لذت و رنج روحی

درباره این مسأله که عذاب و عقاب آخرت، روحی است یا جسمی، آنهایی که معتقدند روحی محض است، گفته اند فقط از نوع همان امور روحی است. لذتش مثلا از نوع لذتی است که یک انسان از علم می برد که در این دنیا آن لذتها خیلی ضعیف است و در آنجا که حاجت و مانع بدن نیست، فوق العاده قوی و نیرومند است کما اینکه در این دنیا هم افرادی که تعقلشان قوی است و عقلشان قوی شده، لذتی که از فهمیدن می برند خیلی بالاتر است از لذتی که دیگران از جسم می برند. این قضیه درباره شیخ طوسی معروف است، می گویند گاهی تا صبح روی مسأله ای فکر می کرد و وقتی که موفق به حل آن مشکل می شد آنچنان بهجت و مسرتی به او دست می داد که فریاد می کرد: «أین الملوک و أبناء الملوک؛ پادشاهان و پادشاه زادگان که شبها را به عیش و عشرت به سر می برند و لذت می برند کجا هستند که بیایند این لذت ما را درک کنند؟!» و بدون شک چنین چیزی هست. همین طور آن عارفی که از حالات عارفانه خودش لذت می برد نیز همین طور است؛ که آن به درجاتی از این هم قوی تر است:
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم *** ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
این خودش یک حقیقتی است یعنی لذتی که او در این وقت می برد، لذتی که از این حالتش می برد، هزارها برابر لذات جسمانی است و چنین آدمی دوره جوانی را طی کرده و لذات جسمانی جوانی را برده است؛ ولی وقتی با آن آشنا می شود ناراحتی اش این است که یک وقت در آن دنیا او را سرگرم لذات جسمانی نکنند و مبادا او را از این لذت محروم کنند. در آن نامه هایی که میان مرحوم آقا سیداحمد کربلایی که از مردان بزرگ قرن اخیر و تقریبا استاد علامه طباطبایی و یک چشمش کور بوده و مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی در بعضی از مسائل عرفان رد و بدل شده، نوشته است: «دوست داشتم که چشم دیگرم هم کور می بود که جز جمال او چیزی را نمی دیدم» و این را چنین آدمی روی حقیقت می گوید. این خودش لذت معنوی و روحانی است. به همان درجه که لذت روحانی از لذت جسمانی قوی تر و شدیدتر است، مسلم الم و رنج روحانی هم از رنج جسمانی شدیدتر است.
قرآن کریم می فرماید: «کلا إنهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛ چنین نیست همانا ایشان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند.» (مطففین/ 15) اینجا چیزی احساس نمی کند ولی آنجا که رفت، احساس می کند که این رنج حجاب از پروردگار برای او از این جهنم جسمانی که تنش را بیندازند در آتش و گر بزند، به درجاتی بالاتر و شدیدتر است و لهذا آن کسی که در این دنیاست و اینها را می فهمد، می گوید: «هبنی صبرت علی حر نارک، فکیف أصبر علی فراقک، أم کیف أصبر عن النظر الی کرامتک؛ گیرم بر آتش جهنم تو، بر آتش جسمانیت بتوانم صبر کنم، اما چگونه می توانم بر فراق تو صبر کنم و یا چگونه می توانم از نگاه به کرامت تو چشم پوشی کنم؟» (فرازی از دعای کمیل)


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 5 صفحه 40-38

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/21857