انسان و ربوبیت الهی

کسی که خالقی برای انسان قائل نباشد، ربوبیت و تدبیر شخص دیگری را هم نمی پذیرد؛ اما در میان کسانی که خالقیت خداوند را در مقام علم پذیرفته اند، ممکن است کسانی باشند که ربوبیت او را حداقل در مقام عمل به رسمیت نشناسند. در قرآن کریم آمده است: «ولئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله قل فانی توفکون» (زخرف/ 87) این گروه هرچند راجع به خالق و آفریدگار بودن خدا انکاری ندارند، ولی معتقدند که تدبیر امور و پروردگاری آنان به خودشان واگذار شده و انسان خود صاحب اختیار خویش است و در زندگی مادی و حیات معنوی هیچ نیازی به غیر ندارد. این همان نادیده گرفتن توحید ربوبی و انکار ربوبیت خداوند تفویض امور انسان به خود اوست که خطر آن کمتر از جبر نبوده، بلکه به مراتب بیشتر از آن است.
این دو نوع نگرش که یکی هویت انسان را حدوثا و بقائا وابسته به غیر (خالق) می داند و نگرش دیگر که تنها در مرحله حدوث وابستگی انسان را به غیر خود می پذیرد و در مرحله بقا وی را مستقل فرض می کند، در ارتباط با بحث حق و تکلیف دو نتیجه کاملا متفاوت دارد زیرا کسی که خالقیت و ربوبیت خداوند را نسبت به انسان پذیرفت، واضع حقوق و تکالیف را نیز همان خدا می داند؛ اما کسی که فقط خالقیت خدا را پذیرفته و به ربوبیت او معتقد نشده، در واقع واضع حقوق و تکالیف را میل و هوای نفس خود قرار می دهد: «افرایت من التخذ الهه هویه» (جاثیه/ 23)
این همان فکر و فرهنگ اومانیستی است که هوای نفس و میل و طبع خویش را به جای حجت بالغه خدا؛ یعنی قرآن و عترت نشانده و حقوق خود را بر اساس همان تمایلات و خواسته های نفسانی تنظیم و تدوین می کند، غافل از آنکه همواره تمایلات انسان با مصالح او هماهنگ نخواهد بود: «و عس ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی آن تحبوا شیئا و هو شر لکم» (بقره/ 216)
در ساختار شخصیت انسانی، اراده وی نقش کلیدی دارد؛ از این رو باید اراده انسان تعدیل گردد زیرا او می تواند با عزمی نیرومند مصالح خویش را بر امیالش مقدم بدارد. به همین سبب انسان را«متحرک بی اراده» گویند، نه «متحرک بالمیل»، چون تمایز وی با حیوان و نبات و جماد در منشا تحریک است؛ یعنی همه موجودات دارای جاذبه و دافعه اند مثلا در جماد این گونه نیست که هر سنگی هر خاکی را جذب کرده و لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن.
در مرتبه برتر گیاه در تغذیه و بالندگی نیز چنین است و در مرحله بالاتر که حیوان قرار دارد حرکتش بر اساس تمایل اوست؛ اما انسان، موجودی است که در بالاترین رتبه جذب و دفع واقع شده است و حرکت او بر اساس اراده وی تنظیم می شود. اگر هویت و شخصیت انسانی در سطح جماد و نبات تعریف شود، نظام حقوقی او به همان نحو تنظیم می گردد و اگر مکتبی او را در سطح حیوان تعریف کند، به گونه ای دیگر و اگر مکتب والایی او را برتر از جماد و نبات و حیوان بداند، به شکل دیگری نظام حقوقی وی را تنظیم خواهد کرد.
در دو قسم نخست، ناهماهنگی میان حقوق قراردادی و تکوین ساختاری است؛ نظام تشریعی را که با امیال و خواسته های خویش بنیان نهاده با نظام تکوین که خالقش او را به عنوان انسان آفریده است سازگاری ندارد؛ لذا خداوند متعالی می فرماید: «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کلحجاره او اشد قسوه» (بقره/ 74) و در آیه ای دیگر: «ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا» (فرقان/ 44) یعنی گروهی انسان نما در حد جماد و عده ای شبیه بشر در حد چهارپا، بلکه پست تر از آن هستند.
در قسم سوم هماهنگی میان حقوق تشریعی و ساختار تکوینی و جد داد؛ انسان مسلمان معتقد به توحید ربوبی حقوق خویش را بر اساس ربوبیت خداوند و مصلحت حقیقی تنظیم می کند نه به میل و خواست خویش. مسلمان حقیقی کسی است که هم به خالقیت خداوند متعتقد است و هم به ربوبیت او پای بند.
اعتقاد مسلمان بر این امر مبتنی است که کمال انسانی مرهون عمل به مقررات و تعالیم الهی است.
تدوین حقوق بر اساس خواسته های ظاهری و مقطعی بدون لحاظ حکمت مستمر و مصلحت پایدار انسانی، مصداق واقعی ظلم به نفس است که در بخشی از آیات بدان اشاره شده است؛ مانند اینکه می فرماید: «مثل ما ینفقون فی هذاه الحیاه الدنیا کمثل الریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن النفسهم یظلمون؛ مثل آنان که در مقابل تعالیم پیامبر (ص) در این دنیا ایستادگی کرده و راه دشمنی پیش گرفتند، همچون بادی است که سرمای سختی را به همراه دارد و به کشت زار قومی که بر خود ستم کرده اند می وزد و آن را تباه می سازد و خدا به آنان ستم نکرده، بله آنان خود بر خویشتن ستم کرده اند.» (آل عمران/ 117)
در آیه ای دیگر فرجام گروهی را که به مقررات رسولان الهی توجه نکرده اند و به ظواهر امور دنیوی دل بسته و آخرت را به فراموشی سپرده اند، بسیار بد شمرده و می فرماید: «فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون»


منابع :

  1. عبد الله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 85-89

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/211281