ارجاع تکالیف به حقوق در روایات

امر به فریضه نماز
فریضه نماز در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. از آیات کریمه استفاده می شود که نماز نماد بندگی است و در بسیاری از آنها در امر به این فریضه تصریح شده است: «اقم الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» (عنکبوت/ 45) در آیه ای دیگر می فرماید: شما نه تنها خوب به این امر توجه دارید بلکه باید خانواده خود را به این فریضه وادار کنید: «وأمر اهلک بالصلوه» (طه/ 132) اقامه نماز تنها جزئی از تکلیف شماست مسئولیت شما با اقامه آن پایان نمی پذیرد بلکه باید از آن محافظت و حراست کنید: «حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی و قوموا لله قانتین» (بقره/ 238) و همیشه باید به این تکلیف الهی عمل نمایید: «و اقم الصلوه طرفی النهار و زلفا من الیل» (هود/ 114)
مؤمنان در این آیات مأمور به اقامه نماز نگهبانی از آن دوام و استمرار و خلوص در آن برای خدا شده اند. روشن است که همه این آیات الهی به سیاق تکلیف بیان شده اند؛ اما در احادیث وارده از این تکلیف به حقوق تعبیر شده است. در کلام نورانی صدیقه اطهر (س) وارد شده: «و الصلاه تنزیها لکم عن الکبر؛ خداوند بندگانش را به فریضه نماز امر کرده است برای اینکه بندگان الهی از غرور و خودخواهی دوری گزینند.» وجود صفت کر و غرور و خودخواهی مهم ترین عامل برای تهدید حقوق دیگران است. حق امنیت، آرامش، رفاه و آسایش فردی و اجتماعی که جزء حقوق مسلم انسانی است به وسیله صفت کبر در معرض مخاطره قرار می گیرند.
اگر همه انسان ها بنده خدا بوده و عبودیت حق را بپذیرند و به نماز که نماد بندگی است عمل کنند دیگر از خوی استکباری و غرور خبری نیست تا حقوق دیگران مورد تهدید قرار گیرد. در قرآن کریم آمده است که انسان مغرور از قوه عاقله بهره ای ندارد بلکه با خیال خود زندگی می کند و چنین انسانی مورد بغض الهی است: «ان الله لا یحب کل مختال فخور» (لقمان/ 18). در حالی که داشتن حیات معقول حق مسلم انسان است و غرور به معنای فریب خوردن و فریفته شدن نیرنگ شیطان و منشأ بسیاری از آفات و شرور است. نماز تکلیفی است که اقامه آن موجب احیای حقوق فردی و اجتماعی نمازگزار و دیگران می گردد. امام رضا (ع) می فرماید: «علت الصلاه انها اقرار بالربوبیه لله عز وجل و خلع الانداد و قیام بین یدی الجبار جل جلاه بالذل و المسکنه و الخضوع و الاعتراف؛ غرض آنکه اگر کسی را به شست و شو مکلف کنند یا به رعایت بهداشت دستور دهند یا شخصی را به کاری اقتصادی مأمور کنند بازگشت تکلیف در همه این امور به حق است؛ یعنی هر انسانی حق نظافت حق سلامت و حق توانگری و بی نیازی را دارد.»

2- تکلیف به روزه
کف نفس در مقابله گناهان مخصوص و امساک از خوردن و آشامیدن فریضه ای است که در فرهنگ دین تحت عنوان صوم و روزه بر مسلمانان واجب شده است: «یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم» (بقره/ 183). وجوب روزه در ماه مبارک رمضان تکلیف الهی بر بندگان است. ظاهر این حکم الهی تحمیل بار زاید و تعیین تکلیف باری بشر است؛ اما در احادیث باطن و حقیقت آن تثبیت حق برای روزه دار به شمار آمده است. از رسول گرامی اسلام (ص) سوال شد چه عملی انجام دهیم تا شیطان از ما دور گردد؟ فرمود: «الصوم یسود وجهه» حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) روزه را عاملی اساسی برای اخلاص بندگان دانسته اند: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق» و در خطبه معروف فدکیه آمده است: «و الصوم تثبتا للاخلاص» پس روزه بر بندگان خدا برای تثبیت اخلاص و دوری شیطان از انسان تکلیف شده است و هر دو از عوامل مهم احیای حقوق در حیات انسان است، زیرا نداشتن اخلاص و قرار گرفتن در دام شیطان، باعث تعدی به نفس و نوعی تجاوز به حریم قلب است.
خداوند بندگانش را به این فریضه مکلف کرد تا در راستای عمل به آن حقوق انسانی خویش را از کف ندهند وگرنه روزه گرفتن و ترک آن هیچ سود یا زیانی را متوجه خالق نظام امکانی نمی کند بلکه انسان است که با عمل به آن از آتش دور می گردد: «الصوم جنه من النار» یا بر اثر بی اعتنایی به آن در دوزخی که خود بر افروخته است می سوزد.

