یکی از جنبه های تأثیر اسلام بر اندیشه ایرانیان

تنها اسلام بود که توانست خرافه ثنویت چند هزار ساله را از مغز ایرانیان خارج سازد. این یکی از مظاهر قدرت شگرف اسلام و تأثیر عمیق آن در روح ایرانیان است که توانست مردمی را که ثنویت با گوشت و پوستشان آمیخته شده بود، (تا آنجا که برخی از خاورشناسان معتقدند که: "ثنویت، اساس تفکر ایرانی است") و آنچنان اسیر این خرافه بودند که دین خود را نیز تحت تأثیر آن تحریف می کردند، از این پندار گرفتار کننده نجات دهد. آری اسلام بود که از ایرانیان دوگانه پرست، انسانهای موحد ساخت و به آن ها آموخت که: «الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور؛ سپاس خدایی را که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و روشنی را پدیدار کرد» (انعام/ 1)، «الذی احسن کل شیء خلقه؛ آنکس که هر چه آفرید نیک آفرید» (سجده/ 7)، «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما آنکس است که به هر موجودی آن بهره از خلقت داد که شایستگی آن را داشت و سپس آن را در راهی که باید برود راهنمائی کرد» (طه/ 50). آنچنان عشق به خدا و آفرینش و هستی و جهان، سراپای وجودشان را فرا گرفت که در ستایش نظام هستی چنین سرودند:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست *** عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است *** به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست

ایرانی پس از اسلام نه تنها برای شرور مبدأی رقیب خدا قائل نیست؛ بلکه در یک دید عالم عرفانی، بدیها در نظام کلی آفرینش از نظرش محو می شود. می گوید: "اساسا بدی وجود ندارد" یا "بد آن است که نباشد". غزالی می گوید: «لیس فی الامکان ابدع مما کان؛ نظامی زیباتر از نظام موجود، امکان ندارد». این انسان، دست پرورده اسلام است که فکری این چنین لطیف و عالی پیدا کرده و درک می کند که بلاها و رنجها و مصیبت ها که در یک دید، زشت و نا مطلوب است، در نظری بالاتر و دیدی عمیق تر، همه لطف و زیبایی است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 83-82

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/2830