بهشت از نظر آیات و روایات

بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه ی کارهای نیک شان از کفه ی بدی هاشان سنگین تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام ها و صفت هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می شوند. بهشت معادل واژه «الجنه» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است: «جنه المأموی، جنات المأوی، جنه النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامه، عدن، الفردوس».
توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوه ها و باغها و چشمه ساران و زنان پری رو با لباس های حریر و ... و نیز نعمت های معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است. در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال می کنند. در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه های روشنی از این موضوع دیده می شود. بنابراین می گویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد.
خداوند در سوره مریم آیات 61 تا 63 به توصیف بهشت می پردازد و می گوید:«جنات عدن التی وعد الرحمن عباده بالغیب إنه کان وعده مأتیا * لا یسمعون فیها لغوا إلا سلاما و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا * تلک الجنه التی نورث من عبادنا من کان تقیا؛ باغهایى است جاودانى که خداوند رحمان، بندگانش را به آن وعده داده است، هر چند آن را ندیده اند، وعده خدا حتما تحقق یافتنى است. آنها هرگز در آنجا گفتار لغو و بیهوده اى نمى شنوند و جز سلام در آنجا سخنى نیست و هر صبح و شام روزى آنها در بهشت مقرر است. این همان بهشتى است که ما به ارث به بندگان پرهیزگار مى دهیم». (مریم/61تا63)
در این آیات، توصیف بهشت و نعمتهاى بهشتى شده است که در آیات گذشته از آن یاد شده بود. نخست بهشت موعود را چنین توصیف مى کند: باغهایى است جاودانى که خداوند رحمان، بندگانش را به آن وعده داده است، و آنها آن را ندیده اند (ولى به آن ایمان دارند). وعده خدا حتما تحقق یافتنى است.
قابل توجه اینکه در آیات گذشته که سخن از توبه و ایمان و عمل صالح بود و به دنبال آن وعده بهشت،"جنت" به صورت مفرد آمده، اما در اینجا به صورت جمع است (جنات) زیرا بهشت در حقیقت مرکب از باغهاى متعدد و فوق العاده پر نعمتى است که در اختیار مؤمنان صالح قرار دارد. توصیف به "عدن" که به معنى همیشگى و جاودانى است دلیل بر این است که بهشت همچون باغها و نعمتهاى این جهان نیست که زائل شدنى باشد، زیرا چیزى که انسان را در رابطه با نعمتهاى بزرگ این جهان نگران مى سازد این است که همه آنها سرانجام زوال پذیرند، اما این نگرانى در مورد نعمتهاى بهشتى وجود ندارد.
کلمه "عباده" به معنى بندگان مؤمن خداوند است نه همه بندگان و تعبیر بالغیب که بعد از آن گفته شده است یعنى از دیده هاى آنها پنهان است و به آن ایمان دارند، در آیه 29 و 30 سوره فجر نیز مى خوانیم «فادخلی فی عبادی *و ادخلی جنتی؛ در سلک بندگانم درآ و در بهشتم ورود نما» (فجر/29و30). این احتمال نیز در معنى "بالغیب" وجود دارد که نعمتهاى بهشتى آن چنان است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به مغزهاى انسانها، خطور نکرده است، و به کلى از حس و درک ما غائب است، جهانى است برتر، وسیعتر و ما فوق این جهان که ما تنها شبحى از آن را از دور با چشم جان مى بینیم. پس از آن به یکى دیگر از بزرگترین نعمتهاى بهشتى اشاره کرده مى گوید: آنها هرگز در آنجا سخن لغو و بیهوده اى نمى شنوند. نه دروغى، نه دشنامى، نه تهمتى نه زخم زبانى، نه سخریه اى و نه حتى سخن بیهوده اى. تنها چیزى که در آنجا مرتبا به گوش مى خورد سلام است" (إلا سلاما). سلام به معنى وسیع کلمه که دلالت بر سلامت روح و فکر و زبان و رفتار و کردار بهشتیان دارد. سلامى که آن محیط را، بهشتى کرده و هر گونه اذیت و ایذاء از آن برچیده شده است. سلامى که نشانه یک محیط امن و امان، یک محیط مملو از صفا و صمیمیت و پاکى و تقوا و صلح و آرامش است.
