قیس بن عبد یغوث

قیس بن عبد یغوث، از سران کشور یمن که با فیروز و ایرانیان با اسود کذاب مبارزه کرد و بعد مرتد شد. در آخرین روزهای زندگی پیامبر اسلام، مردی از یمن بنام "اسود عنسی کذاب" به خیال اینکه همین روزها، پیغمبر از دنیا می رود، ادعای پیغمبری کرد. عده ای از قبائل عرب و مردم یمن، دور او جمع شدند، ولی ایرانیان که مسلمان بودند و از پیغمبر تبعیت می کردند برخلاف او به مقابله پرداختند. در این زمان 2 نفر از ایرانیها بنام "فیروز دیلمی" و "داودیه" تصمیم به کشتن "اسود عنسی" گرفتند و او را کشتند.
ایام حکومت و ریاست اسود، در یمن و نواحی آن سه ماه بود. اوضاع یمن بعد از اسود، آرام شد و مردم در امنیت کامل قرار گرفتند. اما طولی نکشید که پیامبر گرامی اسلام، رحلت فرمود، و مجددا آرامش به هم خورد. "قیس بن عبد یغوث" که از سران یمن بود و در زمان حیات پیامبر با فیروز و ایرانیهای مقیم یمن، همدست و با اسود کذاب مبارزه می کرد، بعد از پیغمبر، مرتد شد و تصمیم گرفت که "فیروز" و "داودیه" را از سر راه خود بردارد و آنها را بکشد. زیرا می دید که فیروز، بعد از کشتن اسود عنسی، در میان مردم بسیار محبوب شده و شهرت زیادی پیدا کرده است.
آن زمان که ابوبکر تازه به خلافت رسیده بود، خبر ارتداد "قیس" را شنید، لذا به چند نفر نامه نوشت که از فیروز پشتیبانی کنند. قیس هم وقتی دید که کسی از او حمایت نمی کند، تصمیم گرفت که فقط با کمک گروهی از یاران اسود عنسی ایرانیان را از پا در آورد و سران آنها را از بین ببرد. او با حیله و مکر و نقشه های شیطانی، این دو نفر را به ناهار در منزل دعوت کرد، در موعد مقرر، همینکه داودیه وارد منزل شد، گروهی که قبلا آماده بودند، او را کشتند. پس از چند لحظه فیروز رسید ولی از پشت بام منزل، از صحبت دو زن متوجه شد که الآن کشته می شود، لذا فرار کرد و از صنعا (یمن) بیرون رفت. مدتی که یارانش در مخفیگاه و دور از شهر بودند، رؤسای قبایل عرب هم، از یاری او و ایرانیان مسلمان، دست کشیدند. لذا قیس هم دستور داد که همه ایرانیان به سرعت از یمن بیرون بروند و زنان و فرزندان فیروز و داودیه را بیرون کرد. وقتی که فیروز از این وقایع باخبر شد، تصمیم گرفت که با "قیس" جنگ کند. از این رو، با نامه ای که برای چند قبیله عرب نوشت، از آنها یاری خواست. آنها هم به کمک فیروز آمدند و توانستند ایرانیان را از دست "قیس بن عبد" نجات دهند.
قیس که سردسته مرتدین بود، شکست خورد و از میدان جنگ فرار کرد و یاران اسود عنسی کذاب هم پاشیده شدند. قیس سرانجام به دست مهاجرین (ابی امیه) اسیر شد. آنها او را به مدینه نزد ابوبکر بردند. ابوبکر از او بازخواست کشتن "داودیه" را کرد ولی او منکر شد و گفت من نکشته ام. او به طرز پنهانی کشته شد و معلوم نیست کشنده او چه مردی بود؟ ابوبکر حرف او را قبول کرد و از کشتن او صرفنظر کرد. گفته شده که شاید این اولین موردی باشد که در آن حقوق اسلامی پایمال شده و تبعیض نژادی و تعصب قومی بکار رفته و برتری عرب بر عجم شده باشد. چون همه می دانستند که "قیس" مرتد شده و با دشمنان اسلام همکاری می کند و "داودیه" این مسلمان ایرانی برای دفاع از اسلام کشته شد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- ج1

  2. حمدلله مستوفی- تاریخ گزیده

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/27312