3- وجوب جهاد
حکم به جهاد و وجوب مبارزه در مقابل کفر و شرک و نفاق تهدید کننده حیات همگان اعم از مسلمانان و مخالفان است زیرا در جهاد و مبارزه جان دو طرف در معرض خطر قرار می گیرد. گاهی سوال می شود که چرا باید اسلام مسلمانان را به امری تکلیف کند که حق حیات را از آنان سلب نماید پس اسلام حق حیات انسانها را محترم نشمرده و حقوق در اسلام اهمیت ندارد بلکه این تکلیف است که از جایگاه خاص برخوردار است: «یا ایها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلط علیهم» (توبه/ 73 و تحریم/ 9) و در آیه ای دیگر خداوند مؤمنان را به مبارزه با دشمنان دین دعوت می کند: «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین» (بقره/ 193)
بی تردید ایجاد بستری مناسب برای احیای حقوق لازم وصول به آن حقوق است و در جامعه تاچنین فضایی مهیا نباشد و موانع برطرف گردد دستیابی به حقوق امری ناممکن خواهد بود. بدون شک همه احکام و تعالیم اسلام بر اساس فطریات انسان نازل شده و ناظر به ابعاد وجودی و تأمین کننده جنبه های حقوقی اوست.
اسلام برای رفع آن موانع مسلمانان را به جهاد و مبارزه مکلف کرد و این تکلیف تعلیقی زمانی تنجز پیدا می کند که دیگران عملا در مقام تضییع حقوقشان برآیند چنانکه ظاهر آیه همین را می فرماید: «حتی لا تکون فتنه» یعنی تا فتنه ها و آشوبها از میان برود و پس از زوال فتنه جهاد مصداق ندارد. در کلام نورانی حضرت امام علی (ع) آمده است: «فمن ترکه (الجهاد) رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلاء و دیث بالصغار و القماءه؛ کسی که با فتنه مقابله و مبارزه نکند خداوند لباس ذلت و خواری بر تن وی می پوشاند و او را نزد مردم ذلیل جلوه می دهد.»
امر به جهاد در اسلام نه به قصد کشورگشایی و سلطه گری بلکه برای تعدیل جامعه انسانی و هدایت مردم از گمراهی و آگاهی به هدف خلقت انسانی و در یک جمله ایجاد فضایی مناسب برای مصالح دین و دنیای افراد است، چنان که حضرت علی (ع) فرمود: «ان الله فرض الجهاد و عظمه و جعل نصره و ناصره و الله ما صلحت دین و لا دنیا الا به» این حق مسلم مردم است که از مصالح دنیا و آخرت خویش آگاه گردند و بدانند که عالم عزت و سعادت آنها چیست تا بتوانند مسیر زندگی را در همان راستا تعیین کنند. حضرت علی (ع) عزت مسلمانان را در پرتو جهاد دانسته و فرمود: «اغزوا تورثوا ابنائکم مجدا» و فاطمه زهرا (ص) فرموده است: «و الجهاد عزا للاسلام» پس فرمان به جهاد برای سرکوب فتنه هاست تا مردم به حقوق خویش دست یابند.

4- امر به نیکی ها
پیشوایان دین فراوان اهتمام داشتند که رذیلت های اخلاقی از میان امت اسلامی رخت بربندد و فضای همه خوبی ها بر آن حاکم گردد و روح ایثار و فداکاری عفو و گذشت مساوات و برابری قسط و عدالت و اخلاق و عقاید پا دینی استقرار یابد. چنین فضایی جز به برکت فریضه امر به معروف و نهی از منکر فراهم نمی شود: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور» (حج/ 41)
نهایت تلاش مؤمنان برای دستیابی به تمکن و قدرت حاکم کردن ارزش ها و زدودن ضد ارزش هاست، چنان که قرآن کریم صراحت دارد که: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریه و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث» (اعراف/ 157)
حضرت علی (ع) در حکمت وجوب این فریضه الهی می فرماید: «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم» اگر مسلمانان در عمل به این تکلیف قصور بورزند و جامعه اسلامی به این فریضه مهم الهی عمل نکرده به وادی فراموشی سپرده شود افراد شرور که به هیچ چیز جز به منافع خویش نمی اندیشند بر جامعه حاکم می شوند و نه تنها حق فردی شما را نادیده می گیرند بلکه حقوق اجتماعی را نیز از بین می برند. حضرت زهرا (س) نیز در خطبه معروفش می فرماید: «و الامر بالمعروف مصلحه للعامه؛ امر به امور خیر و نهی از اعمال زشت برای حفظ مصالح و دفع مضار عموم مردم در اجتماعی است» پس مکلف شدن همه مسلمانان به این تکلیف برای دستیابی آنان به حقوق فردی و اجتماعی خویش است؛ نه اینکه دیگران به منفعتی برسند و جامعه اسلامی فقط سختی عمل را متحمل شود و از نیل به کمال اجتماعی محروم گردد.

5- تکلیف اطاعت از ولی
داشتن محیطی امن و زندگی خالی از تفرقه و اختلاف خواسته ای بایسته و شایسته برای انسان در زندگی اجتماعی است. حیات اجتماعی ایده آل و آرمانی در فرهنگ قرآن تنها در پرتو اعتقاد به توحید و ولایت حاصل می شود. در متون دینی اطاعت و پیروی محض از خدا و رسول و ولی بر مسلمانان امر شده و شرط دین داری و دین ورزی اعتقاد و عمل به تکلیف دینی است: «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نساء/ 59)


منابع :

  1. عبد الله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 267-274

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/211271