زمینه ها و عوامل عبادت و پرستش

عبادت، فرزند «محبت» و نواده «معرفت» است. محبت واسطه میان عبادت و معرفت شمرده می شود. البته همه یکسان خدا را نمی شناسند. گوناگونی شناخت مردم، به گونه گونی انگیزه های پرستش گران می انجامد. برخی خدا را به نام های جلالش چون قهار و منتقم می شناسند و از دریچه خشم و قهرش به وی می نگرند. انگیزه اینان رهایی از دوزخ و خشم و عذاب خدا است، نه محبت او. شاید اگر خدا از عذاب خود بیم نداده بود، او را نمی پرستیدند. امیرمؤمنان درباره این گروه از عبارت «گروهی خدا را از ترس عبادت کردند» بهره می برد. (نهج البلاغه/ ترجمه سیدجعفر شهیدی، حکمت 237) دسته ای خدا را به نام های جمال و از دریچه نعمت هایش می شناسند. اینان خدا را در کسوت خواسته ها و آزمندانه می پرستند: «قوم عبدواالله رغبه؛ قومی به طمع بهشت خداوند را عبادت می کنند.» (نهج البلاغه)
آنان که خدا را با تمام نام های جمال و جلالش می شناسند، به محبتی دست می یابند که پایه پرستش عاشقانه است. البته هر معرفتی به محبت خدا نمی انجامد و عبادت عاشقانه و پیراسته از ترس و آز نتیجه هر محبتی نیست. برای مثال، ممکن است کسی از راه های فلسفی و کلامی خدا را بشناسد و معرفتش به محبت و عبادت نینجامد یا عبادتی آزمندانه و خائفانه داشته باشد. در نگاه امام علی (ع) عبودیت مایه عزت است و ربوبیت خدا مایه افتخار. (بحارالانوار/ جلد 91- صفحه 92) عبادت عاشقانه «مقام مکنون» است و دست نیایش هر ناپاکی به آن نمی رسد.
امام صادق (ع) می فرماید: ما خدا را جز محبانه نمی پرستیم و این مقامی است پوشیده که جز «مطهرون» (معصومان) به آن دست نمی یابند. بر این بنیاد، علی (ع) از زاویه عشق به عبادت می نگرد. برای رسیدن بدین دیدگاه باید کوشید معرفتی از نوع معرفت آن امام راستین فراهم آورد. علی (ع) از چگونه معرفتی برخوردار بود که دوست خداوند شد و او را عاشقانه عبادت کرد؟ راز این بینش و کردار امام (ع) در توحید افعالی اش نهفته است. علی (ع) سراسر گیتی را جلوه جمال پروردگار می دید و می گفت: «خدایا! سپاس تو راست بر آنچه می گیری و عطا فرمایی و بهبودی می بخشی، و مبتلا فرمایی.» (نهج البلاغه/ ترجمه سیدجعفر شهیدی- خطبه 160) «او را سپاس می گوییم بر آنچه گرفت و عطا فرمود و بر آنچه احسان کرد و آزمود.» (نهج البلاغه/ خطبه 132) معرفتی که از آن محبت می تراود، با علم حضوری و شهودی به دست می آید نه با دانش حصولی و مفاهیم ذهنی. ازین رو، امام (ع) در جهت دوستی مردم با خدا می کوشید و تنها به ترساندن آنان بسنده نمی کرد. وقتی ابراهیم (ع) می خواهد به خدا دل ببندد، از برهان و استدلال سخن می گوید و به «لا احب الافلین؛ غروب کنندگان را دوست ندارم.» (انعام/ 76) اشاره می کند.
خدا آن است که محبوب باشد و هر چه در رهگذر زوال و افول جای دارد، محبوب نیست. خدا آن است که انسان به وی دل بندد نه آن که او را بفهمد و به او علم حصولی و ذهنی پیدا کند. باید به معرفت شهودی حضرت حق دست یافت. البته این سخن به معنای نفی ارزش آگاهی های ذهنی نیست؛ زیرا پیامبران آمده اند تا استعدادهای عقلی را نیز شکوفا کنند و با آوردن دلیل و برهان سطح اندیشه مردم را ارتقا بخشند. علی (ع) فرماید: «پس رسولانش را در میانشان گمارد، و پیامبرانش را پیاپی فرستاد تا از آنان بخواهند (حق) میراث فطرت را بگزارند، و نعمتی را که فراموششان شده به یادشان آرند و با رساندن حکم خدا جای عذر برایشان نگذارند و گنجینه های خرد را برایشان بگشایند.» (نهج البلاغه/ ترجمه سیدجعفر شهیدی- خطبه 1) یکی از راه های معرفت خدای سبحان، معرفت و شناخت انسان است. معرفت حضوری انسان، راهی برای شناخت حضوری حضرت حق است و معرفت حصولی آن، راه شناخت حصولی خدای متعال.
تأمل در اسراری که خداوند در وجود انسان به ودیعت نهاده است، به معرفت حصولی پروردگار می انجامد. به طور کلی آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وا می‏ دارد (یا باید وادار کند) اموری است، از جمله:
1ـ عظمت خدا: انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می ‏بیند، نا خود آگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می‏ کند. آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم می‏ کند.
2ـ احساس فقر و وابستگی: طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش خضوع می‏ کند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وا می‏ دارد. خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی‏شد.
3- توجه به نعمت‌ ها: انسان، همواره در برابر برخورداری از نعمت‏ ها، زبان ستایش و بندگی دارد. یادآوری نعمت‏ های بیشمار خداوند، می‏ تواند قوی‌ ترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد. در مناجات‏ های امامان معصوم، معمولا ابتدا نعمت‏ های خداوند، حتی قبل از تولد انسان، به یاد آورده می‏ شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می‏ سازد آن گاه در خواست نیاز از او می‏ کند. خداوند هم می‏ فرماید: «فلیعبدوا رب هذا البیت، الذی أطعمهم من جوع و أمنهم من خوف؛ مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، او را که از گرسنگی سیرشان کرد و از ترس، ایمنشان نمود.» (قریش/ 3- 4) در آیه‏ ای دیگر است که پروردگارتان را بندگی کنید، چون شما را آفرید.
4ـ فطرت: پرستش، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. این روح پرستش، که در انسان فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به «خداپرستی» می ‏رسد، و گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت‏ ها کشیده می‏ شود. انبیا برای ایجاد حس پرستش نیامده ‏اند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است. علی (ع) می ‏فرماید: «فبعث الله محمدا بالحق لیخرج عباده من عبادة الأوثان الی عبادته؛ خداوند محمد (ص) را به حق فرستاد، تا بندگانش را از بت پرستی، به خداپرستی دعوت کند.» (نهج البلاغه/ خطبه 14) بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید در عبادت می‏ کند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل میل به غذا که در هر کودکی هست، ولی اگر راهنمایی نشود، به جای غذا، خاک می خورد و لذت هم می‏ برد! اگر رهبری انبیا نباشد، مسیر این میل فطری منحرف می‏ شود و به جای خدا، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده می‏ شود. آنگونه که در نبود حضرت موسی (ع) و غیبت چهل روزه‏ اش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله‌ طلایی سامری روی آوردند.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- حكمت نظری و عملی در نهج البلاغه- صفحه 153-156 و 157–164

  2. محمدتقی مصباح يزدی- معارف قرآن- صفحه 321

  3. محسن قرائتی- پرتوی از اسرار نماز- صفحه 19

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/27784