انگیزه های مدیریت از دیدگاه اسلام

اصیل ترین انگیزش از دیدگاه اسلام و عقل سلیم و وجدان ناب برای مدیریت که تجارب قرون و اعصار نیز آن را نشان می دهد، آن است که از اصیل ترین نیازها ناشی می شود. بنابراین، هر اندازه نیاز به یک شیء، اساسی تر و حیاتی تر باشد، انگیزش آن نیاز هم اساسی تر و حیاتی تر خواهد بود. نیازهای اساسی انسان که همه آن ها در جریان فعالیت «صیانت ذات» بروز می کنند. در سه بعد اساسی مطرح می شود:
1- صیانت ذات در بعد روانی و حیات طبیعی محض، مانند غذا و مسکن و بهداشت و تولید مثل و دفاع از هرگونه عامل اخلال به حیات.
2- صیانت ذات در بعد روانی و شخصیتی. نیازهای اساسی در این بعد عبارتند از: آرامش روانی و تنظیم ارتباط منطقی بین عوامل برون ذاتی و درون ذاتی و حفظ وحدت و هماهنگی عناصر تشکیل دهنده شخصیت و حفظ آن از اختلالاتی که می تواند سلامت شخصیت را تهدید نماید، مانند چند شخصیتی و غیر ذلک.
3- صیانت ذات در بعد تکاملی شخصیت انسان. این بعد نیز دارای نیازهای بسیار با اهمیتی است که مذاهب الهی، اخلاقیون عرفانی تکاپوگر، مکاتب حقوقی مقررات سازنده و پیشرو، آن را مطرح کرده و شخصیت آدمی را به وسیله رفع آن نیازها در گذرگاه به ثمر می رسانند.
نوع انسانی در جریان فعالیت «صیانت ذات» در هر سه بعد مذکور، احتیاج به مدیریت صحیح دارد و هر اندازه این ابعاد در موقعیت ها و مجموعه های پیچیده قرار می گیرد، مدیریت آنها دشوار تر و پیچیده تر می شود. به عنوان مثال: اداره وضع مسکن مردم در یک روستا یا یک شهر کوچک، بسیار محدودتر و آسان تر از مدیریت مسکن در شهرهای بزرگ است. هم چنین، تعلیم و تربیت در جاهای کم جمعیت که مردم زندگی های ساده ای دارند، قطعا ساده تر از جاهایی است که دارای جمعیت های میلیونی هستند. از همین جاست که در تغییر موقعیت های مدیریت (با نظر به این اصل) لزوما باید استعداد و معلومات و تجارب مدیر برای موقعیت های پیچیده و پیچیده تر در نظر گرفته شود تا هم اطلاع کامل از انگیزه های اولی و ثانوی اعضای مجموعه مورد مدیریت حاصل شود، و هم از اراده ها و تصمیم هایی که با نظر به انگیزش خود مدیریت موجب تصدی شغل مزبور شده، به طور منطقی تر بهره برداری شود.

