غزوه خندق (شعر خوانی پیامبر اکرم)

عملکرد منافقین به هنگام حفر خندق

در حفر خندق تمام مسلمین مشغول کار و کوشش بوده و همه سعی می کردند عمل حفاری به سرعت پیش رود، به همین جهت تا امر ضروری ای پیشامد نمی کرد کسی دست از کار برنداشته و مسئولیتش را ترک نمی کرد مگر منافقین. منافقین به هر بهانه ای که شد محل حفر خندق خارج و دور شهر را ترک کرده و نزد خانواده خود می رفتند، آنها نسبت به قاطبه مسلمین کمتر تلاش کرده و مدام بهانه می آوردند. در برخی کتب تاریخی در این باره می خوانیم: «منافقین به دروغ ضعف بدنی خود را بهانه کرده و از زیر کار فرار می کردند آنها گاه و بی گاه و بدون اجازه پیامبر (ص) نزد خانواده هاشان رفته و مدام تعلل می ورزیدند تا اینکه آیه 63 از سوره نور در همین موضوع نازل شد: «صدا کردن پیامبر در میان خودتان را، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید بلکه او را با احترام و صدای مناسب صدا کنید بدرستیکه خداوند جریان کسانی از شما را که پشت سر دیگران پنهان می شوند و یکی پس از دیگری فرار می کنند می دانند. پس آنان که فرمان او را مخالفت می کنند، باید بترسند از اینکه فتنه ای دامنشان را بگیرد یا عذابی دردناک به آنها برسد». پس از نزول این آیه مومنان برای ترک کار و پست خود از رسول الله (ص) اجازه می گرفتند آیه 62 سوره نور اشاره به همین مطلب دارد: «إنما المؤمنون الذین ءامنوا بالله و رسوله و إذا کانوا معه على أمر جامع لم یذهبوا حتى‏ یستذنوه إن الذین یستذنونک أولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله  فإذا استذنوک لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم الله إن الله غفور رحیم»؛ «مومنان حقیقی کسانی اند که به خدا و رسولش ایمان آورده و هنگامی که در کار مهمی با او باشند، بی اجازه اش جایی نمی روند. کسانی که از تو اجازه می گیرند، به راستی به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند، در این صورت هرگاه برای بعضی امور مهم خود از تو اجازه بخواهند به هر یک از آنان که می خواهی (و صلاح می دانی) اجازه بده...»، (نور/ 62).

و در برخی منابع دیگر در مورد منافقین چنین آمده است

«آنها در جامه های خود می بردند زیرا به واسطه شتاب دیگر مسلمین و تنبلی ایشان، سبد و زنبیلی برای آنها نمانده بود». «گروه ظالمین تو را می کشند». در صحیح مسلم از «ابوقتاده» نقل شده است که: پیامبر اکرم (ص) به هنگام حفر خندق به «عمار ابن یاسر» فرمود: «بیچاره پسر سمیه (عمار) ای عمار تو را گروه ظالمین خواهند کشت» و تفصیل این ماجرا در تفسیر قمی چنین آمده است: فرمایش خداوند متعال که می فرماید: «یمنون علیک ان اسلموا» (بر تو منت می نهند، سبب اسلام آوردنشان) در مورد «عثکن» (از روس منافقینی که از مهاجرین بوده و بعدها به بالاترین منصب ها در حکومت اسلامی رسید) و در روز خندق نازل شده است. و تفصیل ماجرا چنین است: در روز خندق «عثکن» از کنار عمار عبور می کند در حالیکه عمار در گودال مشغول حفاری است و چون از گودال غبار بلند می شود، عثکن آستینش را بر روی بینی گرفته و رد می شود، عمار با دیدن این صحنه دو بیتی ای می سراید که ترجمه آن چنین است: «کسی که مساجد را ساخته و در آنها کوع و سجود می کند، قطعا مانند کسی نیست که از کنار غبار با تکبر عبور کرده و از کار در راه خدا روی بر می گرداند در حالیکه ستیزه جو و معاند است». وقتی عمار این دو بیت را سرود، عثکن رو به او کرده و گفت: «ای پسر زن سیاه پوست! منظورت از این اشعار من بودم؟» و سپس نزد رسول الله (ص) رفته و به حضرتش عرض کرد: «ما با تو داخل این دین ننشدیم تا آبروی ما را ببری». پس حضرت فرمود: «این سخنت درجه اسلامت را کاست از من دور شو». در پی این ماجرا خداوند متعال آیه «یمنون علیک ان اسلموا...» را نازل فرمود:

آیا پیامبر (ص) نیز شعرخوانی کرده است؟

در تعداد قابل توجهی از کتب تاریخی آمده است که رسول خدا (ص) به هنگام حفر خندق ابیاتی سروده یا ابیاتی که دیگران سروده بودند را بلند می خواند. از جمله این نقل ها، گفته ی «دحلان» است که از قول «سهل ابن سعد» گفته:  به هنگام حفر خندق ما به همراه رسول خدا (ص) بودیم و بر دوشمان خاک حمل می کردیم و هر کسی شعری به زیر لب زمزمه می کرد، پیامبر (ص) نیز این شعر را می خواند «اللهم لا عیش الا عیش الاخره فاکرم الانصار و المهاجره...» ترجمه: خداوندا! زندگی جز زندگانی آخرت ارزش ندارد، پس به انصار و مهاجرینی که دینت را یاری کردند تفضل و اکرام نما. و در نص دیگری آمده است: پیامبر (ص) در آن روز، با زنبیل خاک حمل می کرد؛ مسلمین رجز می خواندند و رسول خدا (ص) نیز این بیت را تکرار می نمود: «هذا الجمال لاجمال خیبر هذا ابر رنبا و اطهر»؛ «این بارها مایه برکت است نه بارهای غذا و میوه خیبر»، آری! و پروردگار ما نیکوتر است و پاکیزه تر و از «ابوسعید خدری» نیز نقل شده است که گفت: گویی هم اکنون به رسول خدا (ص) می نگرم که همراه مسلمانان مشغول حفر خندق بوده و خاک، میان سینه و شکم آن حضرت را پر کرده بود حضرت در آن هنگام این بیت را می خواند: «اللهم لولا انت ما اهتدنیا و لا تصدقنا و لا صلینا»؛ «پروردگارا اگر تو هدایتمان نمی کردی هدایت نمی شدیم و روز جزا را تصدیق نمی کردیم و نماز هم نمی خواندیم». نقل های دیگری نیز وجود دارد که برای رعایت اختصار از گفتن آنها چشم می پوشیم.

نقد و تحلیل

ابیات فوق در کتب متعددی نقل و به پیامبر خدا (ص) نسبت داده شده اما از آنجا که خداوند متعال می فرماید: «و ما علمناه الشعر»: «ما به او شعر و شاعری نیاموخته ایم» لذا مورخین دست به توجیه زده و خواسته اند به هر طریق ممکن شعر گفتن را از رسول خدا (ص) نفی کنند البته بدون خدشه وارد کردن بر صحت منقولات فوق لذا: 1- گروهی گفته اند: «ابیات فوق الذکر و نظایر آنها «رجز» است و رجز شعر محسوب نمی شود. 2- گروهی گفته: این ابیات از رسول خدا (ص) نبوده و حضرت کلماتی از آنها را عوض کرده و از حالت شعر خارجشان کرده است. 3- گروه سوم گفته اند: به کلام زمانی شعر می گویند که عمدا بصورت موزون گفته شود نه اینکه بدون اختیار و یک باره از دهان شخص خارج شود در حالی که او قصد شعر نداشته. پس این ابیات چون بدون قصد شعر از دهان مبارک رسول خدا (ص) خارج شده، شعر نیست.
جواب: به نظر می رسد اینقدر به تکلف افتادن در توجیه شعر گفتن یا نگفتن آن حضرت (ص) ناشی از عدم فهم صحیح آیه «و ما علمناه الشعر» است. زیرا منظور آیه این نیست که رسول خدا (ص) نمی تواند شعر بخواند، بلکه منظور این است که او شاعر نیست و قرآن کلامی که از او شنیده می شود شعر و کلام باطل و گفتار برخاسته از خیال نیست. پس شاعری به صورت مطلق مورد ذم قرار نگرفته، اگرچه ممکن است پس از تحقیق بدانجا برسیم که رسول خدا (ص) به علت شان و موقعیت اخصی که داشته اند، حتی از شعر سرودن در مضامین صحیح نیز کناره گیری می نمودند، و ظاهرا هم مطلب همین است؛ یعنی آنچه از ابیات به حضرتش نسبت داده شده، اشعاری از دیگران بوده که ایشان با اضافه یا کم کردن برخی کلمات، وزن ابیات را به هم ریخته و حتی در این حد نیز شعر خوانی نکرده است. (والله عالم).


منابع :

  1. سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 10 از چاپ جدید

  2. سید هاشم رسولی محلاتی- ترجمه سیره ابن هشام- جلد 2

  3. محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی

  4. ابوالحسن علی ابن محمد الماوردی- اعلام النبوه- جلد 1

  5. حلبی- السیره الحلبیه- جلد 2

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/118501