اهمیت مسأله عفاف و حیا از نظر احادیث

در معارف دینى، زمانى که خواهش هاى نفسانى از دایره ى شرافت انسانى خارج و هدف زندگى واقع گردد، مورد نکوهش واقع شده، به عنوان عاملى که مخرب دنیا و آخرت انسان است، معرفى شده است. همه ى انسان ها موظفند براى پاسدارى از حریم عفاف و پاکى، کمال دقت را بنمایند. با نگاهى به داستان حضرت یوسف، درمى یابیم که ایشان نیز در عین برخوردارى از مقام والاى معنوى، در مقابل وسوسه اى شیطانى و دعوت به شهوت، به خدا پناه برد و از او مدد جست. حضرت على (ع) مى فرماید: «قرین الشهوة مریض النفس، معلول العقل؛ کسى که با شهوت همراه است، جان و عقلش مریض و بیمار است»، و در حدیث دیگرى مى فرماید: «و کم من شهوة قد اورثت حزنا طویلا چه بسیار شهوت؛ و لذات زود گذرى که حزن و اندوهى طولانى بر جاى مى گذارد»، و مى فرماید: هیچ چیزى همانند غلبه ى شهوت، تقوا را نابود نمى سازد و نیز فرمودند: شهوت و حکمت الهى در یک قلب جمع نمى شوند. در این باره روایات بسیارى موجود است که هر کدام اثرى از آثار منفى گناهان و پیروى ازشهوت را یادآورى مى کند و انسان را از عواقب سوء آن آگاه مى سازد.
روابط و دوستى هاى نامشروع، جداى از عواقب بسیار زیانبار فردى و اجتماعى، عذاب دردناک اخروى را نیز به دنبال دارد که در قرآن کریم به آن تصریح شده است و در حدیثى از پیامبر، آلوده شدن به گناه زنا را همانند کشتن پیامبر و نابود کردن خانه ى کعبه و از بزرگ ترین گناهان بنى آدم ذکر مى کند. در حدیثى دیگر، آثار شوم دنیایى آن را از بین رفتن آبرو، تعجیل در نابودى و فنا و قطع رزق، و در آخرت، حسابرسى دقیق و سخت و گرفتار شدن به قهر الهى و خلود در آتش جهنم مى شمارد. زشتى و قباحت این پدیده ى شوم به حدى است که امروزه همه ى اندیشمندان عالم به آن اعتراف نموده و از آثار هولناک اجتماعى آن نگرانند.
پس از آن که قرن ها علیه شهوت پرستى، به عنوان امرى منافى اخلاق و عامل بر هم زدن آرامش روحى و مخل به نظم اجتماعى و به عنوان نوعى انحراف و بیمارى توصیه و تبلیغ شده بود، یکباره ورق برگشت و صفحه عوض شد. جلوگیرى از شهوت و پایبند بودن به عفت و تقوا و تحمل قیود و حدود اخلاقى و اجتماعى، عامل بر هم زدن آرامش و مخل به نظم اجتماعى و از همه بالاتر، امرى ضد اخلاق و تهذیب نفس معرفى شد ... بدیهى است که این چنین فرضیه ى به ظاهر شیرین و دل پذیرى، به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقى و اجتماعى، طرفداران زیادى -خصوصا در میان جوانان مجرد- پیدا مى کند. اما در کشور خودمان، مى بینیم چه کسانى از آن طرفدارى مى کنند و چه از این بهتر که خود را در اختیار دل، و دل را در اختیار هوس قرار دهیم و در عین حال، عمل ما اخلاقى و انسانى شمرده شود.
از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرموده اند: «من عشق فکتم و عف فمات، مات شهیدا؛ کسى که عاشق شود، پس آن را پنهان کرده و عفت پیشه کند و در این حالت بمیرد، شهید از دنیا رفته است». خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون* و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن؛ به مؤمنان بگو چشم هاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند، این براى آنان پاکیزه تر است. خداوند از آن چه انجام مى دهند آگاه تر است. و به زنان با ایمان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویشتن را حفظ کنند» (نور/ 30-31).
در این آیه به صراحت بیان شده است که براى طهارت دل و ایمان، باید نگاه را تحت اختیار درآورد. در تفسیر این آیه احادیث بسیارى وارد شده که در یکى از آن ها درباره ى علت حرمت نگاه به نامحرم آمده است. حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهییج و تحریک شهوانى است که در نگاه نهفته است. این تحریک سبب فساد و ورود در محرمات است. در حدیث دیگرى از رسول اکرم (ص) آمده است: «هر کس چشم را از نگاه حرام و هوس آلود پر کند، خداوند در روز قیامت آن را از آتش پر مى نماید؛ مگر توبه کند و از این راه (نادرست) باز گردد». و هم چنین حضرت على مى فرماید: «هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت خواهد بود و به آه و حسرت دایمى گرفتار مى شود». در نتیجه اگر مى خواهیم با طهارت و سلامت، زندگى کنیم و دل و اندیشه ى خود را از حرام باز داریم، باید حریم نگاه را پاس داشته، براى آن محدوده اى قائل شویم و چشم را از محرمات و صحنه هاى گناه فرو بندیم.
