کلیات مباحث ایمان

بحث ایمان با تمام شاخه ها و محورهایش می تواند یکی از زیر مجموعه های مباحث توحیدی به حساب بیاید چنان چه بحث توحید نیز یکی از شاخه های مهم در مباحث اصول عقاید است و اصول عقاید نیز یکی از محورهای اصلی در تعالیم اسلامی است در واقع خط سیر بحث ایمان از بالا به پائین اینگونه ترسیم می شود:
تعالیم اسلام ----- اصول عقائد ----- توحید ----- ایمان
برای آشنا شدن با موضوعات متنوعی که در بحث ایمان وجود دارد باید بسیاری از سر فصل های لازم را هر چند در حد اجمال و به صورت گذرا مطرح کرد. در این قسمت باید بحث تفاوت انسان با دیگر جانداران مطرح شود تا با آشنایی با این بحث بتوان با تفاوت شعاع آگاهی انسان و سطح خواسته های او با حیوان نیز آشنا شد.
در این ارتباط بحث ویژگی های خواسته ها و مطلوب های حیوان و نیز بحث ویژگی های آگاهی انسان از مباحثی است که آشنایی با آنها برای فهم ویژگی های خواسته ها و مطلوب های انسان و آشنایی بهتر و بیشتر با پیامدهای آگاهی و خواسته های انسان ضروری و مفید است. در دامنه همین مباحث که از مباحث مهم انسان شناسی است می توان با ملاک های امتیاز انسان، علم و ایمان نیز آشنا شد و موضوع رابطه میان حیوانیت انسان و انسانیت او را بررسی کرد.
با بررسی این موضوع می توان به وضوح بحث تکامل انسان در پرتو عقیده و ایمان را فهمید و چگونگی رابطه علم و ایمان را ارزیابی کرد و با مبحث جانشینی علم و ایمان و پیامدهای منفی جدایی علم و ایمان نیز آشنا شد. با دقت در این موضوع می توان به این واقعیت که ابزاری بودن قدرت و توانایی علم است پی برد و به راحتی فهمید که انتخاب مقصد درست در پرتو ایمان گزینه منحصر به فرد و غیر قابل جایگزین است و همچنین پیامدهای زندگی فاقد ایمان را شناسایی کرد و متقابلا به ضرورت ایمان مذهبی در زندگی ایمان آورد.
در جمع بندی مباحث آشنایی با آثار و فواید و پیامدهای مثبت گرایش ایمان مذهبی شفاف و صریح ضرورت جایگاه این گرایش را در زندگی فردی و اجتماعی به اثبات می رساند و بار دیگر ناچار بودن انسان از انتخاب این گزینه را برایش قطعی می سازد.
موضوع دیگر بررسی تفاوت های آرمان و ایده مذهبی با غیر مذهبی است. تفاوت شش گانه موجود میان این دو آرمان نقش کلیدی و حیاتی ایمان مذهبی را در تحول زندگی و تنظیم صحیح آن در اختیار ما قرار می دهد.
آخرین محور سخن آشنایی با آثار و فواید ایمان مذهبی است که مروری به آثار هفت گانه آن نگرش و زاویه دید ما را برای انتخاب و تنظیم یک زندگی انسانی و والا جهت می بخشد. در ذیل به شرح این موضوعات می پردازیم:

تفاوت شعاع آگاهی انسان و سطح خواسته های او با حیوان
ویژگی های آگاهی حیوان عبارتند از:
*سطحی و ظاهری است زیرا آگاهی اش از جهان تنها از راه حواس ظاهری است.
*فردی و جزئی است و از کلیت و عمومیت برخوردار نیست.
*منطقه ای است یعنی محدود به محیط زیست حیوان است و راهی به خارج از محیط زیست خود ندارد.
*مربوط به زمان حال است و از گذشته و آینده جداست. حیوان نه از تاریخ خود و جهان آگاه است و نه درباره آینده می اندیشد و نه تلاشش به آینده تعلق دارد.
ویژگی های آگاهی انسان
آگاهی انسان و شناخت او، از ظواهر اشیاء و پدیده ها عبور می کند و تا درون ذات و ماهیت آنها و روابط و وابستگی های آنها و ضرورت های حاکم بر آنها نفوذ می نماید. آگاهی انسان نه در محدوده منطقه و مکان، زندانی می ماند و نه زنجیره زمان آن را در قید و بند نگه می دارد. هم مکان را در می نوردد و هم زمان را. از این رو هم به ماورای محیط زیست خویش آگاهی پیدا می کند تا آنجا که دست به شناخت کرات دیگر می یازد و هم بر گذشته و آینده خویش وقوف می یابد.
