علم پیامبران به غیب و پاسخ علامه طباطبایی

پرسش: به موجب آیات زیادی مانند آیه: «قل لایعلم من فی السموات والارض الغیب الا الله...» (نمل/ 65) و آیه: «و عنده مفاتح الغیب لایعلهما الا هو...» (انعام/ 59) علم غیب از مختصات خدایی است و کسی جز او راهی به علم غیب ندارد و انبیا و اولیا و غیر ایشان، هر که باشد، از علم غیب بهره ای ندارند و بدیهی است که عالم دنیا برای اهل آخرت غیب است و هر انسانی حتی انبیا و اولیا پس از مرگ از اوضاع دنیا بی خبر می باشد پس حاجت خواهی و استشفاع از انبیا و اولیا پس از مرگ، علاوه بر این که شرک است، لغو نیز می باشد و همچنین در آیه:
«یوم یجمع الله الرسل فیقول ماذا اجبتم قالوا لاعلم لنا انک انت علام الغیوب» (مائده/ 109)
آیه دلالت دارد بر این که انبیا روز قیامت در جواب سؤالی که از حال امته ایشان می شود می گویند، پس از مرگ از حال ایشان بی خبریم. خلاصه این که به موجب این وجوه، خواندن انبیا و اولیا پس از مرگشان و حاجت خواستن از ایشان، بلکه مطلق خضوع و سر فرود آوردن به قبورشان، حتی بوسیدن ضرایح و قبور آنان شرک می باشد!
خلاصه پرسش این است که علم غیب و هرگونه مشاهده غیبی اختصاص به خدای متعال دارد و نسبت آن به غیر خدا شرک است و بنابراین، انبیا و اولیا پس از مردم هیچ گونه اطلاعی از دنیا ندارند؛ زیرا دنیا نسبت به آخرت غیب است مطلبی است بر خلاف نص قرآن کریم که می فرماید: «عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احدا* الا من ارتضی من رسول...» (جن/ 26-27)
خدای متعال در این آیه تسلط بر غیب را از غیر خود نفی می کند و در عین حال رسول را استثنا می نماید و استثنا را مقید به دنیا و غیر دنیا نمی کند، پس ممکن است که رسول خدا در حال حیات و بعد از ممات به حسب خواست خدا و تعالیم الهی، از غیب اطلاع داشته باشد و مؤید آن این است که در هر جای قرآن که از رسول، علم غیب نفی می شود، همراه آن وحی را کنار می گذارد؛ مانند آیه:
«قل ما کنت بدعا من الرسل و ماأدری مایفعل بی و لابکم ان اتبع الا ما یوحی الی...» (احقاف/ 9)
و آیه: «... و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء و ان انا الا نذیر و بشیر...» (اعراف/ 188)
و در سوره ابراهیم در جواب انکار امت هایی که به پیغمبرانشان اعتراض می کردند که شما مانند ما بشر هستید از قول پیغمبران نقل می فرماید: «قالت لهم رسلهم ان نحن الا بشر مثلکم ولکن الله یمن علی من یشاء من عباده...» (ابراهیم/ 11)
و از همه این آیات صریح تر از به زبان مسیح (ع) خطاب به قومش نقل می فرماید:
«... و انبئکم بما تأکلون و ماتدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لآیة لکم...» (آل عمران/ 49)
همچنین آیه: «...مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد...» (صف/ 6)
و همچنین روایات بسیاری که به عنوان ملاحم و اخبار از حوادث آخرالزمان و غیره از رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) رسیده است.
بنابراین، آنچه گذشت آیات قرآنی کمالی مانند علم غیب و قدرت به معجزات و نظایر آنها را که از رسول اکرم نفی می نماید، همه ناظر به استقلال و قدرت ذاتی است و آنچه که اثبات می کند مربوط به عنایت الهی و تعلیم خدایی است و علم غیب در رسول اکرم از راه وحی و در ائمه و اولیا از راه وراثت و تعلم از رسول اکرم می باشد؛ چنان که روایات نیز به همین معنا دلالت دارد و آیه کریمه «یوم یجمع الله الرسل فیقول ماذا اجبتم قالوا لاعلم لنا انک انت علام الغیوب» (مائده/ 109) که با آن به این معنا استدلال شده که روز قیامت جمیع پیغمبران از اعمال امت هایشان پس از مرگ خود پیغمبران، اظهار بی اطلاعی می کنند و می گویند پس از مرگ از حال امت خبر نداریم.
اگر معنای آیه این باشد که اعمال امت برای ما پس از مرگ غیب بوده و ما از غیب بی خبریم، این اشکال در اعمال امت پیش از مرگ نیز می آید؛ زیرا حقیقت هر عمل تابع صورت آن نیست، بلکه به موجب خبر متواتر بلکه بالبداهه تابع نیت فاعل می باشد که امری است در باطن انسان و باطن هر انسانی نسبت به انسان دیگر غیب است، بنابراین، انبیا چنان که پس از مرگ از اعمال امت هایشان بی خبر می باشند، پیش از مرگ نیز از حقیقت اعمال که غیب است بی اطلاع خواهند بود، در این صورت شاهد اعمال قرار دادنشان در دنیا چنان که آیه: «و کنت علیهم شهیدا مادمت فیهم» (مائده/ 17)
و آیه: «...و یتخذ منکم شهداء...» (آل عمران/ 140)
و آیه: «...و جائ بالنبیین والشهداء...» (زمر/ 69)
و آیه: «...و یقول الاشهد هولاء الذین کذبوا علی ربهم...» (هود/ 18)
با اطلاق خود دلالت دارند، لغو و بی معنا خواهد بود.
پس ناگزیر معنای آیه این خواهد بود که رسل می گویند ما علمی که خودمان مالک آن باشیم نداریم، علمی که داریم علمی است که تو داری و به ما یاد دادی و به عبارت ساده تر، تو بهتر می دانی و آنچه ما داریم همان است که تو داری و به ما دادی.

احترام به قبور بزرگان ذکر خداست:
و اما این که در ذیل پرسش گفته شده که خضوع به قبور انبیا و ائمه و سر فرود آوردن به آنها و بوسیدن قبور و ضرایح آنان شرک است، سخنی است بی اساس؛ زیرا قبور و آثار آنان شعائر و علامت هایی هستند که مذکر و یاد آورنده خدا می باشند و احترام آنان احترام و توقیر و تعزیز خدای متعال است. خدای متعال در خصوص رسول اکرم می فرماید:
«...فاما الذین ءامونا به و عزروه و نصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون» (اعراف/ 157)
و در مطلق شعائر و آیات خود می فرماید:
«... و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» (حج/ 32)
و از راه دیگر یکی از اهم واجبات، محبت خدای متعال می باشد و بدیهی است که محبت شیء مستلزم محبت آثار و آیات آن شیء است و اظهار محبت به آن شیء می باشد.
نبی اکرم و ائمه هدی (ع) آیات و شعائر خدای متعال هستند باید دوستشان داشت؛ چنان که قرآن را باید دوست داشت و کعبه را باید دوست داشت و کلیه طاعت ها و عبادت ها را باید دوست داشت و بوسیدن یکی از لوازم و مظاهر محبت است آیا می توان گفت که استلام و بوسیدن «حجرالاسود» شرک است و خدای متعال یکی از مصادیق شرک را تشریح کرده و پذیرفته است؟


منابع :

  1. سيد محمد حسين طباطبايي- اسلام و انسان معاصر- صفحه 198 و 208-211

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/27487