غریزه ى جنسى همانند سایر غرایز، نیازهاى طبیعى خویش را طلب مى کند و انسان ناچار از پاسخ گویى عاقلانه و مجاز آن است؛ اما آن چه انسان را از حیوان ممتاز مى سازد، حکومت عقل بر اعمال انسانى و تنظیم غرایز و به خدمت گرفتن آن هاست و سعادت و خوش بختى و نیل به آرامش واقعى در گرو پاسخ گویى متوازن و متعادل به همه ى غرایز است تا انسان به رشد و کرامت انسانى دست یابد. بنابراین در انتخاب راه آن باید منزلت و شأن انسانیت و رشد و تعالى او در نظر گرفته شود و خواست طبیعى و نیاز غریزى، با خواسته هاى عقلانى و فطرى هماهنگ و همسو گردد. از آن جا که انسان در ایام جوانى از حساسیت ویژه اى برخوردار است و نقش غرایز، به ویژه غریزه ى جنسى، در این دوران پررنگ تر جلوه مى کند، بنابراین مراقبت هاى ویژه اى مى طلبد و جوان براى پاسدارى از عفاف و طهارت و دورى از گناه، باید با احتیاط بیش ترى رفتار نماید؛ چرا که سهل انگارى در مسائل جنسى و برخوردهاى مختلط، زمینه ساز انحراف و کجروى دل و دیده ى انسان است.
حضرت یوسف (ع) در عین برخوردارى از مقام والاى معنوى، در مقابل وسوسه هاى شیطانى به خدا پناه برده، از او مدد مى جوید و مى گوید: «قال رب السجن أحب إلی مما یدعوننی إلیه وإلا تصرف عنی کیدهن أصب إلیهن وأکن من الجاهلین؛ پروردگارا، زندان برایم محبوب تر است از آن چه (هوس بازان) مرا به آن فرا مى خوانند و اگر حیله ى ایشان را به لطف و عنایت خود از من دفع نکنى، به آن مایل شده، از جاهلین و بى خردان خواهم بود» (یوسف/ 33). خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «(زنان) هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان معلوم شود و صداى خلخال که به پا دارند به گوش رسد». این آیه ى مبارکه، زنان را از حساس نمودن مردان و جلب نظر آن ها به زینت هاى پنهان نهى مى کند تا سبب تحریک غریزه ى آن ها نشود.
در حدیثى آمده است: حضرت على (ع) کراهت داشت تا به زنان جوان، آغاز به سلام کند و درباره ى حکمت آن فرمود: ترس از آن دارم که تحت تأثیر صداى او واقع شوم و ضرر آن، از ثوابى که از سلام مى برم، بیش تر باشد. و ابوبصیر مى گوید: به زنى درس رو خوانى قرآن مى دادم؛ کمى با او شوخى کردم. وقتى خدمت امام باقر (ع) رسیدم، به من فرمود: چه چیزى به زن گفتى؟ رنگم پرید و خجالت کشیدم. بعد فرمود: دیگر به طرف آن زن نرو و به او درس مده. هم چنین در حدیث دیگرى از رسول خدا نقل شده است: «اگر کسى با زن نامحرم شوخى کند، خداوند در روز قیامت در ازاى هر کلمه که با او سخن گفته، هزار سال حبسش مى کند». زن باید در جامعه و بیرون منزل، با وقار و عفاف و متانت ظاهر شود و در عین رسیدگى به کار و تحصیل خود، به گونه اى رفتار نماید که از نگاه هاى آلوده دور بوده، سبب تحریک و جلب توجه شهوانى دیگران نشود.
خداوند در قرآن کریم، در خطابى به زنان پیامبر مى فرماید: «یا نسآء النبی لستن کاحد من النسآء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا؛ اى همسران پیامبر، شما همچون زنان معمولى نیستید، اگر تقوا پیشه کنید. پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند؛ و سخن شایسته بگویید» (احزاب/ 32). به حکم این گونه آیات و احادیث، براى سلامت فرد و جامعه، سخن گفتن با ناز و کرشمه، و رفتار و اعمال تحریک کننده و شوخى ها و خوش طبعى ها و بگو و بخندهاى افراد نامحرم با هم جایز نیست. جوانان باید حدود روابط در اجتماع و چگونگى آن را در پوشش نگاه، سخن و رفتار رعایت نمایند تا ضامن سلامت و طهارت جسم و جانشان باشد. حضرت على در نهج البلاغه، بیان شیوا و جامعى در این زمینه دارد و روش برخورد اجتماعى دختران و زنان را روشن مى کند و مى فرماید: زنان و دختران مؤمن باید سه صفت را که براى مردان بد است داشته باشند: 1. تکبر، 2. ترس، 3. بخل.


منابع :

  1. محمد محمدى رى شهرى- میزان الحکمة- جلد 10- صفحات 71-77 و 375-378 و 386-390 و جلد 3- صفحه 451 و جلد 4- 238 و 540

  2. شیخ حر عاملی- وسائل الشیعه- جلد 14

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/25112