فلسفه مجازات از نظر اسلام

بحثی که مطرح می باشد این است که آیا اسلام بر چه اساسى مجازات مجرمین را توجیه میکند و براى مجازات چه کار کردى از نظر فردى و اجتماعى تعیین نموده است. آیا از نظر اسلام، مجازات صرفا براى برقرارى عدالت و سزادادن به مجرم در قبال منافعى که از طریق ارتکاب جرم به دست آورده است، میباشد و ملاک مجازات، استحقاق مجرم و میزان بدى حاصل از عمل او است؟ و به عبارت روشن تر، آیا از نظر اسلام، مجازات به سوى گذشته جهت گیرى دارد و باید دقیقا متناسب با جرم ارتکابى باشد؟ یا این که دیدگاه اسلام در مورد مجازات، یک دیدگاه کارکردى و غایت گرا است و صرفا براى رسیدن به آثار و نتایج اجتماعى است که مجازات مجرمین روا دانسته می شود، به گونه ایی که اگر مجازات نتواند آثار و نتایج مفید به دنبال داشته باشد یا در شرایط خاصى حتى آثار نامطلوب اجتماعى هم به دنبال داشته باشد، در این صورت مجازات هیچ گونه توجیهى ندارد و اسلام اعمال چنین مجازاتى را تجویز نمیکند؟ یا این که اصولا فلسفه مجازات از دیدگاه اسلام، یک فلسفه ترکیبى و دوگانه است که خود مى تواند اشکال مختلفى داشته باشد؛ مثلا مى توان تصور کرد که دیدگاه اسلام در مورد فلسفه مجازات، به گونه اى است که در کلیه مجازات ها اعم از حدود، قصاص و تعزیرات اجراى عدالت و عقوبت مجرم مورد نظر است، ولى مجازات ها به گونه اى طراحى شده اند که در عین حال که این هدف را تأمین مى کنند، داراى نتایج مطلوب اجتماعى نیز هستند و موجب اصلاح و تربیت مجرم و بازداشتن او و دیگران از ارتکاب جرم نیز مى شوند. شکل دیگر این تئورى ترکیبى مى تواند چنین باشد که در مورد بعضى از مجازات ها، مانند قصاص، هدف اصلى، تأمین عدالت و سزا دهى و عقوبت مجرم است و به همین دلیل مجازات دقیقا متناسب با جرم طراحى شده است و با مجرم باید همان گونه عمل شود که او با مجنى علیه برخورد نموده است، ولى در مورد بعضى دیگر از مجازات ها، مانند حدود و تعزیرات، هدف اصلى، اصلاح و تربیت مجرمین و بازداشتن آن ها و سایر مردم از نزدیک شدن به جرم و حفظ بنیان هاى اخلاقى و دینى در جامعه مى باشد و به همین دلیل، این گونه مجازات ها به گونه اى طرح ریزى شده اند که بتوانند این نتایج را به خوبى تأمین نمایند؛ مثلا در مجازات زنا، علاوه بر خود مجازات، کیفیت اجرا نیز معلوم گردیده و حضور مردم لازم دانسته شده است. «ولیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین» (نور/ آیه 2)؛ «و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند» و این حضور جز براى این که هدف بازدارندگى بهتر تأمین شود، ظاهرا دلیل دیگرى ندارد.

