دیگر حوادث سال هفتم

1- سریه ابن ابی العوجاء به بنی سلیم
چون رسول خدا (ص) در ذی حجه سال هفتم از عمرة القضاء برگشتند ابن ابی العوجاء سلمی را با پنجاه مرد به سوی بنی سلیم روانه فرمودند، و جاسوسی از بنی سلیم نیز همراه او بود. همین که ابن ابی العوجاء از مدینه فاصله گرفت، جاسوس مذکور خود را به بنی سلیم رساند و موضوع را به اطلاع آنها رساند و بر حذرشان داشت و آنها گروه فراوانی را جمع کردند. و چون ابن ابی العوجاء نزد آنها رسید، آنها کاملا آماده بودند.
وقتی اصحاب پیامبر (ص) چنین دیدند و متوجه جمعیت آنها شدند ایشان را به اسلام دعوت کردند، ولی آنها شروع به تیراندازی کرده و دعوت مسلمانان را گوش ندادند، و گفتند: ما را نیازی به آنچه بدان دعوتمان می کنید نیست. مدتی به یک دیگر تیراندازی کردند و از هر سو برای دشمنان کمک و نیروی امدادی می رسید، به طوری که مسلمانان را از هر سو محاصره کردند وعموم مسلمانان کشته شدند، و فرمانده ایشان ابن ابی العوجاء هم به سختی زخمی شد و میان کشتگان افتاد.دشمن که از زنده بودن ابن ابی العوجاء اطلاع نداشت او را همانطور رها کرد. ابن ابی العوجاء پس از مدتی توانست خود را با زحمت فراوان به مدینه و نزد رسول خدا (ص) برساند و ماجرا را به ان حضرت گزارش دهد.

2- ازدواج پیامبر (ص) با میمونه:
یکی از حوادث جالب عمرة القضا آن بود که دختری نوجوان، زیبا و فهیمه، حدود بیست ساله به نام میمونه که از خاندان بزرگان مکه، خواهر ام الفضل، همسر عباس عموی پیامبر بود، در حالی که فردای مراسم حج، سوار بر ناقه خود، به تماشای پیامبر (ص) بیرون آمده بود، ناگاه چنان مملو از عشق و محبت رسول الله (ص) شد که به سوی او (ص) رفته و فریاد برداشت: ای آن که می شنوی: «این ناقه من و آن که بر آن سوار است هدیه و هبه ای برای تو است.» این سخن بدان معنا آن بود که یعنی تمامی عمر و ایمان و جان خود را به پای تو می گذارم، به آیین تو می گروم، و همه روح و روان، تن و جان خود را اگر بپذیری به تو می دهم و اگر بخواهی به همسری تو در می آیم. این صحنه چنان عظیم و تکان دهنده بود که پشت مشرکان را شکست. اگر قدرت داشتند، و دستشان می رسید، دختر را می گرفتند و به بدترین آسیب ها ذره ذره شکنجه کرده و سپس می کشتند. اما چه می توانستند بکنند؟ دختر جوان روز روشن خود را در برابر تمامی جمع، و به انتخاب خود، چنان کاری را کرده و چنان پیشنهادی داده بود. پیامبر (ص) نیز براساس فرمان الهی که نه تنها در میان تمامی بنی نوع بشر، بلکه در میان تمامی پیامبران، فقط او مجاز بود که اگر زنی (بی شوهر) خویشتن را به او ببخشاید، می توانست او را بپذیرد مهربانانه او را پذیرفت و تقاضای آنی ازدواجش را علی رغم خشم و اندوه و کین مشرکان قبول کرد.

