برهانهایی در اثبات حق قانونگذاری خدا

برهان نخست- انسان دارای ارتباطی تنگاتنگ با هستی بخش خود است. این ارتباط تنها محدود به آفرینش آغاز انسان نیست، بلکه پس از خلقت نیز او همواره در بستر این رابطه نزدیک زندگی می کند. از اینرو بشر برای طی راه تکاملی خود نیازمند ارتباط با پروردگار است و نمی تواند به خودی خود در این مسیر پیش رود. نتیجه آن که تعیین حقوق بشر- که گامی از گام های همین مسیر تکاملی است- باید از سوی همان مبدا هستی بخش صورت پذیرد.
برهان دوم- مقدمه تعیین حقوق بشر این است که انسان و نیازهای او را بشناسیم. شناخت این نیازها مستلزم داشتن اطلاعات کامل در مورد ابعاد گوناگون حیات انسان است. روشن است که تنها خدا به همه این ابعاد آگاه است، زیرا هم «غیب» گذشته و آینده جهان را می داند و هم به «شهادت» جهان موجود احاطه دارد. از اینرو تنها خداوند است که می تواند به تعیین حقوق بشر بپردازد.

برهان های قرآنی در اثبات حق قانونگذاری برای خداوند
برهان نخست- پیوند تشریع و تکوین

