اهداف زهد اسلامی

فلسفه دیگر زهد، این است که اگر انسان غرق در لذات مادی (حتی لذات حلال) شود، در همین دنیا از لذات معنوی محروم می شود. ما یک سلسله لذت های معنوی داریم که معنویت ما را بالا می برد. برای کسی که اهل تهجد و نماز شب باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نمازشب لذت و بهجت دارد، آن لذتی که یک نفر نماز شب خوان حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن «استغفرالله و اتوب الیه ها» می برد، از آن «العفو» گفتن ها و یاد کردن و دعا کردن های حداقل چهل مؤمن می برد و آن لذتی که از آن یارب یا رب گفتن ها می برد را هیچ وقت یک آدم عیاش که در کاباره ها می گردد، احساس نمی کند. لذت آن نماز شب خوان خیلی عمیق تر، نیرومندتر و نشاط بخش تر است. ولی اگر ما خودمان را غرق در لذات مادی دنیا کنیم، مثلا سر شب بنشینیم دور هم و شروع کنیم به گفتن و خندیدن و فرضا غیبت هم نکنیم که حرام است، صرفا شوخی های مباح بکنیم، و بعد هم سفره را پهن کنیم و آن قدر بخوریم که به قول طلبه ها حتی "اذا بلغ العمامة" به عمامه برسد، نفس کشیدن برایمان دشوار شود، فکر و مزاج خودمان را خسته کنیم و بعد مثل یک مرده بیفتیم در رختخواب، آیا در این صورت توفیق پیدا می کنیم که سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان "یارب یارب" بگوییم؟ اساسا بیدار نمی شویم و اگر هم بیدار شویم درست مثل مستی که چند جام شراب خورده است، تلو تلو می خوریم.
پس اگر انسان بخواهد لذت های معنوی و الهی را در این دنیا درک کند، چاره ای ندارد جز اینکه از لذت های مادی و جسمانی کسر بکند. امام علی (ع)، سحر که بلند می شد، حال عجیبی داشت، وقتی نگاهش به آسمان پر ستاره خدا می افتاد، چنین می خواند: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ به راستی در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز برای خردمندان نشانه هایی است. آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که پروردگارا! این جهان را بیهوده نیافریدی، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتش نگاه دار.» (آل عمران/ 190- 191) به خدا قسم لذتی که یک مرد با ایمان در آن وقت شب که بلند می شود و چشمش می افتد به آسمان پر ستاره و این چند آیه قرآن را که صدای هستی است و از قلب وجود برخاسته است، می خواند و با هستی هم صدا می شود، احساس می کند، برابر است با یک عمر لذت مادی در این دنیا یک چنین آدمی نمی تواند مثل ما زندگی کند، نمی تواند سر سفره شام بنشیند و در حالی که ظهر غذاهای سنگین، انواع گوشت ها، روغن های حیوانی و نباتی، انواع شیرینی ها و انواع محرک اشتهاها خورده است، تازه مقداری سوپ بخورد تا اشتهایش تحریک بشود این روح، خود به خود می میرد، این آدم نمی تواند در نیمه های شب بلند شود و اگر هم بلند شود، نمی تواند از عبادت لذت ببرد. لهذا کسانی که چنین توفیقاتی داشته اند و ما چنین اشخاصی را دیده ایم، به لذت های مادیی که ما دل بسته ایم هیچ اعتنا ندارند. آقای مطهری از پدر بزرگوارش چنین سخن می گوید: از وقتی که یادم می آید می دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابید و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شب های جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شد، و حداقل قرآنی که تلاوت می کرد یک جزء بود و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند. با وجود سن بالا که تقریبا صدسال از عمرش می گذشت و هیچ وقت من ندیدم که یک خواب نا آرام داشته باشد و همان لذت معنوی است که این چنین نگهش داشته یک شب نبود که پدر و مادرش را دعا نکند یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند بود و می گوید که او خیلی محبت داشته است، شبی نبود که او را دعا نکند یک شب نبود که تمام خویشاوندان و ذیحقان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند این ها دل را زنده می کند آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره مند شود، ناچار از لذت های مادی تخفیف می دهد تا به آن لذت عمیق تر الهی معنوی برسد.»

زهد عارف از نظر بوعلی سینا
بوعلی سینا می گوید: زهد عارف با زهد غیر عارف فرق می کند. می گوید: زهد العارف ریاضة لهممه و قواه المتوهمة و المتخیلة؛ ریاضت و زهد یک عارف عبارت است از ورزش دادن و آماده کردن قوای توهم و تخیل و حسی خودش، برای اینکه آن موقعی که می خواهد آیینه روح خودش را در مقابل ملکوت بگیرد، آنها ثقیل و مانع نباشند، تا بتواند رو به خدا بایستد این هم یک فلسفه زهد است.

زهد زنده، زهد مرده
زهد با این همه فلسفه، آیا زهد زنده است یا زهد مرده؟ آن کسی که زاهد است برای اینکه می خواهد ایثار بکند، آن کسی که زهد می ورزد برای اینکه می خواهد همدردی کرده باشد، آن کسی که زهد می ورزد برای اینکه می بیند سطح زندگی اجتماعی پایین است یا برای اینکه می خواهد سبکبار و سبکبال و آزاد مرد در اجتماع باشد آن کسی که زهد می ورزد برای اینکه می خواهد روح انسانیش آزاد باشد و بتواند با خدای خودش مناجات کند آیا چنین زهدی انسان را زنده تر می کند یا مرده تر؟ البته زنده تر می کند. زهد امام علی (ع) بر همین اساس ها بود و به همین دلیل زنده ترین و جنبنده ترین مرد دنیا بود، علی (ع) زاهد بود و به حکم اینکه زاهد بود شجاع بود، شجاعت روحی داشت. علی (ع) به حکم آنکه زاهد بود، عادل بود و به حکم اینکه زاهد بود، عارف بود او زاهدی بود که در عین اینکه زاهد بود رهبر اجتماع خودش بود. پس این زاهدهایی که می بینیم مظهر زهدشان فقط این است که با کسی حرف نزنند، به کار کسی کار نداشته باشند، سکوت کنند، از این کنار بیایند و از آن کنار بروند، عبایشان را سرشان بکشند و با کسی حرف نزنند، زهد اینها زهد مرده است و زهد اسلام نیست اسلام از چنین زهدها و چنین زاهدها بیزار است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 175-171

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/24361