3- نزول آیه 56 و 57 از سوره احزاب:
"إن الله و ملائکته یصلون علی النبی یا أیها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما"
کلمه "صلاة" در اصل به معنای انعطاف یعنی خم شدن،که در اینجا ظاهرا منظور احترام کردن است، و صلات خدا بر پیغمبر به معنای انعطاف او به وی است، به وسیله رحمتش، البته انعطافی مطلق و همچنین صلات ملائکه او بر آن جناب، انعطاف ایشان است بر وی، به اینکه او را تزکیه نموده و برایش استغفار کنند، و صلات مؤمنین بر او انعطاف ایشان است به وسیله درخواست رحمت برای او. و در اینکه قبل از امر به مؤمنین که بر او صلوات بفرستید، نخست صلات خود و ملائکه خود را ذکر کرده، دلالتی هست بر اینکه صلوات مؤمنین بر آن جناب به پیروی خدای سبحان، و متابعت ملائکه اوست. از طریق شیعه و سنی هم روایت بسیار زیاد رسیده، در اینکه طریق صلوات فرستادن مؤمنین بر آن جناب، این است که از خدا بخواهند بر او و آل او صلوات بفرستد. معنای اینکه خدا آزار دهندگان پیامبر (ص) را در دنیا و آخرت لعنت کرده است:
"إن الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و أعد لهم عذابا مهینا" همه می دانیم که خدای تعالی منزه است از اینکه کسی او را بیازارد، و یا هر چیزی که بویی از نقص و خواری داشته باشد به ساحت او راه یابد، پس اگر در آیه مورد بحث می بینیم که خدا را در اذیت شدن با رسولش شریک کرده می فهمیم که خواسته است از رسول خود احترام کرده باشد، و نیز اشاره کند به اینکه هر کس قصد سویی نسبت به رسول کند، در حقیقت نسبت به خدا هم کرده، چون رسول بدان جهت که رسول است، هدفی جز خدا ندارد، پس هر کس او را قصد کند، چه به خیر و چه به سوء، خدا را قصد کرده است. در آیه مورد بحث افرادی که در صدد بر می آیند که رسول خدا (ص) را اذیت کنند، به لعنت در دنیا و آخرت وعده داده شده اند، و "لعنت" به معنای دور کردن از رحمت است، و چون رحمت مخصوص به مؤمنین، عبارت است از هدایت به سوی عقاید حق، و ایمان حقیقی و بدنبال آن عمل صالح، در نتیجه دوری از رحمت در دنیا، به معنای محرومیت او از این هدایت است، و این محروم ساختن جنبه کیفر دارد، و در نتیجه همان طبع قلوبی است که در آیه «لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة»؛ «لعنتشان کردیم و دلهایشان را دچار قساوت ساختیم».(مائده/ 13) سوره مائده، آیه 13.» و آیه" و لکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤمنون إلا قلیلا" «لیکن خدا لعنتشان کرد، و در نتیجه دیگر ایمان نمی آورند، مگر اندکی. سوره نساء، آیه 46» و آیه "أولئک الذین لعنهم الله، فأصمهم و أعمی أبصارهم" «اینان کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده، و در نتیجه کر و کورشان ساخته. سوره محمد، آیه 23.» به آن اشاره نموده، و آیه شریفه مورد بحث با این آیات منطبق است. اینها معنای لعنت در دنیا بود. و اما لعنت در آخرت به معنای دور کردن از رحمت قرب است. در آیه مورد بحث بعد از لعنت آزار کنندگان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دنیا و آخرت این تهدید را کرده که برای آنان و برای آخرتشان عذابی خوار کننده تهیه کرده است. و اگر عذابشان را به وصف خوار کننده توصیف کرده، بدان جهت است که تلافی استکبار آنان باشد، چون اینان در دنیا، خدا و رسول را اهانت می کردند، در مقابل این رفتارشان عذابشان خوار کننده خواهد بود.

چند روایت درباره معنای صلوات خدا و ملائکه و مؤمنین بر پیامبر (ص) و کیفیت صلوات فرستادن بر آن حضرت:
در کتاب ثواب الاعمال از ابی المعزا از حضرت ابی الحسن (ع) روایتی نقل شده که در ضمن حدیثی که از آن جناب سؤال شد معنای صلوات خدا و صلات ملائکه و صلات مؤمن بر رسول خدا (ص) چیست؟ فرمود: صلات خدا، رحمت خدا است، و صلات ملائکه، تزکیه ایشان وی راست، و صلات مؤمن دعایشان برای او است.
و در کتاب خصال، از امیرالمؤمنین (ع) در ضمن حدیث معروف به اربع مائة (چهارصد) آمده که فرمود: صلوات را بر محمد و آل او بفرستید که خدای تعالی دعای شما را هنگامی که نام محمد را ببرید، و حق او را رعایت کنید، مستجاب می کند، پس وقتی می خوانید"إن الله و ملائکته یصلون علی النبی" چه در نماز آن را بخوانید، و چه در غیر نماز، صلوات را بفرستید.
و در الدر المنثور است که: عبدالرزاق، ابن ابی شیبه، احمد، عبد بن حمید بخاری، مسلم، ابو داوود، ترمذی، نسایی، ابن ماجه، و ابن مردویه، از کعب بن عجره، روایت کرده که گفت: مردی از رسول خدا (ص) پرسید: ما سلام کردن به تو را فهمیدیم که چگونه است، بفرمایید ببینم صلوات را چگونه بفرستیم؟ فرمود: بگو "اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی آل ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم انک حمید مجید".
نکته: سیوطی در الدر المنثور غیر از این حدیث هجده حدیث دیگر آورده، که همه دلالت دارند بر اینکه باید " آل" را نیز در صلات اضافه نمود، یعنی باید گفت: اللهم صل علی محمد و آل محمد" و این روایات را صاحبان سنن، و جوامع حدیث، از عده ای از صحابه رسول خدا (ص) از آن جمله ابن عباس، طلحه، ابوسعید خدری، ابوهریره، ابومسعود، کعب بن عجره، و علی (ع) نقل کرده اند، و اما روایات شیعه از حد شمار بیرون است.
و در آن کتاب است که احمد و ترمذی از حسین بن علی  (ع) روایت کرده اند که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: بخیل کسی است که نام من نزد او برده شود، و صلوات نفرستد.


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبائی- ترجمه المیزان- جلد 16

  2. میثاق امیر فجر- فتح مبارک

  3. مغازی- ترجمه المغازی

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/119289