در سوره «انشقاق» و «انفطار» و نیز برخی سور دیگر، یادآوری شده است که زمین و آسمان محقوق حقند و به پیشگاه خداوند بار می یابند. آنگاه به انسان هشدار داده شده است که او نیز راهی محضر حق است و باید تنها از خدا فرمان برد. ابتدا می فرماید: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان! تو با رنج و تلاش به سوی پروردگار خود می روی و سرانجام او را ملاقات می کنی.» (انشقاق/ 6) آنگاه به او هشدار می دهد که در روز قیامت، از کسانی نباشد که کارنامه رفتار خود را پشت سر و با دست چپ دریافت می کنند و به آتش سوزان دوزخ در می افتند.
در سوره انشقاق، پیوند میان تشریع و تکوین به چشم می خورد. یعنی در آغاز، سخن از فرمانبرداری زمین و آسمان است و آنگاه به انسان فرمان داده می شود که از قانون خداوند پیروی کند. همین پیوند میان تشریع و تکوین در آیاتی دیگر از قرآن کریم نیز به چشم می خورد. مثلا در آیه ای، پیامبر گرامی به تکوین استدلال می کند و آنگاه نتیجه تشریعی می گیرد. صغرای این قیاس آن است که خداوند پروردگار همه موجودات است. این بخش از مقدمه، تکوینی است. کبرای قیاس نیز این است که تنها پروردگار همه موجودات را باید پروردگار خود دانست. این بخش، تشریعی است. نتیجه این دو مقدمه آن است که من (پیامبر) پروردگار همه موجودات را به عنوان پروردگار خود بر می گزینم: «اغیر الله ابغی ربا و هو رب کل شیء؛ آیا جز خدا پروردگاری برگزینم، در حالی که او پروردگار همه موجودات است؟» (انعام/ 164) همچنین در آیه ای دیگر، پیامبر گرامی مأمور می شود که این سخن را ادا کند: «اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لا یطعم؛ آیا جز خدا را سرپرست خود بر می گزینم، که او آفریننده آسمان ها و زمین است و دیگران را روزی می دهد و خود روزی نمی خواهد؟» (انعام/ 14)
در این آیه، حکم توحید عبادی را بر وصف «فاطر السموات و الارض...» تعلیق کرده است و این تعلیق مشعر به علیت است؛ همانند اینکه کسی بگوید: «آیا جز به سخن این پزشک گوش فرا دهم، در حالی که وی بسیار متخصص است؟» پس در این آیه، از دو حد وسط استفاده شده است. یکی آن که خداوند آفریننده جهان است؛ و دیگر آن که او روزی دهنده ای است که خود از روزی بی نیاز است. در هر دو مورد، تشریع یعنی پرستش خداوند، به تکوین او تکیه کرده است. در آیه ای دیگر از همین سوره (انعام)، حد وسطی دیگر ذکر می گردد. آن آیه چنین است: «انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم؛ اگر پروردگار خویش را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می ترسم.» (انعام/ 15)
این هر سه گونه استدلال که در سوره انعام آمده اند، با روایتی هماهنگ اند که از پیامبر گرامی (ص) و امیرالمؤمنین (ع) امام سیدالشهداء (ع) و حضرت باقر (ع) رسیده اند و بندگان را به سه دسته تقسیم می کنند: اول، آنها که خدا را از بیم جهنم عبادت می کنند؛ دوم، آنان که به شوق بهشت؛ و سوم، آنها که به خاطر دوستی خدا. این سه دسته به سه درجه از بندگی نظر دارند و وجه جامع هر سه آن است که خداوند بزرگ هم قاهر است وهم مهربان و هم آفریننده جهان؛ و چنین خدایی شایسته محبوب و معبود بودن است.
گذشته از این آیات، بخش دیگری از آیات نیز هستند که پیوند میان تشریع و تکوین را بیان می کنند. از جمله این آیات چنین است: «افغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و گرها و الیه یرجعون؛ آیا کافران جز دین خدا را طلب می کنند، در حالی که همه موجودات آسمان ها و زمین، خواه ناخواه، فرمانبر او هستند و به سوی وی باز می گردند؟» (آل عمران/ 83)
پیام این آیه آن است که همه موجودات جهان مسلم و منقاد خدایند و با یان حال، نباید دین (مجموعه قوانین و اعتقادات) را جز بر پایه فرمان خداوند تنظیم کرد. با این ترتیب، می توان گفت که هر کس چنین کند، گویی در رودخانه ای به گستردگی آسمان و زمین، برخلاف جریان آب شنا می کند. اهمیت موضوع در این آیه تا بدانجاست که مفعول (=دین الله) پیش از فاعل و فعل ذکر شده است تا میزان تأکید را برساند. می بینید که در این جا، دو حد وسط ذکر شده است. حد وسط نخست این است که همه جهان تسلیم فرمان خداست. این حد وسط بر پایه شناخت مبدأ استوار است. دومین حد وسط، این است که همه در روز قیامت به سوی خدا باز می گردند. این حد وسط بر بنیان شناخت معاد نهاده شده است. پیداست که آن روز، مجال عرضه زشت و زیبای اعتباری و تشریعی نیست. هرچه هست، زشت و زیبای تکوینی است. برای مثال، اگر کسی آبروی مؤمنی را بر باد دهد، در دنیا تشریعا خود به همین امر مبتلا می شود. اما در آخرت، این پدیده به شکل تکوینی، و نه اعتباری و تشریعی، رخ خواهد داد و آن عمل به همان چهره دقیقا ظهور خواهد کرد.

ولایت همه جانبه خداوند
در قرآن شریف آمده است: «ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الاولی و هو یحیی الموتی و هو علی کل شیء قدیر؛ آیا کافران جز خدا را سرپرست خود برگزیدند، در حالی که تنها او سرپرست است؛ اوست که مردگان را زنده می سازد؛ و اوست که بر همه چیز تواناست؟» (شوری/ 9)
در این آیه، خداوند شیوه کافران را مورد نقد قرار می دهد که در شناخت قوانین خود به غیر خدا پناه برده اند. آنگاه با سه حد وسط- و در حقیقت سه برهان؛ زیرا هر حد وسط پایه گذار یک برهان مستقل است- می گوید که این شیوه نادرست است و جز به خدا نباید پناه برد. برآیند این سه حد وسط این است که خداوند دارای ولایت همه جانبه نسبت به جهان است؛ اوست که بر همه کار توانایی دارد و از اینرو حق اوست که برای هر موجود در جهان حریمی قائل شود و برای هر حریم مقرراتی برنهد.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 106-110

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/210589