بررسی مقام وزارت در نامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر

در قسمتی از فرمان مبارک امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر درباره وزراء و مقام وزارت چنین می خوانیم:
«ان شر وزرائک من کان للا شرار قبلک وزیرا و من شرکهم فی فلا یکونن لک بطانه فانهم اعوان الاثمه و اخوان الظلمه، و انت واجد منهم خیر الخلف له مثل ارائهم و نفاذهم و لیس علیه مثل اصارهم و اورزارهم و اثامهم ممن لم یعاون ظالما علی ظلمه و لا ائما علی اثمه اولئک اخف علیک موونه و احسن لک معونه و احنی علیک عطفا و اقل لغیرک الفا، فاتخذ اولئک خاصه لخلواتک و حفلا تک، ثم لیکن اثرهم عندک افولهم بمر الحق لک، و اقلهم مساعده فیما یکون منک مما کره الله لا ولیائه واقعا من هو اک حیث وقع. و الصق بااهل الورع و الصدق، ثم رضنهم الا یطروک و لا یبجحوک بباطل لم تفعله فان کثره الاطراء تحدث الزهووتدنی من الغره؛ بدترین وزرای تو کسی است که پیش از تو برای اشرار وزیر بوده و در گناهان آنان شرکت داشته است، پس یار خاص تو نباشد، زیرا آنان یاران گنه کارانند و برادران ستمکاران، تو می توانی بهتر از آنان را جانشین بسازی که دارای نظریات و نفوذی مثل آنان بوده ولی مثل آنان بارها وزرها و گناهانی که آنان بر دوش کشیده اند، ندارند. کسی را به وزرارت انتخاب کن که هیچ ظالمی را بر ظلمش و هیچ گنه کاری را بر گناهش یاری ننموده است، اینگونه اشخاص مشقتی سبکتر از دیگران و کمکی نیکوتر از سایرین برای تو دارند، اینان پیش از همه برای تو مهر می ورزند و با غیر تو کمتر الفت می گیرند.
اینگونه وزراء را خواص جلسه های سری و مجالس آشکار خود قرار بده، سپس مقدم ترین آنان در نزد تو کسی باشد که حق تلخ را برای تو گویاتر از دیگران بداند و برای تو کمتر از دیگران در موارد ناشایست برای اولیاء الله کمک می کنند چه بخواهی و چه نخواهی، و به پیوند به اهل ورع و صدق، سپس آنان را تادیب کن که در مدح تو مبالغه نکنند، و تو را در باطلی که انجام ندادی ستایش ننمایند، زیرا مدحی تکبر می آورد و به گردنکشی نزدیک می سازد.»
امیر المومنین (ع) در این فرمان مبارک وظایف وزراء را مشروحا تعیین نفرموده است، و به نظر می رسد که در این فرمان نظر مبارک امیرالمومنین (ع) درباره وظایف وزراء همان است که در عرف سیاسی اقوام و ملل بوده و در جریان است، مانند مشورت، مطلع ساختن زمامدار ازآنچه که درجامعه می گذرد، اجرای قوانینی که وضع شده است، چه با وضع مستقل مانند قوانین موضوعه برای تشخیص حوادث و موضوعات و صلاح و فساد جامعه به وسیله قانونگزاران، و چه به عنوان تفسیر و تطبیق قوانین (بر حوادث و موضوعات جاریه که) به وسیله دین الهی مقرر شده است. این قسم از اجزاء از زمان به وجود آمدن مجلس شورا که در زمان ما پس از انقلاب مجلس شورای اسلامی نامیده می شود، به وسیله وزراء صورت عمل به خود می گیرد.
امیرالمومنین (ع) در عبارات خود، جملاتی صریح به عنوان شرایط مشخص وزرات بیان نفرموده اند، بلکه همان شرایط و صفاتی است که برای هر کسی که مدیریتی در جامعه اسلامی به عهده دارد ضروری است، اگر چه اعضای مجموعه ای که مدیر متصدی اداره آن است منحصر در یک یا دو نفر باشد و کاری که محصول آن مجموعه است مثلا جمع آوری نامه ها و قراردادن آنها در قفسه ها است.

