تقوا و بصیرت شرط عبرت گیری است

در قرآن کریم این تعبیر زیاده آمده که بر دلها قفلها زده شده است: «أم على قلوب أقفالها؛ مگر بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است» (محمد/ 24) و یا اینکه گوش هست و شنوایی نیست و چشم هست و بینایی نیست: «ولهم أعین لا یبصرون بها ولهم آذان لا یسمعون بها؛ چشمانى دارند که با آنها نمى بینند و گوشهایى دارند که با آنها نمى شنوند» (اعراف/ 179). درباره عده ای از مردم می فرماید: «صم بکم عمی فهم لا یرجعون؛ کران و لالان و کورانند و امیدی به بازگشت آنها نیست» (بقره/ 18). واقعا هم همین طور است که آدمی در اثر یک نوع بیماریهای روانی و اخلاقی قوه تمیز و ادراک خود را از دست می دهد، از حوادث جهان عبرت نمی گیرد، در مکتب زندگی که پر است از جربه و پند و اندرز درسی فرا نمی گیرد. مدرسه روزگار آموزنده ترین مدارس است. تاریخ جهان و سرگذشت جهانیان و نشیب و فرازهایی که برای افراد و ملتها همواره پیش آمده و پیش می آید بهترین معلم است. رمز سعادت در کیفیت استفاده و بهره د اری است که انسان از آموزشهای تکوین می نماید.
امام علی (ع) فرزند بزرگوار خود امام حسن (ع) را اکیدا توصیه می کند که در تاریخ گذشتگان فکر کن و آثار آنها را مطالعه نما و می فرماید: من خودم هر چند در آن زمانها نبوده ام و از نزدیک شاهد وقایع آنها و زیر و رو شدن اوضاع آنها نبوده ام ولی در تاریخ زندگانی آنها سیر و مطالعه کرده ام، رمز کار آنها و نشیب و فرازهای زندگانی آنها را به دست آورده ام، حال مثل این است که همراه آنها بوده ام چون اطلاعات کافی در این زمینه دارم و بلکه مثل این است که از اول دنیا تا امروز زنده بوده ام و همراه همه آنها بوده ام، تجربه های فراوان آموخته ام، درسهای زیادی یاد گرفته ام، اکنون گنجینه ای هستم از تجربه ها و حکمتها که به صورت پند و اندرز برای تو و دیگران بیان می کنم.
یک تجربه در جلو چشم صدها نفر واقع می شود ولی آیا همه آنها به یک نحو از آن تجربه استفاده می کنند؟ البته نه. استفاده هر کدام بستگی دارد به دو چیز: یکی میزان عقل و علم و هوش و ذکاوت هر کدام از آنها و دیگری میزان صفا و خلوص نیت و طهارت و پاکی روح آنها. قرآن کریم می فرماید: کسانی که در راه ما (یعنی در راه رسیدن به حقیقت و خیر و سعادت) مجاهده کنند و از روی صدق گام بر دارند، روی عنایت و لطف عمیمی که داریم که به هر مستعدی به اندازه استعدادش فیض و رحمت می رسانیم، او را هدایت و راهنمایی می کنیم، به او روشنی و بصیرت می دهیم که بهتر ببیند و بهتر درک کند و بهتر قضاوت کند: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وإن الله لمع المحسنین؛ و کسانى که در راه ما کوشیده اند به یقین راه هاى خود را بر آنان مى نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است» (عنکبوت/ 69).
در آیه دیگر می فرماید: «أو من کان میتا فأحییناه وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون؛ آیا آن کس که روحی مرده داشت و ما او را زنده ساختیم و نوری به او دادیم که با آن نور در میان مردم حرکت کند و معاشرت نماید، چون کسى است که گویى گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنى نیست این گونه براى کافران آنچه انجام میدادند زینت داده شده است» (انعام/ 122)، با آن نور با مردم برخورد کند، با آن نور روابط اجتماعی خود را با دیگران تحت نظر بگیرد، آیا این چنین آدم روشن با آن کسی که عناد و لجاج و سایر صفات رذیله او را تیره و تاریک کرده است و در تاریکی گام برمی دارد، در میان شک و حیرت و تردید و اضطراب گرفتار است و راه بیرون شدن را نمی داند، آیا این دو نفر مساوی با یکدیگرند؟
این است که بزرگان و پیشوایان دین و اخلاق گفته اند تا انسان روشن بین نباشد راه سعادت خویش را پیدا نمی کند و تا دودهای آتش حسد و کینه و خودپرستی و تکبر و دیو صفتی و سایر صفات رذیله را از بین نبرد نور افکن عقلش نمی تواند راه را بر او روشن کند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 171-173

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/24001