کیفیت قصاص و رد مظالم در قیامت

در «نهج البلاغه» وارد است که: «آگاه باشید که ظلم بر سه گونه است: ظلمی که مورد آمرزش قرار نمی گیرد، و ظلمی که رها نمی شود، و ظلمی که آمرزیده میشود و مورد بازخواست و مؤاخذه واقع نمی گردد. اما ظلمی که آمرزیده نمی شود، شرک به خداوند متعال است؛ خداوند می فرماید: حقا خداوند شرک به او را نمی آمرزد و اما ظلمی که آمرزیده میشود، آن ظلم بنده است به خود در ارتکاب بعضی از خطایای جزئی و گناهان کوچک و اما ظلمی که رها نمی شود، آن ظلم بعضی از بندگان است به یکدیگر. قصاص کردن در روز قیامت، شدید است؛ قصاص با کارد و دشنه نیست و شلاق زدن با تازیانه نیست، بلکه با چیزهایی است که زخم زدن با دشنه و شلاق زدن با تازیانه، در برابر آن بسیار کوچک شمرده می شود».
در «روضه کافی» روایت می کند که گفت: شنیدم حضرت علی بن الحسین (ع) در مسجد رسول الله (ص) حدیث می کرد. پس چنین گفت که: پدرم برای من گفت که: پدرش علی بن ابی طالب (ع) برای مردم چنین حدیث میکرد که: «چون روز قیامت بر پا گردد، خداوند تبارک و تعالی مردم را از قبرهایشان در زمین واحدی بر می انگیزد در حالی که همگی بدون سلاح هستند و چیزی با خود ندارند و لباس ندارند، و محاسن ندارند. (یعنی از پوشش های دنیوی که موجب تقویت و تعین آنها گردد، و مخفیات آنها را بپوشاند با خود هیچ ندارند.) نور، آنان را از دنبال سوق میدهد و همگی در ظلمت راه میروند تا آنکه در گردنه محشر (عقبه آن) توقف می کنند. آنقدر تراکم جمعیت در عقبه محشر بسیار است و ازدحام زیاد است که بعضی از مردم از سر و شانه هم بالا می روند و روی هم سوار میشوند، و از جلو رفتن آنان را منع می کنند. در اینوقت نفس های آنها به شدت می زند و عرق بسیار می ریزند، و امورشان سخت و دشوار می گردد، و ضجه و ناله آنها زیاد می شود، و صداهایشان بالا می رود، و این اولین وهله از وهلات ترسناک روز قیامت است. در این هنگام خداوند جبار تبارک و تعالی از بالای عرش خود با جمعی از فرشتگانی چون سایه، بر آنها اشراف میکند و به یک فرشته از فرشتگان امر می کند که در میان مردم ندا در دهد: ای جماعت مردم! ساکت باشید و گوش فرا دارید؟ و بشنوید منادی خداوند جبار را! در این حال همگی به طوری ساکت می شوند که آخرین آنها همچون اولین آنها صدا را می شنوند، و صداهایشان خرد و شکسته و ضعیف میشود، و چشم هایشان خاشع می گردد، و رگ های گردنشان به اضطراب در می آید، و دل هایشان به فزع و جزع می افتد، و سرهای خود را به سمت آنجایی که صدا می آید بلند میکنند، و با شتاب گردن  های خود را برای استماع بلند می کنند؛ و در اینوقت کافر می گوید: «هذا یوم عسر؛ این روز، روز دشواری است» (قمر/ 8)
و خداوند جبار عزوجل که حاکم عادل است بر آنها مشرف میشود و می گوید: من خداوند هستم که هیچ معبودی غیر از من نیست، و من حاکم عادلم که ابدا آن حاکم در امروز ستم نمی کند. در امروز من در میان شما حکم به قسط و عدل می کنم و امروز در پیشگاه من به کسی ظلم نمی شود. امروز من حق ضعیف را برای او از قوی می گیرم، و برای صاحب مظلمه به جهت مظلمه قصاصی که حق او بود، از حسنات و سیئات می ستانم. (حسنات ظالم را به مظلوم می دهم و سیئات مظلوم را به ظالم رد می کنم). و هر کس از صاحبان مظلمه که از مظلمه خود گذشته و بخشیده است، من به او ثواب و پاداش می دهم! و در امروز هیچ ظالمی از این عقبه و گردنه نمی تواند عبور کند. و هر کسی که مظلمه کسی دیگر در عهده اوست نیز نمی تواند عبور کند مگر آن مظلمه ای که صاحبش از آن گذشته است؛ که من آن صاحب گذشت را ثواب میدهم، و در وقت حساب آن مظلمه را برای او می گیرم. پس ای معشر خلایق! شما از این امر دست ندارید! و پیوسته ملازم ستمگران به خود باشید! و مظالم خود را از کسانی که به شما در دنیا ظلم کرده اند طلب کنید! و من اینک شاهدم برای شما علیه آنها؛ و چه خوب شاهد با کفایتی هستم!