با توجه به خطوط کلى معارف اسلامى و خصوصیات سیستم کیفرى اسلام، به نظر مى رسد که دیدگاه اسلام در مورد توجیه عقلانى و اخلاقى مجازات، یک دیدگاه دوگانه و ترکیبى است و این دیدگاه بر کل نظام کیفرى اسلام حاکم است و همه مجازات ها اعم از حدود، قصاص و تعزیرات بر اساس این تئورى قابل توجیه هستند. البته ممکن است شناخت و اثبات این تئورى در مورد همه مجازات ها به صورت یکسان امکان پذیر نباشد، ولى در مقام ثبوت، همه مجازات ها بر اساس این دیدگاه تشریع شده اند. این دیدگاه از تمامى تئورى هاى ترکیبى که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفتند، متمایز است و ویژگى هاى آن را در هیچ تئورى دیگر نمى توان پیدا کرد. این تئورى توجه به عدالت و استحقاق را از یک طرف و رسیدن به آثار و نتایج مطلوب فردى و اجتماعى را از طرف دیگر، در سطح بسیار عمیق و گسترده مورد نظر قرار مى دهد و این دو را به گونه اى اعجاز آمیز به هم پیوند مى زند و شاهکارى از قانون گذارى کیفرى را در مقابل انسان ترسیم مى نماید. توجه به عدالت و استحقاق در این تئورى با تئورى های دیگر، بسیار متفاوت است. در تئورى اسلام، عدالت به معناى واقعى کلمه، یعنى تناسب بین جرم و مجازات، در آن حدى که در این عالم قابل تحقق است دقیقا رعایت شده است و هیچ گونه شائبه ظلم و بى عدالتى در وضع مقررات کیفرى راه ندارد، زیرا واضع قوانین کیفرى اسلام، خداوند است که به هیچ کس ظلم نمى کند و عادل، بلکه عدل محض است. برخلاف واضعان قوانین موضوعه که عدالت را از دیدگاه محدود و مادى خود ارزیابى مى کنند و داراى هیچ معیار و ضابطه دقیقى براى ایجاد تناسب بین جرم و مجازات نیستند. براى اثبات عدالت گرایى سیستم کیفرى اسلام، دلایل زیادى وجود دارداز جمله این که:
مجازات قتل در مرحله آخر اجرا شود تا اعمال همه مجازات هایى که مجرم مستحق آن ها است امکان پذیر باشد. با توجه به این که مجازات چنین فردى، صرفنظر از این که براى خود او نتایج دنیوى نخواهد داشت، از نظر اجتماعى نیز قتل مى تواند کلیه نتایج مورد نظر را تأمین نماید، بنابراین، تحمیل سایر مجازات ها را صرفا باید بر اساس عدالت و استحقاق توجیه نمود. همچنین عدالت در دیدگاه اسلامى، تنها راه برخورد و مقابله با مجرمین نیست، بلکه در کنار این ضابطه، یک روش دیگر نیز براى برخورد و مقابله با هر نوع بدى و از جمله پدیده مجرمانه وجود دارد که روش احسان و خوش رفتارى است. خداوند می فرماید: «ان الله یأمر بالعدل والاحسان» (نحل/ آیه 90)؛ «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد»؛ و «ادفع بالتى هى احسن السیئة» (مؤمنون/ آیه 96)؛ «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد». و در بسیارى از موارد، امکان برخورد با مجرمین بر اساس این شیوه متعالى وجود دارد که به آن ها اشاره خواهد شد.البته توجه به این نکته لازم است که عادلانه بودن کیفرهاى اسلامى، اگرچه در مقام ثبوت غیر قابل تردید است، ولى در مقام اثبات جز در خصوص مجازات قصاص، بسیار مشکل مى توان آن را به صورت عینى ثابت کرد؛ مثلا این که مجازات زنا، صد ضربه تازیانه است یا مجازات شرب خمر هشتاد ضربه، چیزى نیست که بتوان با دلایل فلسفى یا ریاضى، تناسب بین جرم ارتکابى و مجازات را در مورد آن ثابت کرد و بنابراین، راهى براى عادلانه دانستن این مجازات ها از نظر کمیت و کیفیت به جز تعبد وجود ندارد.

