نقد ادعای دکتر عبداللطیف

آقای دکتر سید عبداللطیف مدعی است که از تواریخ و احادیث نیز می توان استفاده کرد که رسول خدا، هم می خوانده و هم می نوشته است. به دو جریان استناد می کند، می گوید: "بخاری ضمن اخبار و احادیثی که در "کتاب العلم" ثبت کرده نقل می کند که یک بار پیغمبر نامه ای محرمانه به دامادش علی داد و مخصوصا به او گفت باز نکند و نام گیرنده را به خوبی به خاطر بسپارد و نامه را به او برساند. وقتی که پیغمبر نامه ای چنان محرمانه می فرستاد که حتی علی داماد و شخص مورد اعتماد پیغمبر هم نمی بایست آن را بخواند و از آن مطلع شود، آیا چه کسی جز خود پیغمبر ممکن است چنین نامه ای نوشته باشد؟ "متأسفانه روایتی که در صحیح بخاری هست، هیچ ذکر نمی کند که حامل نامه علی (ع) بوده است، در صورتی که مشارالیه می خواهد از اینکه پیغمبر مضمون نامه را حتی از علی پنهان داشته است استفاده کند که خود پیغمبر نامه را نوشته است. در صحیح بخاری باب "العلم" می گوید پیغمبر جمعی را فرستاد و به امیر آنها نامه ای داد و گفت پیش از آنکه به فلان نقطه برسی نامه را باز نکن. هیچ نمی گوید که امیر آنها علی بود. و از مضمون روایت معلوم است که کسی که باید نامه را باز کند خود حامل نامه بوده است نه شخص سومی که آقای دکتر سید عبداللطیف پنداشته است. آنچه بخاری در اینجا آورده مربوط است به داستان "بطن نخله" که در کتب سیر و تواریخ مضبوط است.
سیره ابن هشام تحت عنوان "سریه عبدالله بن جحش" و همچنین بحار الانوار عین روایت را نقل می کند که حامل نامه، عبدالله بن جحش بوده است. می گویند پیغمبر به او فرمود پس از دو روز قطع مسافت، آن را باز کن و به آنچه نوشته شده است عمل کن. عبدالله بن جحش بعد از دو روز قطع مسافت نامه را باز کرد و فرمان رسول خدا را اجرا کرد. مغازی واقدی تصریح می کند که نویسنده نامه ابی بن کعب بوده است نه خود پیغمبر اکرم. می گوید: "عبدالله بن جحش گفت یک شب بعد از نماز عشاء، پیغمبر به من فرمود صبح زود آماده و مسلح بیا که مأموریتی داری. پس از نماز صبح که جمعیت در مسجد با پیغمبر خواندند، من قبل از پیغمبر آماده و مسلح در خانه اش ایستاده بودم. عده دیگری نیز مانند من آمده بودند. پیغمبر ابی بن کعب را احضار کرد و دستور داد نامه ای بنویسد. پیغمبر آن نامه سربسته را به من داد و گفت تو را امیر این جمع قرار دادم و پس از دو شب که از فلان راه می روی نامه مرا بگشا و هر چه در آنجا هست عمل کن. من پس از دو روز طی مسافت، نامه را باز کردم و دیدم فرمان داده است به "بطن نخله" (نقطه ای است میان مکه و طائف) برای کسب اطلاعات لازم از کاروان قریش بروم. ضمنا توصیه کرده که هیچکدام از یاران خویش را مجبور به همراهی نکن، هر که خواست، با تو بیاید و هر که نخواست، برگردد. البته مأموریت خطرناکی بود. به یاران خود گفتم هر که آماده شهادت است با من بیاید، هر کس آماده نیست مختار است که برگردد. همه یک کلام گفتند: نحن سامعون و مطیعون لله و رسوله و لک...؛ ما شنوائیم و فرمانبرداریم در برابر خدا و پیامبرش و در برابر تو". پس آنچه آقای دکتر سید عبداللطیف به آن استناد کرده به کلی بی اساس است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- پیامبر امی- صفحه 129-127

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/25104