطر اینکه کوچک است، و مهم نیست، از قلم نینداخته، و هیچ گناه بزرگى را به خاطر اینکه واضح است، و همه مى دانند فروگذار نکرده. و چون مقام، مقام تعجب است مناسب این است که از کوچکتر شروع شود.
بیگانگان و گناهکاران که در یک صف قرار گرفته و محکوم به عقوبت هستند از این نظر امتیازى از یکدیگر ندارند آرزو کنند که هلاک شده این منظره را مشاهده نمى نمودند گویند چه کتابى است که هر یک از اعمال ما را نوشته و ضبط نموده و گناهان کوچک را فروگذار ننموده و نادیده نگرفته تا چه رسد بگناهان بزرگ. همگى را مو به مو به حساب آورده، ضبط کرده، و چیزى را فروگذار ننموده است، راستى چه وحشتناک است؟ ما همه این اعمال را به دست فراموشى سپرده بودیم، آن چنان که گاهى فکر مى کردیم اصلا خلافى از ما سر نزده اما امروز مى بینیم بار مسئولیتمان بسیار سنگین و سرنوشتمان تاریک است!
علاوه بر این سند کتبى اصولا همه اعمال خود را حاضر مى بینید! «و وجدوا ما عملوا حاضرا» خوبیها و بدیها، ظلمها و عدلها، هرزگیها و خیانتها، همه و همه در برابر آنها تجسم مى یابد! در واقع آنها گرفتار اعمال خودشان هستند: و پروردگار تو به احدى ظلم نمى کند. «و لا یظلم ربک أحدا» (کهف/ 49) در برابر خود، و تنها اسم عمل نیست که ثبت شده، بلکه عمل به صورتى مجسم و قابل دیدن و احساس کردن به ثبت رسیده است، اعمال طیب و پاکیزه با تجسمى پاکیزه در روز قیامت بر صاحبان آنها عرضه مى شود، و اعمال بد و زشت به صورتهاى هولناکى همچون عقرب و مار و آتش و غل و زنجیر و تاریکى و... و... و این نه ظلم خدا است (حاشا لله) چه او بندگان را براى آن نیافریده است تا به آنان ستم کند بلکه براى آن آفریده است که مشمول رحمت وى قرار گیرند، ولى آدمى چیزى را مى درود که خود در دنیا کشته است، اگر نیک است نیک، و اگر بد است بد.

دقت و سختگیرى در حسابرسى قیامت

در جائی دیگر داریم که می فرماید: «یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم* فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ در روز قیامت مردم از قبرها پراکنده بیرون آیند تا اعمال آنان به آن ها ارائه شود. هر کس به قدر ذره ای کار نیک کرده باشد آن را خواهد دید و هر کس به اندازه ذره ای کار زشت مرتکب گشته باشد آن را خواهد دید.» (زلزال/ 6- 8) نه تنها از آیات اخیر این سوره که از آیات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى شود که در حسابرسى اعمال در قیامت فوق العاده دقت و موشکافى مى شود، در آیه 16 سوره لقمان مى خوانیم: «ا بنی إنها إن تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة أو فی السماوات أو فی الأرض یأت بها الله إن الله لطیف خبیر؛ پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در گوشه اى از آسمانها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) براى حسابرسى مى آورد، خداوند دقیق و آگاه است.» "خردل" دانه بسیار کوچکى از گیاه معروفى است که ضرب المثل در کوچکى مى باشد. این تعبیرات نشان مى دهد که در آن حسابرسى بزرگ کوچکترین کارها محاسبه مى شود، ضمنا این آیات هشدار مى دهد که نه گناهان کوچک را کم اهمیت بشمرند، و نه اعمال خیر کوچک را، چیزى که مورد محاسبه الهى قرار مى گیرد هر چه باشد کم اهمیت نیست. لذا بعضى از مفسران گفته اند این آیات زمانى نازل شد که بعضى از یاران پیغمبر اکرم (ص) نسبت به انفاق اموال کم بى اعتنا بودند، و مى گفتند: اجر و پاداش بر چیزهایى داده مى شود که ما آن را دوست داریم، و اشیاء کوچک چیزى نیست که مورد علاقه ما باشد، و همچنین نسبت به گناهان کوچک بى اعتنا بودند، آیات نازل شد و آنها را به خیرات کوچک ترغیب کرد، و از گناهان کوچک بر حذر داشت.

