اگر حدیث غدیر خم در صحیحین هم بود متعصبان باز هم قبول نمی کردند

وجه ششم بطلان سخنان موهون فخر رازی
اگر مسلم و بخارى حدیث غدیر را در صحیحین خود روایت مى کردند، باز هم حضرات متعصبین و جاحدین و معاندین را که آب در دیده ندارند کى مانع از قدح و جرح، و انکار و ابطال آن مى گردید، چه عن قریب مى دانى که حدیث منزلت را با وصفى که شیخین در صحیحین خود روایت کرده اند، باز اکابر سنیه دست از قدح آن نکشیدند، و نقاب حیاء در ابطال آن از رخ برکشیدند. ابوالحسن على بن أبى على محمد التغلبى الحنبلى ثم الشافعى المعروف بسیف الدین الآمدی در آن قدح کرده و آن را صحیح ندانسته. و ابن حجر مکى هم این هفوه واهى او را ذکر نموده دل خوش مى کند. و عضدالدین عبدالرحمن ابن احمد الایجى هم اتباع آمدى پیش مى گیرد. و ابوالثنا شمس الدین محمود بن عبدالرحمن الاصفهانى شارح طوالع هم در این خبط عمیا گرفتار شده. و علاء الدین على بن محمد قوشجى هم اشعار بعدم صحت آن نموده. و سعدالدین مسعود بن عمر التفتازانى هم آن را لائق اعتبار ندانسته است.

اهل سنت حدیث مهاجرت فاطمه و غضبش را قدح مى کنند با اینکه در صحیحین مذکور است
و نیز حدیث مهاجرت حضرت فاطمه (س) أبى بکر را تا وفات و عدم مکالمه با او که در صحیح بخارى و مسلم مذکور است باطل پندارند، که اثبات رضاى آن حضرت از أبى بکر به اهتمام تمام نمایند، چنانکه از ملاحظه مرافض و مطالعه تسویلات شاه صاحب در باب مطاعن واضح و ظاهر است. شاهصاحب در باب مطاعن به جواب طعن سیزدهم از مطاعن ابو بکر گفته اند: «جواب دیگر سلمنا که حضرت زهراء علیها السلام بر منع میراث، یا بنابر نشنیدن دعوى هبه غضب فرمود، و ترک کلام با ابو بکر نمود، لیکن در روایات شیعه و سنى صحیح و ثابت است، که این امر خیلى بر ابو بکر شاق آمد، و خود را به در سراى زهراء حاضر آورد، و امیر المؤمنین على را شفیع خود ساخت، تا آنکه حضرت زهراء از او خوشنود شد. اما روایات اهل سنت، پس در مدارج النبوة و کتاب الوفاء بیهقى و شروح مشکاة موجود است. بلکه در (شرح مشکاة) شیخ عبد الحق نوشته است: که ابوبکر صدیق رض بعد از این قصه به خانه فاطمه زهراء رفت، و در گرمى آفتاب بر در بایستاد، و عذر خواهى کرد، و حضرت زهراء از او راضى شد. و در (ریاض النضرة) نیز این قصه به تفصیل مذکور است. و در فصل الخطاب به روایت بیهقى از شعبى نیز همین قصه مروى است».

حدیث بخارى در استمرار غضب فاطمه تا روز وفات
و روایت بخارى که دلالت صریحه بر استمرار غضب حضرت فاطمه و مهاجرت آن حضرت أبى بکر را و عدم رضا از او دارد این است: «قال فی باب فرض الخمس: حدثنا عبد العزیز بن عبد الله، ثنا ابراهیم بن سعد، عن صالح، عن ابن شهاب، أخبرنى عروة بن الزبیر: أن عائشة أم المؤمنین أخبرته: أن فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه و سلم سألت أبا بکر الصدیق بعد وفاة رسول الله صلى الله علیه و سلم أن یقسم لها میراثها مما ترک رسول الله صلى الله علیه و سلم مما أفاء الله علیه. فقال لها أبو بکر: ان رسول الله صلى الله علیه و سلم قال: لا نورث ما ترکنا صدقة، فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه و سلم، فهجرت أبا بکر فلم تزل مهاجرته حتى توفیت و عاشت بعد رسول الله صلى الله علیه و سلم ستة أشهر. قالت: و کانت فاطمة تسئل أبابکر نصیبها مما ترک رسول الله صلى الله علیه و سلم من خیبر و فدک و صدقته بالمدینة، فأبى أبوبکر علیها ذلک، و قال: لست تارکا شیئا کان رسول الله صلى الله علیه و سلم یعمل به الا أنى عملت به، فانى أخشى ان ترکت شیئا من أمره أن أزیغ، فأما صدقته بالمدینة فدفعها عمر الى على و عباس، و أما خیبر و فدک فأمسکها عمر و قال: هما صدقة رسول الله صلى الله علیه و سلم کانتا لحقوقه التى تعروه و نوائبه و أمرهما الى من ولى الامر قال: فهما على ذلک الى الیوم».
و بخارى عمدة الاعلام بنابر مزید مبالغه و اهتمام در تفضیح منکرین لئام، و تقبیح جاحدین اغشام، اکتفا بر ایراد این خبر به مقام واحد نکرده، بلکه در مواضع دیگر هم نقل آن نموده، داد احقاق و ازهاق باطل داده چنانکه در باب (قول النبى لا نورث ما ترکنا صدقة)، از کتاب (الفرائض) گفته: «حدثنی عبد الله بن محمد، قال: حدثنا هشام، قال: أخبرنا معمر عن الزهرى، عن عروة، عن عائشة، أن فاطمة و العباس أتیا أبا بکر، یلتمسان میراثهما من رسول الله صلى الله علیه و سلم، و هما یومئذ یطلبان أرضیهما من فدک و سهمهما من خیبر، فقال لهما أبو بکر: سمعت رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول: لا نورث ما ترکنا صدقة، انما یأکل آل محمد من هذا المال، قال أبوبکر: و الله لا أدع أمرا رأیت رسول الله صلى الله علیه و سلم یصنعه فیه الا صنعته، قالت: فهجرته فاطمة فلم تکلمه حتى ماتت». و نیز بخارى این خبر را به بسط زائد از این در باب غزوه خیبر از کتاب المغازى روایت کرده و مسلم هم آن را در باب حکم الفیء از کتاب الجهاد وارد ساخته. بس عجب است که روایت بخارى و مسلم را در استمرار غضب حضرت فاطمة علیها السلام بر أبى بکر، و ادامت مهاجرت او، و عدم حصول رضا، که حضرت عائشة به آن از مزید انصاف اعتراف کرده، به مقابله اهل حق از پایه اعتماد و اعتبار ساقط سازند، و بى محابا آماده اثبات رضاى حضرت فاطمه (س) از أبى بکر بشوند، و دست بر روایات فلان و بهمان اندازند، و حدیث غدیر را به علت عدم اخراج شیخین مقدوح سازند (ان هذا لشیء عجاب).

(ادامه دارد...)


منابع :

  1. عبقات الانوار- ج‏لد 2- صفحه 282

  2. به نقل از

  3. تحفه شاه صاحب- صفحه 559

  4. صحیح البخارى- جلد 2- صفحه 151 کتاب الجهاد باب فرض الخمس

  5. صحیح البخارى- جلد 4- صفحه 134- کتاب الفرائض باب‏قول النبى (ص) لانورث ما ترکنا صدقة

  6. صحیح البخارى- جلد 3- صفحه 46

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/118197