تفکر پلورالیسم در اندیشه جرج جرداق و جبران خلیل جبران

بسیاری از مردم زمان ما طرفدار این فکر شده اند که برای انسان کافی است که خدا را بپرستد و به یکی از ادیان آسمانی که از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد، دستورهای آن را بکار بندد، شکل دستورها چندان اهمیتی ندارد، حضرت مسیح هم پیغمبر است، حضرت محمد هم پیغمبر است، اگر طبق آئین مسیح عمل کنیم و هفته ای یک بار به کلیسا برویم صحیح است و اگر هم طبق آئین حضرت خاتم الانبیاء عمل کنیم و هر روزی پنج بار نماز بگزاریم درست است. اینان می گویند مهم این است که انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یکی از برنامه های خدایی عمل کند.
جرج جرداق صاحب کتاب الامام علی (ع) و جبران خلیل جبران نویسنده معروف مسیحی لبنانی و افرادی مانند آنان دارای چنین ایده ای می باشند. این دو نفر نسبت به حضرت رسول اکرم و حضرت امیر -و مخصوصا حضرت امیر- مانند یک مؤمن معتقد به آنها سخن می گویند.
جبران خلیل جبران یک عرب مسیحی و اهل لبنان است. در دوازده سالگی به آمریکا رفته است. به دو زبان عربی و انگلیسی کتابهائی نوشته که شاهکار است. این مرد با اینکه مسیحی است جزء شیفتگان امام علی (ع) است. او به هر تناسبی که باشد وقتی می خواهد از شخصیتهای بزرگ دنیا نام ببرد نام حضرت عیسی (ع) و علی بن ابیطالب را می برد. از جمله سخنان او درباره امیرالمؤمنین، این سخن است: «من از این راز دنیا سر در نمی آورم که چرا بعضی از افراد از زمان خودشان اینقدر جلو هستند»، می گوید به عقیده من علی بن ابیطالب (ع) مال آن زمان نبود به این معنی که آن زمان مال علی بن ابیطالب نبود یعنی آن زمان ارزش علی را نداشت، علی قبل از زمان خودش متولد شده بود، می گوید: «و فی عقیدتی ان علی بن ابیطالب اول عربی جاور الروح ایکلته و سامرها؛ یعنی به عقیده من علی بن ابیطالب اول شخصی است از عنصر عرب که همیشه در کنار روح کلی عالم است یعنی همسایه خداست و او مردی بود که شبها با روح کلی عالم بسر می برد».
بعضی می پرسند چگونه این افراد با وجود اعتقاد به امیرالمؤمنین (ع) و پیغمبر اکرم (ص) باز هم مسیحی هستند؟ اینها اگر راستگو بودند، مسلمان شده بودند، چون مسلمان نشده اند پس معلوم می شود زیر کاسه، نیم کاسه ای است، نیرنگ می زنند، پس اینها در اظهار علاقه و عقیده به پیغمبر و علی صداقت ندارند. پاسخ این است که اینان در اظهار علاقه و عقیده شان به پیغمبر و امیرالمؤمنین بی صداقت نیستند اما طرز تفکر خاصی در التزام به ادیان این افراد عقیده دارند که انسان به دین خاصی ملزم نیست، هر دین از ادیان را داشته باشد کافی است لهذا اینان در عین مسیحی بودن، خود را دوستدار و مقرب نزد علی (ع) می دانند و حتی معتقدند که آن حضرت نیز همین ایده آنان را داشته است. جرج جرداق می گوید: علی بن ابی طالب اباء دارد از اینکه بر مردم لازم کند که حتما دین خاصی را بپذیرند.

نفی پلورالیسم با توجه به دین اسلام
برخی عقیده دارند که انسان به دین خاصی ملزم نیست، هر دین از ادیان را داشته باشد کافی است. ما این ایده را باطل می دانیم. درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست («لا اکراه فی الدین» (بقره/256)) ولی این سخن به این معنی نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست، در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و بس، هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده مردم موظف بوده اند که از راهنمایی او استفاده کنند و قوانین و احکام خود را چه در عبادات و چه در غیر عبادات از او فرا گیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیاء رسیده است. در این زمان اگر کسی بخواهد بسوی خدا راهی بجوید باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید. قرآن کریم می فرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین؛ و هر کس غیر از اسلام دینی بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود» (آل عمران/85) اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست بلکه منظور تسلیم خدا شدن است، پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دین گرانمایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیاء ظهور یافته است و قهرا کلمه اسلام بر آن منطبق می گردد و بس، به عبارت دیگر لازمه تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهای او است و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 330-333

  2. مرتضی مطهری- اسلام و مقتضیات زمان- صفحه 368

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/21701