کیفر قتل نفس عمدی در دنیا و آخرت از نظر قرآن

در مورد کیفر دادن خداوند بر جرم ها اشکال شده که: کیفر دادن بر جرم ها لازمه عدل است ولی اگر تناسب بین جرم و کیفر رعایت نگردد خود کیفر دادن نوعی بی عدالتی خواهد بود. گناهانی از قبیل غیبت، دروغ، زنا، قتل نفس، جرمند و کیفر می طلبند ولی آیا کیفرهایی که در آخرت برای آنها تعیین شده است بیرون از اندازه نیست؟ قرآن کیفر قتل نفس را جاویدان ماندن در جهنم معین فرموده است. درباره غیبت روایت شده است که خورش سگ های جهنم است، و به همین طریق برای سایر گناهان، عقوبت ها و مجازات های سخت و غیر قابل تحملی ذکر شده است، عقوبت هایی که از لحاظ کیفیت، فوق العاده شدید است و از لحاظ مدت، بسیار طولانی. پاسخ اشکال تناسب کیفر و گناه به این صورت خلاصه می شود که رعایت تناسب، بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قرار دادی قابل طرح است. البته در این گونه کیفرها، قانون گذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد، اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه، رابطه عینیت و وحدت دارد، یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. "فقها" در کتاب قصاص و دیات از کتب فقهى با الهامى که از آیات و روایات اسلامى گرفته اند قتل را به سه نوع تقسیم کرده اند: "قتل عمد"، "قتل شبه عمد" و "قتل خطا". قتل عمد قتلى است که با تصمیم قبلى و با استفاده از وسائل قتل صورت گیرد (مثل اینکه انسان به قصد کشتن دیگرى از حربه یا چوب یا سنگ یا دست استفاده کند). قتل شبه عمد آن است که تصمیمى بر کشتن نباشد اما تصمیم بر کارى در مورد مقتول داشته باشد که بدون توجه منجر به قتل گردد مثل این که کسى را عمدا کتک مى زند بدون اینکه تصمیم کشتن او را داشته باشد ولى این ضرب اتفاقا منجر به قتل گردد. قتل خطا آن است که هیچگونه تصمیمى نه به قتل داشته باشد نه انجام عملى در مورد مقتول، مثل اینکه مى خواهد حیوانى را شکار کند اما تیر خطا مى رود و به انسانى مى خورد و او را به قتل مى رساند. هر یک از این سه نوع احکام مشروحى دارد که در کتب فقهى آمده است.
خداوند درسوره نساء آیه 93 در مورد قتل عمد می فرماید: «و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و أعد له عذابا عظیما» (نساء/ 93)؛ «و هر کسى فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن مى ماند و خداوند بر او غضب مى کند و از رحمتش او را دور مى سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است».
بعد از بیان حکم قتل خطا در این آیه به مجازات کسى که فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند اشاره مى کند. از آنجا که آدم کشى یکى از بزرگترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکى از مهمترین شرائط یک اجتماع سالم است به کلى از بین مى رود. قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوق العاده اى ذکر کرده است، تا آنجا که قتل بى دلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روى زمین معرفى مى کند. «من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا» (مائده/ 32)؛ «آن کس که انسانى را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است». به همین دلیل در آیه مورد بحث نیز براى کسانى که فرد با ایمانى را عمدا به قتل برسانند چهار مجازات و کیفر شدید اخروى (علاوه بر مسئله قصاص که مجازات دنیوى است) ذکر شده است:

1- خلود یعنى جاودانه در آتش دوزخ ماندن (و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها).
2- خشم و غضب الهى (و غضب الله علیه).
3- دورى از رحمت خدا (و لعنه).
4- مهیا ساختن عذاب عظیمى براى او (و أعد له عذابا عظیما).
و به این ترتیب از نظر مجازات اخروى حداکثر تشدید در مورد قتل عمدى شده است، به طورى که در هیچ مورد از قرآن این چنین مجازات شدیدى بیان نگردیده و اما کیفر دنیوى قتل عمد همان قصاص است.