مردم در این وقت برای شناسایی ظالمین به خود به حرکت در می آیند، و هر یک گریبان ظالمی را که به او ستم کرده می گیرد و دست از او بر نمی دارد. پس هیچکس باقی نمی ماند که از برای او در نزد شخص دیگری مظلمه ای باشد مگر آنکه او را به آن مظلمه می گیرد. و در این هنگام به قدری که خداوند اراده کرده است، در محشر درنگ می کنند، و حالشان شدت می یابد، و عرقشان فراوان می ریزد، و غم و اندوهشان شدید می گردد، و صداهایشان بلند میشود و ضجه و فریادهایشان بالا میرود، و از خداوند تمنای خلاصی از این ماجرا را می کنند که: ما از مظالمی که اهل مظلمه به ما نمودند صرفنظر کردیم و از درخواست مظلمه و تظلم ابا نمودیم. و خداوند عز وجل بر مشقت و شدت احوال آنها اطلاع حاصل می کند، و منادی از نزد خداوند تبارک و تعالی به طوری ندا در میدهد که همانطور که اولشان می شنود آخرشان نیز می شنود، که ای معشر خلایق! برای دعوت خداوند تبارک و تعالی ساکت شوید! و گوش فرا دهید که خداوند تبارک و تعالی به شما می گوید: من هستم خداوند بسیار بخشنده؛ اگر شما می خواهید حقوق خود را به یکدیگر ببخشید، ببخشید! وگرنه من برای شما مظالم شما را خواهم گرفت! اهل محشر از این ندا خوشحال میشوند، به جهت شدت سختی و مشقتی که دارند، و به جهت تنگی راه و تزاحم آنها در عبور.
در این حال به امید آنکه از این ضیق و شدتی که در آن هستند خلاصی پیدا کنند، بعضی از آنان از مظالم خود می گذرند و حق خود را می بخشند، و بعضی دیگر میگویند: بار پروردگار ما! مظالم ما بیش از مقداری است که ببخشیم. در این وقت منادی از عرش خدا ندا میکند: کجاست رضوان خازن بهشت، بهشت فردوس؟ خداوند عز وجل او را امر میکند که از فردوس یک قصری را با تمام بناهای آن، و خدمتگزاران آن به آنها نشان دهد. خازن فردوس قصری را به آنها نشان می دهد که در جوانب آن از دختران جوان و غلمان و خدمتگزاران می باشند. و منادی از نزد خداوند تبارک و تعالی ندا می کند: ای معشر خلایق! سرهای خود را بلند کنید و به این قصر نظر کنید! مردم سرهای خود را بلند میکنند و آن را می بینند، و همگی تمنای آن را می نمایند. و منادی از جانب خداوند تبارک و تعالی ندا می دهد: ای معشر خلایق! این قصر از آن کسی است که مؤمنی را عفو کند. و همگی اهل محشر از حق خود می گذرند و عفو می کنند، مگر جماعت اندکی. در این وقت خداوند عز و جل می فرماید: امروز هیچ ظالمی به بهشت نمی رود و هیچ ظالمی به جهنم نمی رود چنانچه برای یکی از مسلمانان بر عهده او مظلمه ای باشد، مگر آنکه آن مظلمه را از او در وقت حساب می گیرد؛ ایها الخلائق! برای حساب مهیا گردید! در این هنگام راه خلایق را باز می گذارند تا اینکه همگی به سوی عقبه رهسپار می گردند. و در راه تزاحم می کنند و از یکدگر سبقت می جویند و همدیگر را دفع می نمایند، تا اینکه در عرصه حساب در پیشگاه حضرت جبار تبارک و تعالی که بر عرش است میرسند. در آنجا دیوان های اعمال هر یک باز شده است، و میزان های عمل نصب گردیده است، و پیامبران و شهداء و گواهان را حاضر ساخته اند و گواهان، امامان هستند؛ هر امامی گواهی می دهد که برای اهل عالمش به امر خداوند عزوجل قیام کرده است و آنان را به سوی سبیل خدا دعوت نموده است.
راوی روایت: ثویر بن ابی فاخته گوید: سخن حضرت سجاد (ع) که بدین جا رسید، مردی از قریش عرض کرد: یابن رسول الله! اگر برای شخص مؤمنی در نزد شخص کافری مظلمه ای باشد، کافر که از اهل دوزخ است و چیزی ندارد که در ازای مظلمه به مؤمن بدهد، در اینصورت از کافر چه چیز را می گیرند؟ حضرت علی بن الحسین (ع) گفتند: به قدری که از برای مؤمن در نزد کافر مظلمه ای هست، از گناهان مؤمن بر می دارند و به کافر می دهند، و بنابراین کافر معذب میشود علاوه بر عذاب کفر خود، به قدر گناهان مؤمن که در ازای مظلمه به او داده شده است. آن مرد قریشی عرض کرد: اگر برای شخص مسلمان در نزد شخص مسلمان دیگری مظلمه ای باشد، چگونه مظلمه او از شخص مسلمان گرفته می شود؟ حضرت گفتند: به قدر حق مظلوم از مظلمه ای که نزد ظالم دارد از حسنات ظالم برداشته میشود و به حسنات مظلوم اضافه می گردد. مرد قریشی گفت: اگر ظالم حسناتی نداشته باشد چه میشود؟ حضرت گفتند: چون برای مظلوم سیئاتی هست، از آن سیئات مظلوم بر داشته میشود و بر سیئات و گناهان ظالم اضافه می گردد. مرد قریشی گفت: اگر ظالم حسناتی نداشته باشد چه میشود؟ حضرت گفتند: چون برای مظلوم سیئاتی هست، از آن سیئات مظلوم بر داشته میشود و بر سیئات و گناهان ظالم اضافه می گردد.»
در «علل الشرائع» از یکی از ائمه (ع) روایت کرده است که: «یؤتی یوم القیمة بصاحب الدین یشکوا الوحشة؛ فإن کانت له حسنات، أخذت منه لصاحب الدین قال: وإن لم یکن له حسنات، ألقی علیه من سیئات صاحب الدین ـ الحدیث؛ در روز قیامت صاحب دین را می آورند که از غریم خود شکایت دارد؛ پس اگر غریم نیکی هایی نموده است آنها را برای صاحب دین قرار می دهند، و اگر نیکی هایی ندارد بدی های صاحب دین را برای او می گذارند» (علل الشرایع)


منابع :

  1. سید محمد حسین حسینی طهرانی- معاد شناسی جلد 8- صفحه 304-311

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/26091