در آیات دیگر قرآن نیز همین حقیقت با تعبیرات مختلفى آمده است، در آیه 73 سوره زمر مى خوانیم: «و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین؛ خازنان بهشت به هنگام ورود به آنها مى گویند: سلام بر شما همیشه خوش و خوشحال باشید، پاک و پاکیزه باشید، بفرمائید وارد بهشت شوید، و جاودانه بمانید» (زمر/73)، در آیه 34 سوره ق مى خوانیم: «ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود؛ با سلام و سلامت وارد آن شوید امروز روز خلود و جاودانى است». (ق/34) نه تنها فرشتگان بر آنها درود مى فرستند و خود آنها به یکدیگر بلکه خداوند نیز، چنان که در سوره یس آیه 58 بر آنها سلام مى فرستند: «سلام قولا من رب رحیم؛ سلام بر شما باد، این سلامى است از پروردگار مهربان به شما بهشتیان». (یس/58) آیا محیطى باصفاتر و زیباتر از این محیط آکنده از سلام و سلامت وجود دارد. و به دنبال این نعمت به نعمت دیگرى اشاره مى کند مى گوید "هر صبح و شام روزى آنها در بهشت در انتظارشان است" (و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا). این جمله دو سؤال را برمى انگیزد: نخست اینکه مگر در بهشت صبح و شامى وجود دارد؟ پاسخ این سؤال در روایات اسلامى چنین آمده است: گرچه در بهشت همواره نور و روشنایى است اما بهشتیان از کم و زیاد شدن نور و نوسان آن شب و روز را تشخیص مى دهند.
سؤال دیگر اینکه: از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که بهشتیان هر چه بخواهند از مواهب و روزیها در اختیارشان همیشه و در هر ساعت وجود دارد، این چه رزقى است که فقط صبح و شام به سراغ آنها مى آید؟ پاسخ این سؤال را از حدیث لطیفى که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده مى توان دریافت آنجا که مى فرماید: «و تعطیهم طرف الهدایا من الله لمواقیت الصلاه التی کانوا یصلون فیها فى الدنیا؛ هدایاى جالب و نخبه از سوى خداوند بزرگ در اوقاتى که در این دنیا نماز مى خواندند به آنها در بهشت مى رسد» (تفسیر روح المعانى جلد 16 صفحه 103). از این حدیث استفاده مى شود که این هدایاى ممتاز که به هیچ وجه نمى توان ماهیت آن را حتى با حدس و تخمین بیان کرد، نعمتهایى است بسیار پر ارزش که علاوه بر نعمتهاى معمول بهشتى، صبح و شام به آنها اهدا مى گردد.
آیا تعبیر آیه فوق و حدیثى که در بالا ذکر شد دلیل بر این نیست که زندگى بهشتیان یک نواخت نمى باشد، بلکه هر روز و هر صبح و شام موهبت جدید و لطف تازه اى شامل حالشان مى شود؟ و آیا مفهوم این سخن آن نیست که در آنجا سیر تکاملى انسان ادامه خواهد داشت هر چند اعمال تازه اى در آنجا انجام نمى دهد، ولى با مرکبى که از معتقدات و اعمالش در این جهان فراهم ساخته سیر تکاملى خود را ادامه خواهد داد. پس از توصیف اجمالى بهشت و نعمتهاى مادى و معنوى آن، بهشتیان را در یک جمله کوتاه معرفى کرده مى گوید: "این همان بهشتى است که ما به ارث به بندگان پرهیزگار مى دهیم" (تلک الجنه التی نورث من عبادنا من کان تقیا. (مریم/63) و به این ترتیب کلید در بهشت با تمام آن نعمتها که گذشت چیزى جز "تقوا" نیست. گرچه تعبیر به "عبادنا" (بندگان ما) اشاره اجمالى به ایمان و تقوا دارد ولى اینجا جایى نیست که به اشاره اجمالى اکتفاء شود، بلکه با صراحت باید این حقیقت بیان گردد که بهشت تنها جاى پرهیزکاران است. در اینجا به کلمه "ارث" برخورد مى کنیم که معمولا به اموالى گفته مى شود که از کسى به دیگرى بعد از مرگش انتقال مى یابد، در حالى که بهشت مال کسى نبوده و انتقالى ظاهرا در کار نیست. پاسخ این سؤال را از دو راه مى توان گفت:
1-" ارث" از نظر لغت به معنى تملیک آمده است و منحصر به انتقال مالى از میت به بازماندگانش، نمى باشد.
2- در حدیثى از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم: «ما من احد الا و له منزل فى الجنه و منزل فى النار، فاما الکافر فیرث المؤمن منزله من النار، و المؤمن یرث الکافر منزله من الجنه؛ هر کس بدون استثناء منزلگاهى در بهشت و منزلگاهى در دوزخ دارد، کافران منزلگاه دوزخى مؤمنان را به ارث میبرند، و مؤمنان جایگاه بهشتى کافران را» (نور الثقلین جلد 2 صفحه 31) ذکر این نکته نیز لازم است که "وراثت" به آن معنى که در حدیث آمده براساس پیوندهاى نسبى نیست، بلکه بر اثر پیوند مکتبى و عملى تقوا است.