انواع انگیزش ها ومدیریت ها
1- انگیزش های برون ذاتی: مانند عوامل محیطی و اجتماعی که به نوبه خود دارای اقسام گوناگونی می باشند، از آن جمله:
الف: جبر و قدرت های فوق. این قسم از مدیریت (در حقیقت) دارای انگیزش طبیعی نیست، بلکه یگانه عامل فعالیت مدیر یا مقام مدیریت در این فرض، صیانت ذات طبیعی خود در برابر عامل مخرب است. تردیدی نیست که هر کجا پای جبر در میان باشد، ارتباطی با منطقه ارزش ها پیدا نمی شود.
ب: مرحله ای بهتر از مرحله مزبور (از نظر انگیزش) فعالیت با انگیزگی عوامل ادامه حیات طبیعی است، مانند تهیه مسکن و غذا و پوشاک و بهداشت و امثال این امور ضروری. اگرچه ضرورت این نیازها در حدی نیست که مانند به دفاع مستقیم از حیات، انگیزش را عامل جبر خالص به وجود بیاورد، ولی از آن جهت که تامین وسایل حیات طبیعی از ضروریات است، می توان گفت انگیزش مزبور از یک نظر مستند به عوامل شبه جبری است.
2- انگیزش های درون ذاتی: این نوع از انگیزش ها (که درون ذاتی نامیده می شوند) به اقسام مختلف تقسیم می شوند:
الف: احساس برتری خود بر دیگران، که خود به دو نوع تقسیم می گردد:
*احساس مزبور مطابق واقع می باشد، به این معنا کسی که چنین تصوری درباره خود و دیگران دارد و خود را از نظر فعالیت های مغزی و قوای عضلانی بر دیگران برتر می داند، مطابق واقع می اندیشد و او با چنین احساسی به تصدی مقام مدیریت تحریک می شود و اقدام می نماید. اگر چنین شخصی با تکیه بر احساس وظیفه، فعالیت مزبور را به عهده بگیرد، در منطقه انگیزش ارزشی داخل می گردد و اگر بدون احساس مزبور و فقط به انگیزگی برتری خود بر دیگران وارد میدان فعالیت شود، در این صورت، کارهای او در منطقه ارزش ها قرار نمی گیرد، بلکه او مانند معلول هایی است که از علل طبیعی بروز می کند و ارتباطی به منطقه ارزش و ضد ارزش ندارد.
*احساس برتری بر دیگران در امر مدیریت غیر مطابق با واقع. در این صورت اگر در این نادانی درباره واقعیت مقصر نباشد، اشکالی از نظر روانی و شخصیتی برای او وارد نخواهد بود، اگر چه در صورت ارتکاب خطا، از جهت مسئوولیت درباره آن اشتباه و خطا باید مورد تحقیق قرار بگیرد.
ب: انگیزش ناشی از خودخواهی و خودنمایی. این گونه انگیزش، به طور قطع نه تنها داخل در منطقه ارزش ها نیست، بلکه با توجه به عوامل روانی پدیده وقیح خودخواهی، در منطقه ضد ارزش ها نیز داخل می باشد.
ج: انگیزش مستند به منفعت گرایی به نحوی که اگر پای سود به میان نیاید، مدیر یا مقام مدیریت، حاضر به فعالیت نخواهد بود. این نوع و نوع قبل، فراگیرترین انگیزش های مدیریت را در جهان غرب معاصر تشکیل می دهد.
د: علاقه ذاتی به مدیریت از نظر روانی. اغلب مردمانی که دارای مغز و روان معتل هستند، از خود اشتیاق خاصی به بعضی اشتغالات نشان می دهند، مانند خلبانی، امور صنعتی، کارهای علمی، نظامی گری، قضاوت و غیر آن. این اشتیاق به قدری ریشه دار است که صاحب نظران بزرگی مانند جلال الدین مولوی درباره آن چنین می گوید:
هم چنان که سهل شد ما را حضر*** سهل شد هم قوم دیگر را سفر
آن چنان که عاشقی بر سروری*** عاشق است آن خواجه بر آهنگری
هرکسی را بهر کاری ساختند *** حب آن را در دلش انداختند
حال، علت این اشتیاق خاص چیست این مساله نیاز به پاسخ دقیق و همه جانبه دارد که برای آن بایستی از روان شناسی و دیگر علوم انسانی نیز بهره برداری به عمل آید.
هـ: تخصص و سپری کردن تجارب فراوان در مسائل مدیریت خود یکی از مهم ترین عوامل اشتیاق به فعالیت های مدیریت است. علت این امر، این است که تخصص و آشنایی های لازم در یک رشته معین از علوم، غالبا کشف از این حقیقت می کند که شخص مفروض، به آن رشته علاقه و اشتیاق محرک داشته است که او را تا درجه تخصص بالا برده است. تفاوت میان این قسمت و قسمت «د» در این است که در قسمت «د» علاقه و اشتیاق ذاتی موجب تخصص شده بود. ولی در قسمت «هـ» فعالیت و تخصص تدریجی، موجب بروز میل و اشتیاق شده است.
و: احساس تکلیف ناشی از تعهد برین انسانی. این انگیزه و انگیز بعدی، قطعا در منطقه ارزش ها داخل می باشد کسانی که با انگیزش چنین احساسی (که به شرافت و کرامت ذاتی انسان مستند است) به فعالیت می پردازند، از مجرای سوداگری ها بالاتر رفته و به وسیله عامل درونی کمال جویی دست به کار می زنند. این همان انگیزش اصیل و پر ارزش است که مانند بسیاری از عظمت ها و ضرورت های ذات تکاملی انسان ها، زیر پوشش مفهومی نارسا از عرفان و اخلاق، پنهان و مستور مانده است. به این معنی که از آغاز شیوع این بیماری مهلک که: «اخلاق و تکامل و به طور کلی ارزش ها را از عرضه حیات علمی انسان ها دور کنید.» مغزهای ماشینی زده از تکامل و اخلاق (که شخصیت بدون آن ها پوچ است) همان گونه می گریزد که «جن از بسم الله»!
خلاصه، انگیزش عرفانی و اخلاقی والا که از پدیده های خوشایند سطحی و زودگذر و بالاتر است، همان است که اگر در جامعه ای به فعالیت بیفتد، قطعا آن جامعه می تواند از آزادی های واقعی (نه تبلیغاتی و ادعایی) برخوردار شود و راه خود را به سوی تمدن انسانی حقیقی هموار کند، اگر چه آن جامعه از نظر پیشرفت مادی و اعتبارات دیگر، در مراحل پایین تر بوده باشد.
ز: احساس تکلیف الهی. بدون تردید، این انگیزش از باعظمت ترین و شریف ترین هدف ها و انگیزه هایی است که درباره مدیریت می توان تصور نمود. در این انگیزه، نه از منفعت گرایی خبری است و نه از استناد به عوامل جبری محیط و اجتماع نه از آلودگی به خودخواهی و خودنمایی اثری وجود دارد و نه از اشباع علاقه ذاتی و مهارت تخصصی و غیره، که عامل محرک اوست. این همان انگیزه ای است که پیامبران الهی و اوصیا و حکمای راستین را به تنظیم و توجیه حیات فردی و اجتماعی انسان های جوامع وادار نمود.
نخستین اثر این انگیزش، آن است که شخص مدیر یا مقام مدیریت (در هر رشته و موقعیتی) همه اعضای مجموعه مورد مدیریت خود را مانند اعضا و قوای وجود خود می داند. اگر روزی فرا رسد که بشر به مدیریت هایی دست پیدا کند که به دانش و عرفان والای متصدیان مدیریت ها ایمان یابد، در آن موقع است که افراد نوع بشر با عقل سالم و وجدان ناب و آزاد، خود را در اختیار مدیران خواهند گذاشت و خواهیم فهمید که سطح ترقی بشر و شکوفایی و نشاط و ابتهاج او در حیات، به چه درجه ای از عظمت می تواند برسد!


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- عرفان اسلامی- صفحه 134-138

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/210658