تاریخ گذشته خویش و جهان یعنی تاریخ زمین، آسمان، کوه ها، دریاها، گیاهان و جانداران دیگر را کشف می کند و درباره آینده تا افق های دور دست می اندیشد. بالاتر این که انسان اندیشه خویش را درباره بی نهایت ها و جاودانگی ها به جولان می آورد و به برخی بی نهایت ها و جاودانگی ها شناخت پیدا می کند. آدمی از شناخت فردیت و جزئیت پا فراتر می نهد، قوانین کلی و حقایق عمومی و فراگیرنده جهان را کشف می کند و به این وسیله تسلط خویش را بر طبیعت مستقر می سازد.
رابطه میان حیوانیت انسان و انسانیت او
وجوه مشترک انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده که انسان دارای دو زندگی باشد. زندگی حیوانی و زندگی انسانی و به تعبیر دیگر، زندگی مادی و زندگی معنوی. رابطه ای که میان حیوانیت انسان و انسانیت او و میان زندگی حیوانی او و زندگی انسانی او، میان زندگی مادی و زندگی فرهنگی و روحانی او وجود دارد را اینگونه می توان توجیه کرد که سیر تکامل انسان از حیوانیت آغاز می شود و به سوی انسانیت کمال می یابد. این اصل هم درباره فرد صدق می کند و هم درباره جامعه. انسان در آغاز وجود خویش جسمی مادی است و با حرکت تکاملی جوهری تبدیل به روح یا جوهر روحانی می شود. روح انسان در دامن جسم او زائیده می شود و تکامل می یابد و به استقلال می رسد. حیوانیت انسان نیز به منزله لانه و آشیانه ای است که انسانیت در او رشد می یابد و متکامل می شود.
تکامل انسان در پرتو عقیده و ایمان
همانطور که خاصیت تکامل است که موجود متکامل به هر نسبت که تکامل پیدا می کند منتقل و قائم به ذات و حاکم و مؤثر بر محیط خود می شود. انسانیت انسان چه در فرد و چه جامعه به هر نسبت تکامل پیدا کند به سوی استقلال بر سایر جنبه ها گام بر می دارد. یک فرد انسان تکامل یافته فردی است که بر محیط بیرونی و درونی خود تسلط نسبی دارد. فرد تکامل یافته فردی است وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی و وابسته به عقیده ایمان.
رابطه علم و ایمان:
علم و ایمان متمم و مکمل یکدیگرند. علم نیمی از ما را می سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن. علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم ابزار می سازد و ایمان مقصد، علم سرعت می دهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد؟
علم انقلاب بیرون است و ایمان انقلاب درون، علم جهان را جهان آدمی می کند و ایمان روان را روان آدمی می سازد، علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد، علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز، علم به انسان نیروی منفصل می دهد و ایمان نیروی متصل، علم زیبایی عقل و ایمان زیبای روح، علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس، علم امنیت برونی می دهد و ایمان امنیت درونی، علم در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزله ها، طوفان ها ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایی ها، بی پناهی ها، پوچ انگاری ها. علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش.
جانشینی علم و ایمان و پیامدهای منفی جدایی علم و ایمان
تجربه های تاریخی نشان داده که جدایی علم و ایمان خسارت های غیر قابل جبران به بار آروده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت. ایمان در روشنای علم از خرافات دور می ماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود تعصب کور و با شدت به دور چرخیدن و راه به جائی نبردن تبدیل می شود.
آنجا که علم معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیله ای می شود در دست منافقان زیرک، که نمونه اش را در خوارج صدر اسلام و در دوره های بعد به اشکال مختلف دیده و می بینیم. علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست، چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا.
این است که انسان عالم بی ایمان امروز، با انسان جاهل بی ایمان دیروز از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچک ترین تفاوتی ندارد. چه تفاوتی هست میان چرچیل ها و جانسون ها و نیکسون ها و استالین های امروز با فرعون ها و چنگیزها و آتیلاهای دیروز؟
پاسخ به یک پرسش - ابزاری بودن قدرت و توانایی علم:
پرسش: علم هم روشنایی است و هم توانایی و روشنایی و توانایی اش اختصاص به جهان بیرون ندارد. جهان درون ما را نیز بر ما روشن می کند و به ما می نمایاند. در نتیجه ما را بر تغییر جهان درون نیز توانا می کند پس علم هم می تواند جهان را بسازد که کار خودش می باشد و هم می تواند انسان را بسازد که کار ایمان است؟
پاسخ: باید توجه داشت که قدرت و توانایی ابزار بستگی دارد به اراده و فرمان انسان. انسان در هر ناحیه بخواهد کاری انجام بدهد با ابزار علم بهتر انجام دهد. این است که علم بهترین مددکار انسان است برای اصول به مقاصد و پیمودن راه هایی که انسان برای طی کردن انتخاب کرده است.
انتخاب مقصد درست در پرتو ایمان
انسان پیش از آنکه ابزار را به کار می اندازد مقصد را در نظر گرفته است. ابزارها همیشه در طریق مقصدها استخدام می شود.
