دیدگاه قرآن پیرامون نشانه های پایان جهان

از بخشی از آیات قرآن استفاده می شود که در پایان این جهان انقلابی عظیم در کائنات و آسمان و زمین رخ می دهد، و به تعبیر دیگر مرگ جهان مرگ تدریجی نیست بلکه ناگهانی و دفعی و توأم با حوادث تکان دهنده است. این حوادث که قسمتی از نشانه های قیامت را تشکیل می دهد، عبارتند از:

1- متلاشی شدن کوهها
این مطلب در آیات متعددی از قرآن مجید منعکس است و مراحل مختلفی برای آن ذکر شده که می توان آن را در هفت مرحله تنظیم و خلاصه کرد: «نخست» اینکه کوهها به لرزه در می آیند «یوم ترجف الارض و الجبال» (مزمل/14)، در مرحله دوم از جا کنده می شوند «و حملت الارض و الجبال» (حاقه/ 14در مرحله سوم به حرکت در می آیند «و تسیرا الجبال سیرا» (طور/10)، در مرحله چهارم درهم کوبیده می شوند «فدکتا دکه واحده» (حاقه /14) «زمین و کوهها یکباره درهم کوبیده می شوند»، در مرحله پنجم به صورت توده ای از شنهای متراکم درمی آیند. «و کانت  الجبال کثیبا مهیلا» (مزمل/14)، در مرحله ششم به صورت گرد و غبار پراکنده می شوند «و یست الجبال بسأ، فکانت هباءا  منبثا» (واقعه/5 و 6 )، در مرحله هفتم به شکل پشمهای حلاجی که با تندباد حرکت کنند و تنها رنگی از آنها در آسمان دیده می شود در می آیند «و تکون الجبال کالعهد المنفوش» (قارعه/5 و سرانجام در هشتمین مرحله شبحی از آنها همچون شبح یک سراب در یک بیابان خشک باقی می ماند! «و سیرت الجبال فکانت سرابا» (نبأ/ 20به این ترتیب کوهها به کلی از میان می روند و اثری از آنها باقی نمی ماند و صفحه زمین صاف و هموار خواهد شد «فیذرها قاعا صفصفا» (طه/106).

آیا این حوادث عجیب و هولناک که دامنگیر کوهها می شود بر اثر انفجارات درونی و متلاشی شدن نظام اتمی آنها و آزاد شدن انرژیهای نهفته درونی است؟ یا ضربه ای از خارج بر آنها وارد می شود، مانند برخورد سیاره های آسمانی با سرعت و جاذبه شدید به یکدیگر؟ یا علل دیگری که امروز برای ما ناشناخته است؟ هیچ کس به درستی نمی تواند پاسخی به این سوالات بدهد و علوم روز نیز از توضیح این طلب عاجز است. همین اندازه می گوید که در کرات آسمانی در گذشته و حال انفجارات عظیمی روی داده و می دهد، حتی از تفسیر علل آن نیز عاجز است. همین اندازه می دانیم که به شهادت قرآن این حوادث  در پایان دنیا واقع می شود، هرچند علل آن برای ما ناشناخته است.

2- انفجار دریاها
دیگر از نشانه های پایان این جهان و نزدیک شدن رستاخیز، انفجار دریاها است، چنانکه در این زمینه می خوانیم: «و اذا البحار فجرت» «آن زمان که دریاها منفجر گردد» (انفظار/ 3)، و در جای دیگر می فرماید: «درآن هنگام که دریاها برافروخته شود»! (و اذا البحار سجرت» (تکویر/ 6). در آیه 6 سوره طور ضمن سوگندهای متعدد  و پی در پی می گوید: «سوگند به دریای برافروخته»! «والبحر المسجور». بی شک آیه اول و دوم اشاره به «اشراط الساعه» می کند، چون آیات بعد از آن به خوبی به این معنی گواهی می دهد، و در مورد آیه سوم نیز این تفسیر ذکر شده که ناظر به نشانه های قیامت است.

در این آیات در یک مورد تعبیر «فجرت» از ماده «فجر» به معنی شکافتن به کار رفته، که ممکن است اشاره به انفجار و برافروختگی دریاها باشد. این مسأله امروز برای ما مسأله ساده ای است، چرا که آب از دو عنصر تشکیل یافته «اکسیژن» و «ئیدروژن» که هر دو شدیدا قابل احتراق است؛ اگر  عواملی سبب تجزیه آبها شوند، دریاها مبدل به کوره های عظیمی از آتش سوزان خواهند شد، و یک جرقه کوچک کافی است که عالمی از آتش ایجاد کند. این احتمال نیز داده شده که زلزله های شدید آستانه رستاخیز سبب شکافتن زمین ها و راه یافتن دریاها به یکدیگر می شوند و نتیجه آن، به هم پیوستگی تمام  دریاچه ها با دریاهای روی زمین است، و یکی از تفسیرهای آیه همین است.

