معنای دین حنیف

خداوند در یک آیه قرآن کریم می‏فرماید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان‏ حنیفا مسلما؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى بلکه موحدى خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود» (آل عمران/ 67). قرآن می‏گوید بشر یک فطرت دارد که آن فطرت‏ دینی است و دین هم اسلام است و اسلام هم یک حقیقت است از آدم تا خاتم. قرآن به ادیان قائل نیست به دین قائل است و به همین جهت هیچوقت در قرآن و حدیث دین جمع بسته نشده است چون دین فطرت‏ است، راه است، حقیقتی در سرشت انسان است. انسانها چند گونه آفریده‏ نشده ‏اند.
و همه پیغمبران که آمده‏ اند تمام دستورهاشان دستورهایی بر اساس‏ احیاء و بیدار کردن و پرورش دادن حس فطری است. آنچه آنها عرضه‏ می‏دارند تقاضای همین فطرت انسانی است. فطرت انسانی که چند جور تقاضا ندارد و به همین جهت قرآن می‏فرماید آنچه که حضرت نوح (ع) داشته است دین‏ است و نامش اسلام و آنچه که حضرت ابراهیم (ع) داشته دین است و نامش اسلام‏ و آنچه حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) و هر پیغمبر به حقی داشته است دین است‏ و نامش اسلام، این نامهایی که بعدها پیدا می‏شود انحراف از آن دین اصلی‏ و از آن فطرت اصلی است، و به همین جهت می‏فرماید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما؛ ابراهیم نه یهودی بود نه نصرانی، حنیف بود و مسلم». نمی‏خواهد بگوید ابراهیم مثل یکی از مسلمین زمان‏ پیغمبر یعنی از امت پیغمبر آخرالزمان بود، می‏فرماید یهودیت انحرافی‏ است از اسلام حقیقی، نصرانیت هم انحرافی است از اسلام حقیقی و اسلام یک‏ چیز بیشتر نیست. در آن آیه شریفه که عرض کردم می‏فرماید این رنگ زدنها چه اثری دارد؟! این غسل تعمیدها چه اثری دارد؟! مگر با غسل تعمید هم‏ می‏شود کسی را که چیزی نیست آنچنانی کرد؟! رنگ زدن آن رنگ زدنی است که دست خلقت در متن‏ آفرینش زده است. می‏خواهد بفرماید آنچه پیغمبر ما می‏گوید همان اسلام‏ واقعی و همان فطرت واقعی است، فطرت واقعی یعنی رنگی که خدا در متن‏ خلقت به روح و روان بشر زده است.
در حدیث است: «الدین الحنیف و الفطره و صبغه الله و التعریف فی‏ المیثاق؛ دین حنیف یا دین فطری و یا صبغه الله همان است که خدا در میثاق یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته است بشر را با آن آشنا کرده است»، که اشاره است به آن مطلبی که از آن تعبیر به عالم ذر می‏کنند که قهرا مسأله عالم ذر باید در اینجا مطرح شود که مفهوم و معنایش‏ چیست؟ آیا واقعا انسانها قبلا در همین عالم ماده و طبیعت به صورت‏ حیوانات کوچکی بودند و بعد به چنین صورتی درآمدند؟ یا یک معنای‏ دقیقتری دارد که حتما معنای دقیقتری دارد. حنفا در آن آمده: حنفاء جمع حنیف به معنى کسى است که از گمراهى و انحراف به استقامت و اعتدال تمایل پیدا کند، و به تعبیر دیگر بر صراط مستقیم گام بردارد (زیرا حنف -بر وزن صدف- به معنى تمایل است، و تمایل از هر گونه انحراف نتیجه اش قرار گرفتن بر صراط مستقیم است). و به این ترتیب آیه «حنفاء لله غیر مشرکین به و من یشرک بالله فکأنما خر من السماء فتخطفه الطیر أو تهوى به الریح فى مکان سحیق؛ برنامه و مناسک حج را انجام دهید در حالى که همگى خالص براى خدا باشید و هیچگونه شریکى براى او قائل نشوید، و هر کس شریکى براى خدا قرار دهد گوئى از آسمان سقوط کرده و پرندگان (در وسط هوا) او را مى ربایند، و یا تندباد او را به مکان دورى پرتاب مى کند!» (حج/ 31).
مساله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلى در حج و عبادات به طور کلى یادآور مى شود، چرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتى است که هیچگونه انگیزه غیر خدائى و شرک در آن نباشد. در حدیثى از امام باقر (ع) مى خوانیم در پاسخ سؤال از تفسیر حنیف فرمود: «هى الفطرة التى فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله؛ حنیف آن فطرت الهى است که مردم را بر آن آفریده و دگرگونى در آفرینش خدا نیست». سپس فرمود: «خدا توحید را در سرشت انسانها قرار داده است». زراره از امام باقر راجع به‏ «حنفاء لله غیر مشرکین به» و بعد، از حنیفیت سؤال‏ کرد، امام فرمود: «قال فطرهم الله علی المعرفه؛ خدا مردم را بر معرفت خودش مفطور کرده‏ است». بعد امام به داستان ذر اشاره کرد و فرمود: پیغمبر هم فرمود: «کل مولود یولد علی الفطره یعنی علی المعرفه بان الله عزوجل خالقه؛ در فطرت هر کسی این معرفت هست که خداوند، آفریننده اوست».
قرآن ما را ملت حنیف ابراهیم می خواند از جمله در آیه 161 سوره انعام: «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است دينى پايدار آيين ابراهيم حق‏گراى و او از مشركان نبود»، یعنی دین اسلام دین حنیف است. و از افراد خواسته که در دین حنیف باشند از جمله در آیه 30 سوره روم: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمی‏دانند». حنیف بودن دین به این معنی است که: دین کادر و چهار چوب مشخصی دارد و در درون آن میتوان نظرات و گرایشات مختلف سیاسی، اجتماعی، فکری، فرهنگی و غیره داشت، در آن آزادی وجود دارد، شوری وجود دارد، تبادل اندیشه وجود دارد، گفتگو وجود دارد،... (و این یکی از زیبائیهای دین است).


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 29-26

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 14 صفحه 95

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/26044