توضیح این مطلب اینگونه است که انسان چون طبیعتا حیوان است و به صورت اکتسابی انسان است و باید استعدادهای انسانی اش به تدریج در پرتو ایمان پرورش یابند بنابراین بر اساس طبیعت خود به سوی مقاصد طبیعی، حیوانی، فردی و مادی خود خودخواهانه حرکت می کند و ابزارها را در همین طریق مورد بهره برداری قرار می دهد از این رو نیازمند نیرویی است که ابزار انسان و مقصد انسان نباشد، بلکه انسان را مانند ابزاری در جهت خود سوق دهد.
نیازمند نیرویی است که انسان را از درون منفجر سازد و استعدادهای نهانی او را به فعلیت برساند. نیازمند به قدرتی است که بتواند انقلابی در ضمیرش ایجاد کند به او جهت تازه بدهد و این کارها از علم و کشف قوانین حاکم بر طبیعت و بر انسان ساخته نیست. این گونه تأثیرات مولود تقدس یافتن و گران بها شدن برخی ارزش ها در روح آدمی است و آن خود مولود یک سلسله گرایش های متعالی در انسان است که آن گرایش ها خود برخاسته از برداشتی خاص و طرز تفکری خاص درباره جهان و انسان است.
پیامدهای مثبت گرایش ایمان مذهبی
گرایش های ایمانی مذهبی، موجب آن است که انسان تلاش هایی علی رغم گرایش های طبیعی فردی انجام دهد و احیانا هستی و حیثیت خود را در راه ایمان خویش فدا سازد. این در صورتی میسر است که ایده انسان جنبه تقدس پیدا کند و حاکمیت مطلق بر وجود انسان بیابد.
تنها نیروی مذهبی است که قادر است به ایده ها تقدس ببخشد و حکم آنها را در کمال قدرت بر انسان ها جاری سازد، گاهی افرادی نه از راه ایده و عقیده مذهبی بلکه تحت فشار عقده ها، کینه توزی ها، انتقام گیری ها و بالاخره به صورت عکس العمل شدید در برابر احساس فشارها و ستم ها، دست به فداکاری می زنند و از جان و مال و همه تعلقات خود می گذرند.
تفاوت های آرمان و ایده مذهبی با غیر مذهبی
تفاوت یک ایده مذهبی با ایده غیر مذهبی در این است که آنجا که پای عقیده مذهبی به میان می آید و به ایده قداست می بخشد، فداکاری ها از روی کمال رضایت و به طور طبیعی صورت می گیرد. فرق است میان کاری که از روی رضایت و ایمان صورت می گیرد که نوعی انتخاب است با کاری که تحت تأثیر عقده ها و فشارهای ناراحت کننده درونی صورت می گیرد که نوعی انفجار است.
اگر جهان بینی انسان، جهان بینی مادی و بر اساس انحصار واقعیت در محسوسات باشد، هر گونه ایده پرستی و آرمان خواهی اجتماعی و انسانی بر خلاف واقعیات محسوسی است که انسان در آن هنگام در روابط خود با جهان احساس می کند.
نتیجه جهان بینی حسی، خود پرستی است نه ایده پرستی. ایده پرستی اگر بر اساس جهان بینی مناسب با آن ایده نباشد نوعی خیال پرستی است ولی ایده پرستی برخاسته از دین و مذهب متکی به نوعی جهان بینی است که نتیجه منطقی این جهان بینی پیروی از ایده ها و آرمان های اجتماعی است.
ایمان مذهبی پیوندی است دوستانه میان انسان و جهان و به عبارت دیگر نوعی هماهنگی است میان انسان و آرمان های کلی جهان. اما ایمان و آرمان های غیر مذهبی نوعی بریدگی از جهان و ساختن جهانی خیالی برای خود است که به هیچ وجه از جهان بیرون حمایت نمی شود.
ایمان مذهبی تنها یک سلسله تکالیف برای انسان علی رغم تمایلات طبیعی تعیین نمی کند، بلکه قیافه جهان را در نظر انسان تغییر می دهد. علاوه بر عناصر محسوس، عناصر دیگر در ساختمان جهان ارائه می دهد. جهان خشک و سرد مکانیکی و مادی را به جهانی جاندار و دارای شعور و آگاه تبدیل می کند. ایمان مذهبی برداشت انسان را نسبت به جهان و خلقت دگرگون می سازد.
ایمان مذهبی اگر تنها راه پرورش صحیح و بهره برداری صحیح واقع نشود در یک مسیر انحرافی واقع می شود و زیان های غیر قابل تصوری به بار می آورد همانگونه که بت پرستی ها، انسان پرستی ها، طبیعت پرستی ها و هزاران پرستش های دیگر معلول همین جریان است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- مجموعه جهان بینی

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/2175