پاسخ به یک سؤال

در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه مطابق این آیات انسان همه اعمال خود را در قیامت اعم از نیک و بد کوچک و بزرگ مى بیند، این معنى چگونه با آیات "احباط" و "تکفیر" و "عفو" و "توبه" سازگار است؟ زیرا آیات "احباط" مى گوید: بعضى از اعمال مانند "کفر" تمام "حسنات" انسان را از بین مى برد «لئن أشرکت لیحبطن عملک؛ اگر شرك ورزى حتما كردارت تباه می شود.» (زمر/ 65) و طبق آیات "تکفیر" گاهى «إن الحسنات یذهبن السیئات؛ حسنات سیئات را از بین مى برد.» (هود/ 114) و آیات "عفو" و "توبه" مى گوید: در سایه عفو الهى یا توبه کردن، گناهان محو مى شوند، این مفاهیم چگونه با مساله مشاهده تمام اعمال نیک و بد تطبیق مى کند؟ در پاسخ این سؤال باید به یک نکته توجه کرد و آن اینکه: دو اصلى که در آیات فوق آمده است که مى گوید انسان هر ذره اى از کار نیک و بد را مى بیند به صورت یک قانون کلى است، و مى دانیم هر قانون ممکن است استثناهایى داشته باشد، آیات "عفو" و "توبه" و "احباط" و "تکفیر" در حقیقت به منزله استثناء است در این قانون کلى.
پاسخ دیگر اینکه: در مورد "احباط" و "تکفیر" در حقیقت موازنه و کسر و انکسارى رخ مى دهد، و درست مانند "مطالبات" و "بدهیها" است که از یکدیگر کسر مى شود، هنگامى که انسان نتیجه این موازنه را مى بیند در حقیقت تمام اعمال نیک و بد خود را دیده است، همین سخن در مورد "عفو" و "توبه" نیز جارى است، چرا که عفو بدون لیاقت و شایستگى صورت نمى گیرد، و توبه خود نیز یکى از اعمال نیک است. بعضى در اینجا جواب دیگرى گفته اند که صحیح به نظر نمى رسد و آن اینکه افراد کافر نتیجه اعمال خوب خود را در این دنیا مى بینند، همانگونه که افراد مؤمن کیفر اعمال بد خود را در این جهان مى بینند. ولى ظاهر این است که آیات مورد بحث مربوط به قیامت است نه دنیا بعلاوه این کلیت ندارد که هر مؤمن و کافرى نتیجه اعمالش را در دنیا ببیند.

جامعترین آیات قرآن

از "عبدالله بن مسعود" نقل شده است که محکمترین آیات قرآن مجید همین آیات "فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره" مى باشد و از آن تعبیر به "جامعه" مى کرد و به راستى ایمان عمیق به محتواى آن کافى است که انسان را در مسیر حق وادارد، و از هرگونه شر و فساد بازدارد، لذا در حدیثى آمده است که مردى خدمت پیغمبر اکرم (ص) آمد عرض کرد: «علمنى مما علمک الله؛ از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز.» پیغمبر اکرم (ص) او را به مردى از یارانش سپرد، تا قرآن به او تعلیم کند، و او سوره ی زلزال را تا به آخر به او تعلیم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همین مرا کافى است. (و در روایت دیگرى آمده تکفینى هذه الایة؛ همین یک آیه مرا کفایت مى کند) پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «او را به حال خود بگذار که مرد فقیهى شد! (و طبق روایتى فرمود رجع فقیها؛ او فقیه شد و بازگشت!)»
دلیل آن هم روشن است زیرا کسى که مى داند که اعمال ما حتى به اندازه یک "ذره" یا یک دانه "خردل" مورد محاسبه قرار مى گیرد امروز به حساب خود مشغول مى شود، و این بزرگترین اثر تربیتى روى او دارد. با این حال در روایت دیگرى از "ابوسعید خدرى" آمده است که وقتى آیه "فمن یعمل..." نازل شد عرض کردم «اى رسول خدا آیا من همه اعمالم را مى بینم؟» فرمود: «آرى.» گفتم: «آن کارهاى بزرگ را؟» فرمود: «بله» گفتم: «کارهاى کوچک کوچک را؟» فرمود: «بله» عرض کردم: «اى واى بر من! مادرم بنشیند و براى من عزادارى کند!» فرمود: «بشارت باد بر تو اى ابوسعید! چرا که "حسنات" به ده برابر حساب مى شود، تا هفتصد برابر، و خدا براى هر کس بخواهد آن را هم مضاعف مى کند، و اما هر گناه به اندازه یک گناه مجازات دارد، یا خداوند عفو مى کند و بدان احدى با عملش نجات نخواهد یافت!» (جز اینکه کرم خدا شامل او گردد) عرض کردم «حتى تو هم اى رسول خدا؟!» فرمود: «حتى من، مگر اینکه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد!»
خداوندا! جایى که پیامبرت با آن عظمت تنها به عفو تو دل بسته است تکلیف ما روشن است. پروردگارا! اگر اعمال ما معیار نجات ما باشد واى به حال ما، و اگر کرم تو یار ما باشد خوشا به حال ما؟! بارالها! آن روز که تمام اعمال کوچک و بزرگ در برابر ما مجسم مى شود ما تنها به لطف عمیم تو چشم دوخته ایم.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏12 ص 453، جلد ‏27 ص 229

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏13 صفحه 451

  3. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏6 صفحه 428

  4. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 297

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/117362