درهای بهشت
همچنین آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد. حداوند می فرماید «جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم و الملائکه یدخلون علیهم من کل باب؛ باغهاى جاویدان بهشت که وارد آن مى شوند و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها، و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى گردند» (رعد،23). البته این تعدد درها نه به خاطر آن است که عده وارد شوندگان به بهشت آن گونه اند که اگر بخواهند از یک در وارد شوند تولید زحمت مى کند، و نه از جهت آن است که یک نوع تفاوت گروهى و طبقاتى وجود دارد، که هر گروهى موظفند از یک در وارد شوند، و نه براى نزدیکى و دورى راه است، و نه به خاطر زیبایى و تنوع به خاطر کثرت درها! اصولا درهاى بهشت همانند درهاى دنیا که در مدخل باغها و قصرها و خانه ها مى گذارند نیست. بلکه این درها اشاره به اعمال و کارهایى است که سبب ورود به بهشت مى شوند، و به همین جهت در پاره اى از اخبار مى خوانیم که "بهشت درهایى به نامهاى مختلف دارد، از جمله: درى دارد که به عنوان باب المجاهدین (در مجاهدان) نامیده مى شود، و مجاهدان مسلح به همان سلاحى که با آن جهاد کردند از آن در وارد بهشت مى شوند و فرشتگان به آنها خوش آمد مى گویند!.
از امام باقر (ع) در حدیثى مى خوانیم: «و اعلموا ان للجنه ثمانیه ابواب عرض کل باب منها مسیره اربعین سنه؛ بدانید که بهشت هشت در دارد که عرض هر درى از آنها به اندازه چهل سال راه است» (خصال صدوق- ابواب الثمانیه). این خود نشان مى دهد که "در" در این گونه موارد، مفهومى وسیعتر از آنچه در تعبیرات روزانه گفته مى شود دارد و جالب اینکه در قرآن مى خوانیم که جهنم "هفت" در دارد «لها سبعه أبواب» (حجر/44) و طبق روایات بهشت داراى "هشت" در است، اشاره به اینکه طرق وصول به سعادت و بهشت جاویدان از طرق وصول به جهنم بیشتر است، و رحمت خدا بر غضب او پیشى مى گیرد «یا من سبقت رحمته غضبه» (جوشن کبیر). و جالبتر اینکه در مورد برنامه هاى "اولوا الالباب" در آیات فوق نیز اشاره به هشت برنامه شده بود که هر کدام از آنها در واقع درى از درهاى بهشت و طریقى براى وصول به سعادت جاودان است. بستگان بهشتیان به آنها ملحق مى شوند.
نه تنها آیه فوق که بعضى دیگر از آیات قرآن نیز صریحا این مطلب را بیان مى کند که در جمع بهشتیان، پدران و همسران و فرزندان آنها که صالح بوده اند وارد مى شوند، و این در حقیقت براى تکمیل نعمتهاى الهى بر آنان است، تا هیچ کمبودى حتى از نظر فراق افراد مورد علاقه خود نداشته باشند، و از آنجا که در آن سرا که سراى نوین و متکاملى است همه چیز تازه و نو مى شود آنها نیز با چهره هاى تازه و نو و محبت و صمیمیتى داغتر و گرمتر وارد مى شوند، محبتى که ارزش نعمتهاى بهشتى را چند برابر مى کند. گر چه در آیه فوق تنها پدران و فرزندان و همسران ذکر شده اند، ولى در واقع همه بستگان در این جمع، جمعند، چرا که حضور فرزندان و پدران بدون حضور برادران و خواهران و حتى سایر بستگان ممکن نیست، و این مطلب با کمى دقت روشن مى شود، زیرا هر گاه کسى بهشتى باشد پدر صالح او نیز به او ملحق مى شود، و از آنجا که پدر صالح بهشتى است، همه فرزندانش به او مى پیوندند و به این ترتیب برادران به هم ملحق مى شوند. و با همین محاسبه سایر بستگان نیز در آن جمع حضور خواهند داشت.

