شبهه آکل و مأکول

در باب معاد جسمانی شبهه ای نموده اند که به نام شبهه «آکل و مأکول» (خورنده و خورده شده) معروف شده و در کتب و دفاتر ثبت و ضبط شده است؛ و محصل این شبهه این گونه است:
خداوند چگونه تمام مردگان را زنده می کند و در محشر حاضر می نماید، با آنکه در این دنیا همه آکل و مأکول یکدیگرند؟ بلکه موجودات مادی که دائما صورت های آنها تغییر می کند، همه آکل و مأکول یکدگرند؛ دانه در زیر زمین مواد خاکی را می خورد و تبدیل به خود می کند و درخت می شود، آتش درخت را می خورد و به صورت هیزم و ذغال می کند، و نیز هیزم و ذغال را تبدیل به خاکستر می نماید، خاکستر در زیر زمین تبدیل به خاک می شود، و خاک برای بار دیگر به صورت درخت و زراعت و انسان و حیوان در می آید؛ و دائما و پیوسته در چرخ حرکت زمان، در روی این زمین و عالم طبع، ماده تبدیل به صورتهای مختلف گردیده، و در شکل و سیمای اشیاء متفاوت به نام های مختلف: چون انسان و گاو و گوسفند و درخت و آب و هوا و گاز و غیرها تجلی و ظهور می کند.
بدن فردی از افراد انسان چون زید مثلا در زیر زمین می پوسد و قوه و مواد غذائی درخت و زراعتی که بر روی آن کاشته اند می گردد، و این مواد زراعتی به صورت دانه گندم و جو و عدس و ماش و غیرها می شود، و نیز این میوه های درخت چون سیب و گلابی و گردو و بادام و غیرها را انسان می خورد و تبدیل به ذرات موجوده در بدن او می گردد و جزء بدن شخص دیگری چون حسن می شود. و حسن می میرد و بدن او در زیر زمین تبدیل به مواد خاکی و مواد غذایی برای سائر درخت ها و زراعت ها می شود، و همچنین افراد دیگری از میوه های آن درخت ها و یا از دانه های آن زراعت ها و سبزی های بستان ها و از گوسفند و شتر و گاو و پرندگان آسمان و ماهی های دریا که از آن مواد غذائی تغذی کرده اند می خورند و تبدیل به اجزاء و اعضاء و ذرات بدن آنها می گردد. و به همین منوال دائما در زمین و این عالم طبیعت پیوسته آکل، مأکول دیگری بوده و مأکول نیز به صورت آکل در می آید.
در عالم حشر اگر تمام افراد بشر محشور شوند، لازمه اش آن است که افراد کثیری دارای یک بدن مشترک باشند، و نمی شود بدن های مستقلی داشته باشند، چون این امر غیر ممکن است.
فرض کنید کافری گوشت بدن مؤمنی را خورد، و این گوشت بدن مؤمن، جزء اجزاء بدن کافر شد، خداوند تبارک و تعالی چون بخواهد آنان را محشور کند، اگر آن مأکول مؤمن یعنی خورده شده را مستقلا محشور کند، پس آن آکل یعنی خورنده کاملا محشور نشده است؛ نیمی از بدنش رفته است؛ چون شخص آکل نیمی از بدنش تشکیل شده است از مؤمنی که توسط او خورده شده است.
اگر خداوند آن شخص را که مأکول است حشر فرماید، و آن را تام و با عیار کامل حشر کند، این شخص آکل که کافر است، به تمام معنی حشر نشده، نیمش محشور نگردیده است. و اگر شخص آکل را حشر کند، شخص مأکول که مؤمن است به تمام معنی حشر نشده و مقداری از آن جا مانده است، چون مأکول در شکم آکل آمد و جزء اجزاء وجودی شخص آکل قرار گرفت. این یک اشکال.
اشکال دوم که زائیده همین اشکال است آنکه: خداوند اگر بخواهد آنها را خلق کند، کدام یک را مقدم بدارد؟ اگر آکل را مقدم بدارد، جواب این است که چرا مأکول را مقدم نداشت؟ و اگر مأکول را مقدم بدارد، جواب این است که چرا آکل را مقدم نداشت؟ پس معاد هر کدام از آنها ترجیح بلا مرجح است و معاد هر دو با هم غیر ممکن است؛ و الا لازم می آید چند نفس انسانی به یک بدن تعلق پیدا کنند.
شبهه دیگری نیز در اینجا هست، و آن اینکه: آن شخص مؤمن که الان خوراک شخص کافر شده است، خدا که می خواهد آنها را محشور فرماید و به سزای اعمال خود برساند، اگر بدن کافر را عذاب کند، نیمی از بدن مؤمن را که الان جزء بدن کافر است نیز عذاب کرده است؛ و اگر به ملاحظه این نیمه از بدن مؤمن، بدن کافر را مورد نعمت قرار دهد، در این صورت شخص کافر با بدن او مورد نعمت و رحمت واقع شده است؛ و بدن واحد را هم که نمی توان در آن واحد هم مورد رحمت قرار داد و هم مورد غضب، هم در بهشت متنعم گردانید و در عین حال در دوزخ سوزانید. و همچنین اگر بدن مؤمن را نعمت دهد، نیمی از بدن کافر را که الان جزء بدن مؤمن است، نیز نعمت داده است؛ و اگر به ملاحظه این نیمه از بدن کافر، بدن مؤمن را عذاب کند، در این صورت شخص مؤمن را با تمام بدنش مورد عذاب قرار داده است.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 6 صفحه 82- 86

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/19760