نکته دیگرى که توجه به آن در این بحث لازم است، تفاوت بین مرحله قانون گذارى و مرحله اجراى این مجازات ها است، زیرا در مرحله اجرا، نمى توان همان عدالتى را که در مرحله قانون گذارى مورد نظر بوده است رعایت نمود، زیرا، اولا: دلایل مقرر براى اثبات جرایم، دلایلى هستند که احتمال خطا و اشتباه در مورد آن ها منتفى نیست و حتى با اقرار هم نمى توان یقین حاصل کرد که کسى واقعا مجرم است، در نتیجه ممکن است افراد بى گناهى مجازات شوند و مجرمینى از مجازات بگریزند. البته این خصوصیت در مورد همه نظام هاى کیفرى وجود دارد، گرچه درصد احتمال خطا در نظام هاى مختلف متفاوت مى باشد.

ثانیا: اجراى مجازات نسبت به انسان هاى مختلف و در شرایط متفاوت، داراى آثار یکسانى نیست و چه بسا مجازات واحدى نسبت به افراد مختلف، آثار بسیار متفاوتى را به دنبال داشته باشد و به علاوه کسانى که مجازات را اجرا مى کنند، در شرایط متفاوتى هستند که مى توانند در کیفیت اجراى مجازات تأثیر بگذارند و همه این ها موجب مى شود که عدالت کیفرى در مرحله اجرا، با عدالت کیفرى در مرحله تقنین تفاوت داشته باشد. از طرف دیگر، توجه به آثار و نتایج فردى و اجتماعى حاصل از اجراى مجازات در جامعه، به هیچ وجه، مورد بى توجهى قانون گذار اسلام نبوده است و در تمامى مجازات ها یکى از اهداف مهم تشریع و اجراى مجازات، تحقق آثار مطلوب آن در حیات مادى و معنوى انسان ها بوده است. یکى از مهم ترین دلایلى که این ادعا را ثابت مى کند، جهانى بودن این مجازات ها است، اگر هدف فقط تحقق عدالت و سزادادن به مجرم بود، این هدف به صورت دقیقترى در جهان دیگر مى توانست تحقق پیدا کند، زیرا تحقق عدالت مطلق در این جهان، نه ممکن است و نه مطلوب، در حالى که مى بینیم این مجازات ها نه تنها باید در این عالم اعمال شوند، بلکه تأخیر در اجراى آن ها براى یک ساعت نیز منع شده است و این نیست مگر به دلیل این که اجراى این مجازات ها در این عالم و سرعت در اجراى آن ها مى تواند آثار و نتایج بسیار مطلوبى را به دنبال داشته باشد و به همین دلیل مى بینیم که در دیدگاه اسلامى اجراى یک حد از حدود الهى در زمین، از بارش چهل شبانه روز باران مفیدتر دانسته شده است. از نظر فقهى نیز اعلام عمومى براى حضور مردم در مراسم اجراى حد، مطلوب و شایسته است، بلکه حاکم حق دارد که مردم را امر کند که در این مراسم شرکت کنند، صاحب جواهر پس از ذکر این حکم مى گوید: دلیل این حکم علاوه بر روایاتى که بر آن دلالت دارند، این است که حضور مردم در مراسم اجراى حد، موجب بازدارندگى براى مجرم و براى دیگران خواهد بود و علاوه بر این، مصالح دیگرى دارد که به عنوان حکمت اجراى حد مى باشند. این بحث گرچه در مورد حد زنا گفته شده است، ولى ملاک آن در همه حدود وجود دارد و طبعا این حکم در همه حدود جریان دارد.

از طرف دیگر، در مواردى هم عدم اجراى مجازات نتایجى را به دنبال دارد که بسیار ارزشمندتر از نتایج حاصل از اجراى آن است که به دو مورد از آن ها اشاره مى کنیم. در عین حال این موارد نشان دهنده عدم مطلق نگرى اسلام به عدالت کیفرى نیز مى باشد که قبلا به آن اشاره شد. اول این که در بسیارى از جرایم، اعم از این که موجب حد باشد یا قصاص، امکان عفو جانى وجود دارد و مجنى علیه یا بستگان او یا حاکم، اختیار دارند که از مجازات مجرم صرفنظر نمایند و این به دلیل وجود مصلحت بیش تر در این عمل انسانى است که آثار اخلاقى و اجتماعى آن، هم براى عفو کننده و هم براى مجرم غیرقابل انکار است، لذا گفته شده است: لذتى که در عفو وجود دارد در انتقام هرگز وجود ندارد. البته این در صورتى است که عفو واقعا اثر تربیتى داشته باشد، ولى در صورتى که بیم تجرى مجرم یا دیگران وجود داشته باشد یا جرم داراى آثار اجتماعى بسیار مهمى باشد، مجرم مجازات خواهد شد، حتى اگر جرم از جرایم خصوصى، (مربوط به حق الناس) مانند قتل باشد که با عفو مجازات قصاص منتفى مى شود.