جنات عدن
"جنات" به معنى باغها و "عدن" به معنى "توقف طولانى" است و در اینجا به معنى ابدیت است، و اینکه به "معدن"، معدن مى گویند به خاطر توقف طولانى موادى در آن مکان است. از آیات مختلف قرآن استفاده مى شود که بهشت براى بهشتیان سراى ابدى و جاویدان است، ولى همان گونه که در ذیل آیه 72 سوره توبه گفتیم از پاره اى از آیات قرآن بر مى آید که جنات عدن محل خاصى است از بهشت. که بر سایر باغهاى بهشت امتیاز دارد، و تنها سه گروه در آنجا ساکن مى شوند: "پیامبران" و "صدیقان" یعنى یاران خاص آنها، و "شهداء". شیخ صدوق، از علمای بزرگ شیعه، می نویسد: اعتقاد ما درباره بهشت این است که بهشت دارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمینگیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست.

درجات در بهشت
درجات در بهشت متفاوت است: بعضی از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهره مندند بعضی از انواع خوردنی ها، آشامیدنی ها، میوه ها، لباس های زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین.

بهشت و بهشتیان در احادیث
در احادیث نیز به توصیف بهشت و بهشتیان پرداخته شده است مانند خطبه امیرالمؤمنین (ع) درباره بهشت که می فرماید: «فلو رمیت ببصر قلبک نحو ما یوصف لک منها، لعزفت نفسک عن بدآئع ما أخرج إلی الدنیا من شهواتها و لذاتها و زخارف مناظرها، و لذهلت بالفکر فی اصطفاق أشجار. غیبت عروقها فی کثبان المسک علی سواحل أنهارها! و فی تعلیق کبآئس اللؤلؤ الرطب فی عسالیجها و أفنانها، و طلوع تلک الثمار مختلفه فی غلف أکمامها، تجنی من غیر تکلف فتأتی علی منیه مجتنیها! و یطاف علی نزالها فی أفنیه قصورها بالاعسال المصفقه والخمور المروقه. قوم لم تزل الکرامه تتمادی بهم حتی حلوا دارالقرار، و أمنوا نقله الاسفار. فلو شغلت قلبک أیـها المستمع بالوصول إلی ما یهجم علیک من تلک المناظر المونقه، لزهقت نفسک شوقا إلیها ولتحملت من مجلسی هذا إلی مجاوره أهل القبور استعجالا بها. جعلنا الله و إیاکم ممن سعی بقلبه إلی منازل الابرار برحمته» (نهج البلاغه، خطبه 165).
ترجمه: «و اگر تو چشم دلت را بسوی آنچه از بهشت برای تو توصیف شده است بیندازی، هر آینه مکروه می داری و بی میل و ملول می شوی از آنچه در دنیا از شهوات آن و لذات آن و زینت های مناظر آن به ظهور رسیده، و از بدایع و طرائف زیبائی هائی که در آن به وقوع پیوسته است. و یکسره از دنیا غافل می شوی بواسطه فکرکردن در بهم خوردن برگهای درختان و اشجاری که ریشه های آنها در تل هائی از مشک فرورفته و بر سواحل نهرهای آن روئیده است! و در آویخته شدن خوشه های مروارید تر و تازه در شاخه های بزرگ و کوچک آنها، و در به ظهور رسیدن و طلوع کردن این میوه های مختلف و متفاوت در غلافهای غلاف میوه آنها که بدون هیچ مشقت و سختی چیده می شوند، و طبق میل و خواست شخص چیننده کج شده فرود می آیند و به دست او قرار میگیرند! و پیوسته برای واردین از بهشتیان در پیرامون قصرهای آنها عسل های تصفیه شده و شراب های صاف کرده شده به گردش درمی آورند و برای آنان میگردانند. آنان جماعتی هستند که پیوسته و همیشه، کرامت و مکرمت درباره آنها متصل و پیوسته شده، تا آنها را به خانه قرار و محل امن و اطمینان داخل کرده است، و از نقل و انتقال و مصائب سفرها در ایمنی قرار گرفته اند. و بنابراین، ای گوش دارنده به سخنان من! اگر دل خود را گرایش دهی به وصول به آنچه بر تو وارد می شود و هجوم می آورد از آن مناظر شگفت انگیز، هر آینه از شدت اشتیاق به آنها جانت بیرون می آید، و از این مجلس ما به سوی مجاورت اهل قبور حرکت میکنی، و برای سرعت و عجله به وصول به آن نعمت ها کوچ میکنی! خداوند ما و شما را -به رحمت خود- از افرادی قرار دهد که با دل به سوی منازل ابرار و مساکن نیکان حرکت کنند و در وصول به آن ساعی باشند». و یا مانند:
«الجنة خیر مال، و النار شر مقیل؛ بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است».
