سیره پیامبر اکرم قبل از بعثت

سال پانصد و هفتاد میلادی (پنجاه و سه سال پیش از هجرت) حضرت محمد (ص) در مکه در میان شریف ترین و نجیب ترین خانواده های عرب حجاز (خانواده بنی هاشم) تولد یافت. جهان آن روز، چنان که از تاریخ به دست می آید، گرفتار انحطاط اخلاقی شگفت آوری بوده و روز به روز بیش تر در گرداب نادانی فرو می رفت و هر لحظه از معنویات انسانی دورتر می شد و بالخصوص شبه جزیره عربستان که اکثریت اهالی آن بادیه نشین بوده و زندگی ایلاتی داشتند و از همه مزایای مدنیت محروم بودند، با یک رشته افکار خرافی (از آن جمله پرستیدن بت هایی که به دست خود از سنگ و چوب و گاهی از کشک می ساختند) روزگار می گذرانیدند و افتخاری جز تقلید گذشتگان خود و چپاول و تاراج و کشتار نداشتند.
آن حضرت،‌ هنوز از مادر متولد نشده بود که پدرش عبدالله بدرود زندگی گفت و پس از چهار سال بی مادر ماند و تحت کفالت جدش عبدالمطلب قرار گرفت و پس از مدت کمی، جدش را نیز از دست داد و ابوطالب عموی آن حضرت وی را به منزل برد و مانند یکی از فرزندان خود از آن حضرت سرپرستی نمود. اعراب مکه - مانند سایر اعراب - به نگه داشتن گوسفند و شتر می پرداختند و گاهی نیز با کشورهای مجاور، مخصوصا سوریه، تجارت می کردند و مردمی بی سواد بوده و هیچ گونه اهتمامی در آموزش و پرورش کودکان خود نداشتند. آن حضرت نیز مانند قوم خود خواندن و نوشتن یاد نگرفته بود، ولی از همان آغاز زندگی با یک سلسله اوصاف پسندیده امتیاز داشت، هرگز بت نمی پرستید، دروغ نمی گفت، دزدی و خیانت نمی کرد، از کارهای زشت و ناپسندیده و سبک پرهیز می نمود و با عقل و کفایت بوده و به همین سبب، در اندک زمانی محبوبیت قابل توجهی در میان مردم پیدا کرده، به محمد امین معروف شد، چنان که اعراب غالبا امانت های خود را به او می سپردند و از امانت و کفایت وی سخن ها می گفتند.
در حدود بیست سال داشت که یکی از بانوان ثروتمند مکه (خدیجه کبری) او را عامل تجارت خود قرار داد و در نتیجه راستی و درستی و عقل و کفایت آن حضرت، از تجارت، سود فراوان عایدش گردید و طبعا بیش از پیش مجذوب شخصیت و بزرگواری آن حضرت شده، بالاخره به آن حضرت پیشنهاد ازدواج کرد،‌ آن حضرت نیز پذیرفته، با وی ازدواج نمود و پس از آن نیز سال ها به کار تجارتی همسر خود اشتغال داشت. آن حضرت تا سن چهل سالگی با مردم آمیزش متعارف داشت و یکی از آنان شمرده می شد، جز این که اخلاقی پسندیده داشت و هرگز گرد کردار و رفتارهای زشتی که دیگران آلوده بودند، نمی گشت و شیوه ستمگری و سنگدلی و جاه طلبی نداشت و از این رو احترام و اعتماد مردم را نسبت به خود جلب کرده بود، چنان که وقتی اعراب، خانه کعبه را تعمیر می کردند، در سر نصب حجرالاسود میان قبایل مشاجره و منازعه افتاد، آن حضرت را حکم قرار دادند، امر فرمود عبایی پهن کرده، حجرالاسود را در جای خودش نصب نمود و بدین ترتیب کش مکش جماعت، بدون خون ریزی خاتمه یافت. آن حضرت، پیش از بعثت با این که خدا را به یگانگی می پرستید و از پرستش بت ها روی گردان بود، چون با عقاید بت پرستی مبارزه نمی کرد، مردم کاری به کارش نداشتند، چنان که صاحبان ادیان دیگر - مانند یهود و نصارا - در میانشان با احترام می زیستند و اعراب مزاحمشان نمی شدند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- کتاب اصول عقاید و دستورات دینی 1-4- صفحه 123-124

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/27601