آیا قتل نفس موجب مجازات جاودانى است
در اینجا سؤالى پیش مى آید که "خلود" یعنى مجازات جاودانى مخصوص کسانى است که بى ایمان از دنیا بروند در حالى که قاتل عمدى ممکن است ایمان داشته باشد و حتى پشیمان گردد و از گناه بزرگى که انجام داده جدا توبه کند و گذشته را تا آنجا که قدرت دارد جبران نماید. در پاسخ این سؤال مى توان گفت: منظور از قتل مؤمن در آیه این است که انسانى را به خاطر ایمان داشتن به قتل برساند و یا کشتن او را مباح بشمرد، روشن است که چنین قتل نشانه کفر قاتل است و لازمه آن خلود در عذاب مى باشد. در کتاب کافى و تفسیر عیاشى در ذیل آیه از امام صادق (ع) چنین نقل شده که فرمود «من قتل مؤمنا على دینه فذلک المتعمد الذى قال الله تعالى عزوجل فى کتابه و أعد له عذابا عظیما»، «هر کس مومنی را به خاطر ایمانش بکشد او مصداق قاتل عمد است که خداوند در قرآن برایش عذابی بزرگ تدارک دیده است». این احتمال نیز هست که قتل افراد با ایمان و بى گناه سبب شود که انسان بى ایمان از دنیا برود و توفیق توبه نصیب او نگردد و به خاطر همین موضوع گرفتار عذاب جاویدان شود. این هم ممکن است که منظور از خلود، در این آیه عذاب بسیار طولانى باشد، نه عذاب جاویدان. سؤال دیگرى نیز در اینجا مطرح مى شود که اصولا قتل عمد آیا قابل توبه مى باشد؟! جمعى از مفسران، صریحا پاسخ منفى به این سؤال مى دهند و مى گویند: قتل نفس طبق آیه فوق اصلا قابل توبه نیست، و در پاره اى از روایات که در ذیل آیه وارد شده است نیز اشاره به این معنى گردیده که «لا توبة له»، «توبه ای برای آن نیست». ولى آنچه از روح تعلیمات اسلام و روایات پیشوایان بزرگ دینى و فلسفه توبه که پایه تربیت و حفظ از گناه در آینده زندگى است استفاده مى شود این است که هیچ گناهى نیست که قابل توبه نباشد، اگر چه توبه پاره اى از گناهان، بسیار سخت و شرائط سنگین دارد. قرآن مجید در سوره نساء آیه 48 مى گوید: «ان الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء» (نساء/ 48) «خداوند تنها گناه شرک را نمى بخشد اما غیر آن را براى هر کس بخواهد و صلاح ببیند خواهد بخشید». حتى سابقا ذیل همین آیه اشاره کردیم که این آیه درباره آمرزش گناهان از طریق شفاعت و مانند آن سخن مى گوید و الا گناه شرک نیز با توبه کردن و بازگشت به سوى توحید و اسلام قابل بخشش است، همانطور که بیشتر مسلمانان صدر اسلام، در آغاز مشرک بودند و سپس توبه کردند، و خداوند گناه آنها را بخشید، بنابراین شرک تنها گناهى است که بدون توبه بخشیده نمى شود و اما با توبه کردن همه گناهان حتى شرک قابل بخشش است چنان که در سوره زمر آیه 53 و 54 مى خوانیم: «إن الله یغفر الذنوب جمیعا إنه هو الغفور الرحیم و أنیبوا إلى ربکم و أسلموا له» (زمر/ 54-53)؛ «خداوند همه گناهان را مى بخشد، زیرا او بخشنده مهربان است و بازگشت به سوى خدا کنید و توبه نمائید و تسلیم فرمان او باشید». و اینکه بعضى از مفسران گفته اند: آیات مربوط آمرزش همه گناهان در پرتو توبه به اصطلاح از قبیل "عام" است و قابل "تخصیص" مى باشد، صحیح نیست زیرا لسان این آیات که در مقام امتنان بر گنهکاران مى باشد و با تاکیدات مختلف همراه است قابل تخصیص نیست (به اصطلاح ابا از تخصیص دارد). از این گذشته اگر براستى کسى که قتل عمدى از او سرزده به کلى از آمرزش خداوند مایوس گردد و براى همیشه (حتى پس از توبه موکد و جبران عمل زشت خود با اعمال نیک فراوان)، در لعن و عذاب جاویدان بماند هیچگونه دلیلى ندارد که در باقیمانده عمر اطاعت فراوان خدا کند و دست از اعمال خلاف و حتى قتل نفس هاى مکرر بر دارد و این با روح تعلیمات انبیاء که براى تربیت بشر در هر مرحله آمده اند چگونه سازگار است؟! در تواریخ اسلام نیز مى بینیم که پیغمبر اکرم (ص) از گنه کاران خطرناکى همچون "وحشى" قاتل حمزة بن عبد المطلب گذشت نمود و توبه او را پذیرفت و نمى توان گفت که قتل نفس در حال شرک و ایمان آن قدر تفاوت دارد که در یک حال بخشوده شود و در حال دیگر به هیچوجه قابل بخشش نباشد. اصولا ما هیچ گناهى بالاتر از شرک نداریم و مى دانیم که این گناه نیز با توبه و پذیرش اسلام بخشوده مى شود چگونه مى توان باور کرد گناه قتل حتى با توبه واقعى قابل بخشش نباشد.
ولى آنچه در بالا گفته شد به این معنى نیست که قتل عمد کار کوچک و کم اهمیتى است یا به این سادگى می توان از آن توبه کرد، بلکه به عکس توبه واقعى از این گناه کبیره بسیار مشکل است و نیاز به جبران این عمل دارد و جبران کردن آن کار آسانى نیست. در روایات تعبیراتى درباره اهمیت قتل افراد بى گناه و با ایمان وارد شده که پشت را مى لرزاند، در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود: «لزوال الدنیا اهون على الله من قتل امرء مسلم» از بین رفتن جهان در پیشگاه خدا از کشتن یک فرد مسلمان کوچکتر است» و نیز مى فرماید: «لو ان رجلا قتل بالمشرق و آخر رضى بالمغرب لاشرک فى دمه» اگر کسى در شرق جهان کشته شود و دیگرى در غرب به آن راضى باشد شریک خون او است» (المنار، ج 5 ص 361). بنابراین منظور این است که راه توبه به روى چنین افرادى بطور کلى بسته نمى باشد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- ص 250

  2. مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏4- 72-67

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/27848