شرط اساسی وزیری که انتخاب می شود
وزیر نباید از جمله کسانی باشد که سابقه وزرات اشرار در گناهان آنان داشته است، علت این شرط را امیرالمومنین (ع) چنین می فرماید: که آنان یاری گنهکاران و برادران ستمکاران هستند، با این وصف این تبهکاران چگونه می توانند یک زمامدار اسلامی را که عادل و با تقوا است و می خواهد مردم جامعه را در مسیر عدالت و تقوا و در جاده کمال به حرکت درآورد، یاری کنند و مصالح و مفاسد جامعه را با کمال صدق و صفا با آن زمامدار در میان بگذارد؟! مگر این اصل بدیهی قابل استثناء است.
ذات نایافته از هستی بخش ***کی تواند که شود هستی بخش
خشک ابری که شود ز آب تهی ***ناید از وی صفت آب دهی
تبصره: اگر واو در جمله (و انت واجد مننهم خیر الخلف) «و تو می توانی به جای آنان جانشین بهتری پیدا کنی» واو حالیه باشد، معنایش این است که از انتخاب آن وزراء که پیش از تو در وزارت اشرار و تبهکاران شرکت کرده اند باید خودداری شود، در حالی که می توان بهتر از آنها را به وزرات نصب نمود، یعنی اگر بهتر از آنان پیدا نشود از نصب آنان به وزرات مانعی نیست. ولی به نظر می رسد واو در جمله مزبور اگر چه حالیه هم بوده باشد، باز معنایش شرطیت نیست یعنی چنان نیست که ممنوعیت نصب کسانی که به وزرات که سابقه وزارت اشرار و شرکت در گناهان آنان داشته اند مشروط بر این است که شخصیت های شایسته ای به جای آنان پیدا شود، بلکه مقصود این است که زمامدار می تواند به هرحال انسان هایی شایسته وزارت در جامعه پیدا کند که آنان را به مقام مزبور نصب نماید، و بر فرض بسیار بعید اگر هیچ شخصی لایق منصب وزارت پیدا نشد، در این صورت زمامدار می تواند از آن وزرایی که در موقعیت عادی نمی تواند آنان را به منصب مزبور نصب نماید، با محدود ساختن اختیارات آنان و با گماشتن بازرسان آشکار و مخفی برای زیر نظر گرفتن کار آنان استفاده کند، و به هر حال مسئله از موارد تزاحم دو مصلحت یا دو مفسده است که در این موارد قانون تقدیم آنچه که با اهمیت تر است، حاکم است.
بعضی از صاحبنظران را عقیده بر آن است که زمامداران اسلامی با نظر به دورانهای گذشته تا صدر اسلام بیش از یک وزیر نداشته اند، بنابراین، در نظام سیاسی اسلام بیش از یک وزیر مقرر نشده است! پاسخ این قضیه روشنتر از آن است که نیازی به گفتگوی زیاد داشته باشیم زیرا:
اولا هیچ یک از منابع اولیه دین اسلام نگفته است که حتما باید وزیر زمامدار اسلامی یک نفر باشد.
ثانیا اصل علت عبارت است از نیاز، و اثبات نمودیم که برای کمیت و کیفیت آن سازمانها و نهادها و افراد آن ها هیچ کمیت معینی وجود ندارد، بلکه بستگی دارد به کمیت و کیفیت نیازها که علل به وجود آورنده آنها می باشند. در دورانهای بعدی که نیازهای بشری و روابط آنها با یکدیگر و ارتباطات جوامع گوناگون بسیار گسترده تر و پیچیده تر می گردد، قطعی است که باید مطابق آن نیازها نه تنها وزرای متعددی نصب گردند، بلکه در صورت لزوم هر یک از آنان باید معاونان و مشاورانی به حد لازم و کافی برای خود انتخاب کنند.
همواره یک عده عواملی وجود دارد که وزراء و هرگونه وابسته زمامدار را به مداحی و تملق و چاپلوسی وادار می کند. علت اصلی آن عوامل، بی شخصیتی و به اصطلاح دیگر ضعف نفس است که به خیال به دست آوردن مقام وزارت یا هر مقامی دیگر صاحب شخصیت می گردد و در جامعه به عنوان بزرگ! مطرح می شود. این بینوایان خود را که فراموش کرده اند به جای خود، حتی اندام و اعضاء و اجزاء صورت و پیکرشان را هم فراموش می کنند.
به هر حال کسی، که به جای تقویت شخصیت خود به وسیله تعقل و درک و دریافت واقعیات و تحصیل معرفت لازم برای شناخت حیات معقول و تقویت اراده و خلوص و صفا، خود را به یک مقامی یا به یک شخصیتی تکیه بدهد. نباید درباره او فقط به این ارزیابی و گفتار اکتفاء کرد که آن شخص یک آدم بی شخصیت است، زیرا معنای بی شخصیت ممکن است مساوی رکود و از جریان افتادن استعدادها و قوای آن شخص بوده باشد. در صورتی که چنین نیست. بلکه ممکن است برای حفظ وابستگی به مقامی بالاتر از خود استعدادها و قوای بسیار مهم خود را به جریان بسیار تند انداخته و مستهلک بسازد. این سیه روزان و دشمنان خویشتن در تحت تاثیر مداحی و تملق و چاپلوسی می توانند جامعه ای را به سقوط بکشانند. این تبهکاری برای آنان چندان دشوار نیست. زیرا به همین مقدار کافی است که نخست با مقداری تخدیر و یاوه سرایی ها عقل و شعور زمامداران را بربایند، سپس روز را برای آنان شب و شب را روز جلوه بدهند!
اگرکسی بگوید موقع محاسبه هر قدم مثبت و سازنده ای که زمامداران در طول تاریخ برداشته اند اگر دقت کنید سهم کاتبان و وزرا و معاونان و مشاوران و دیگر یاران آن بیش از آنان نباشد حداقل کمتر نبوده است، و هر قدم ویرانگر و تباه کننده ای که زمامداران در طول تاریخ برداشته اند، سهم اطرافیان آنان اگر بیش از خود زمامداران نبوده، حداقل کمتر از آنان نبوده است.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- 432- 436

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/210540