و «ألا و إنی لم أر کالجنة نام طالبها، و لا کالنار نام هاربها؛ آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کننده اش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد» (نهج البلاغه/خطبه 28).
و «إن أهل الجنة کل مؤمن هین لین؛ به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است».
و «إن الله سبحانه یدخل بصدق النیه و السریرة الصالحة من یشاء من عباده الجنة؛ و خداوند سبحان کسانی را که بخواهد از بندگانش بخاطر صدق نیت و باطن پاک داخل بهشت می کند» (نهج البلاغه/حکمت 42).
و نیز «الجنة دار الأمان؛ بهشت سراى امان است».
و «الجنة جزاء المطیع؛ بهشت پاداش فرمانبر است».
و «الجنة دار الأتقیاء؛ بهشت سراى پرهیز کاران است».
و «فالجنة غایة السابقین؛ و النار غایة المفرطین؛ بهشت آخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است» (نهج البلاغه/خطبه 157).
و «الجنة أفضل غایة؛ بهشت افزونترین غرض و مقصود است».
و «الجنة مال الفائز؛ بهشت سرانجام کار پیروزمند است».
و «الجنة جزاء کل مؤمن محسن؛ بهشت پاداش هر مؤمن احسان کننده است».
و «نیل الجنة بالتنزه عن المأثم؛ رسیدن به بهشت با پاکیزگى، و دورى از گناهانست».
و «إنک لن تلج الجنة حتى تزدجر عن غیک، و تنتهی، و ترتدع عن معاصیک، و ترعوی؛ به راستى که تو داخل بهشت نخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز ایستاده و دور شوى، و از گناهان خود دست کشى و باز گردى».
و «إذا آمنت بالله و اتقیت محارمه أحلک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمدک بالرضوان؛ هر گاه به خدا ایمان آورده اى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را در خانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند».
و «ثمن الجنة العمل الصالح؛ بهاى بهشت عمل صالح است». (یعنى هر که بهشت خواهد باید عمل صالح انجام دهد).
و «ثمن الجنة الزهد فی الدنیا؛ بهاى بهشت بى رغبتى در دنیاست».
و «ساده أهل الجنة الأسخیاء، و المتقون؛ بزرگان اهل بهشت سخاوتمندان، و خویشتن داران است».
و «ساده أهل الجنة المخلصون؛ بزرگان اهل بهشت افراد مخلصند».
و «ساده أهل الجنة الأتقیاء الأبرار؛ مهتران اهل بهشت خویشتن داران نیکو کار است».
و «طلب الجنة بلا عمل حمق؛ طلب کردن بهشت بدون عمل حماقت است».
و «لا تحصل الجنة بالتمنی؛ بهشت با آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است)».
و «لا یدخل الجنة خب و لا منان؛ بسیار مکر کننده، و بسیار منت گذارنده وارد بهشت نخواهند شد».
و «لا یفوز بالجنة إلا من حسنت سریرته و خلصت نیته؛ به بهشت پیروز نخواهد گردید مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیتش خالص باشد».
و «کل نعیم دون الجنة فهو محقور؛ هر نعمتى غیر از بهشت کوچک است» (نهج البلاغه/حکمت 387).
و «لن یفوز بالجنة إلا الساعی لها؛ هرگز به بهشت پیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن».
و «لن یحوز الجنة إلا من جاهد نفسه؛ هرگز بهشت را حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند».
و «من اشتاق إلى الجنة سلا عن الشهوات؛ هر که مشتاق بهشت باشد، شهوتها را فراموش نماید» (نهج البلاغه/حکمت 31).
و «نیل الجنة بالتنزه عن المآثم؛ رسیدن به بهشت، به پاکیزگى از گناهان است».
و «نال الجنة من اتقى عن المحارم؛ به بهشت رسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید».
و «هیهات لا یخدع الله عن جنتة، و لا ینال ما عنده إلا بطاعة»، تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) هیهات! خدای را درباره بهشت جاویدانش نمی توان فریفت و جز با اطاعتش رضایتش را نتوان به دست آورد.


منابع :

  1. علامه شیخ محمد حسین اعلمی حائری- دایرة المعارف الشیعه العامه- ج 7 ص 196و 36

  2. محمد محمدی ری شهری- میزان الحکمه ج 3- ص 821-791

  3. مرتضی مطهری- قرآن پژوهی- ‌ص 572

  4. آیت الله مکارم شیرازی- تفسیر نمونه ج‏10- ص: 197-195، ج‏13- ص: 109-105

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/28438