مورد دوم این که در برخى از موارد با توبه مجرم، مجازات ساقط خواهد شد و این نه تنها در جرایم مربوط به حق الله، بلکه در جرایم مربوط به حق الناس نیز امکان پذیر است و این به دلیل تحقق بهتر اهداف مجازات از این طریق است، زیرا همان گونه که خواهیم دید یکى از اهداف مجازات در دیدگاه اسلامى، اصلاح و تربیت فردى است و یقینا توبه و بازگشت اختیارى از بدى به سوى نیکى بسیار ارزشمندتر از تربیت همراه با اعمال مجازات و خشونت است. بنابراین، دلیلى ندارد که اگر مجرم واقعا توبه کرده و هدف واقعى کیفر تحقق یافته است، مجازات نیز اعمال شود، بلکه در بعضى از جرایم تشویق به توبه شده و توبه بهتر از اجراى مجازات دانسته شده است.آنچه در این بحث مهم و قابل توجه است و در تئورى اصالت فایده و تئورى هاى ترکیبى جایگاهى ندارد، وجود آثار و نتایج اخروى در مجازات هاى اسلامى است. از دیدگاه اسلام که انسان را موجودى داراى معاد مى داند، حیات اخروى انسان در قانونگذارى ها نقش بسیار اساسى داشته و قوانین به گونه اى تشریع شده است که علاوه بر تأمین سعادت دنیوى، موجب برخوردارى از سعادت اخروى نیز بشود. در مورد این اصل، باید گفت از دیدگاه اسلام یکى از آثار مهم اجراى کیفر دنیوى جرایم، از بین رفتن آثار و تبعات اخروى ارتکاب جرم است و کسى که حاضر شود مجازات دنیوى عمل خود را تحمل نماید، از مجازات اخروى نجات مى یابد. این امر در صدر اسلام به گونه اى واضح و روشن بوده است که بسیارى از مجرمین به همین انگیزه به جرم خود اعتراف مى نمودند و از امام مى خواستند که آن ها را تطهیر نماید، حتى در یک مورد زنى به جرم خود اعتراف نمود و امام على (ع) از او خواست تا پس از وضع حمل، نزد او بیاید و هنگامى که پس از وضع حمل آمد امام از او خواست که پس از شیر دادن کامل به بچه نزد او بیاید. پس از این نیز از او خواست که بچه را نگه دارى کند تا وقتى که بتواند خود را اداره نماید. در این موقع زن در حالى که گریه مى کرد از محکمه قضا خارج شد و مى گفت مى ترسم که تا آن وقت بمیرم در حالى که تطهیر نشده ام. این واقعه و موارد مشابه متعددى که در کتب روایى نقل شده است، بیانگر این واقعیت است که در قانونگذارى کیفرى اسلام، یکى از اهداف مجازات هاى دنیوى، پاک کردن مجرم از آثار و تبعات نفسانى جرم و در نتیجه آزاد کردن او از مجازات هاى غیرقابل تحمل اخروى است و این نیز یکى دیگر از وجوه تمایز کیفرهاى اسلامى است که نشأت گرفته از رحمت واسعه الهى نسبت به بندگان خود مى باشد.


منابع :

  1. حر عاملى -وسائل الشیعة- ج 18

  2. ابواب مقدمات حدود

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/27882