تفسیر سومی نیز وجود دارد که با متلاشی شدن کوهها و ریخته شدن غبار آنها به دریاها، دریاها پر می شود و آب سراسر خشکی ها را فرا می گیرد. همین تفسیرهای سه گانه در مورد عنوان دوم(سجرت) که از ماده «تسجیر» می باشد نیز گفته شده، زیرا «تسخیر» در اصل به معنی برافروختن و به هیجان درآوردن آتش، و گاه به معنی پرشدن نیز آمده است، لذا تنور پر از آتش را «مسجره» می گویند. مشتعل شدن دریاها یا به خاطر تجزیه آن به دو ماده قابل احتراق اکسیژن و ئیدروژن است یا به علل دیگری که برما مخفی  است؛ و پر شدن دریاها به سبب متلاشی شدن کوهها و ریختن آن به دریاها است، یا فرود سنگهای آسمانی در آنها یا علل ناشناخته دیگر.

3- زلزله های عظیم و ویرانگر!
دیگر از نشانه های پایان جهان و قرب قیامت، زلزله های بی سابقه و عظیمی است که تمام کره خاکی ما را به لرزه در آورده؛ همه چیز را درهم می ریزد و انسانها را در لحظات کوتاهی مدفون می سازد. قرآن می گوید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزله الساعه شیء عظیم» «ای مردم از پروردگارتان بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید که زلزله رستاخیز مطلب مهمی است»، سپس می افزاید: «روزی که آن را می بینید (چنان گرفتار وحشت می شوید که) مادران شیرده، کودکان شیرخوار خود را فراموش می کنند، هر زن بارداری جنین خود را برزمین می نهد  و مردم را مست می بینی، درحالی که مست نیستند، ولی عذاب خدا شدید است» «یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها  و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری ولکن عذاب  الله شدید» (حج 1 و 2 ). البته زلزله دیگری قبل از احیای مردگان صورت خواهد گرفت که در بعضی دیگر از آیات قرآن به آن اشاره شده است. این احتمال نیز وجود دارد که آیه مورد بحث اشاره به آن باشد، به قرینه «لکن عذاب الله شدید»، ولی در این صورت باید مسأله زنان باردار و کودکان شیرخوار به معنی مجازی تفسیر شود، یعنی شدت وحشت ناشی از این زلزله آن قدر زیاد است که اگر زن بارداری باشد سقط جنین می کند، و این تفسیر خلاف ظاهر آیه است. به هرحال همین معنی در آیه 14 سوره مزمل نیز آمده است: «ویوم ترجف الارض والجبال» «آن روز که زمین و کوهها سخت به لرزه می افتند»، نظیر آن معنی در سوره واقعه آیه 4 نیز آمده است: «اذا رجت الارض رجا و یست الجبال بسأ» «هنگامی که زمین به شدت به لرزه در آید و کوهها درهم کوبیده شود»!

4- تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان!
یکی دیگر از نشانه های نزدیکی قیامت خاموشی چشمه خورشید و کدورت و تیرگی ستارگان است، چنانکه قرآن می گوید: «در آن هنگام که طومار خورشید درهم پیچیده شود و ستارگان تاریک گردد»! «اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت». «کورت» از ماده «تکویر» دراصل به معنی پیچیدن و جمع و جور کردن چیزی است مانند پیچیدن عمامه برسر؛ این واژه به معنی تاریک شدن یا افکندن نیز آمده است و ظاهرا این دو معنی در مورد خورشید لازم و ملزوم یکدیگر است، به این ترتیب که خورشید تدریجا لاغر و جمع و جور می شود و رو به تاریکی و بی فروغی می گذارد. «انکدرت» از ماده «انکدار» به معنی تیرگی و تاریکی یا سقوط و پراکندگی ست، و ظاهرا هر دو معنا در مورد ستارگان لازم و ملزوم یکدیگر است. آری طبق گواهی قرآن در پایان جهان، پر فروعترین مبدء نور در منظومه شمسی ما که مایه روشنائی تمام سیارات است خاموش و جمع می شود و ستارگان دیگر نیز به همین سرنوشت گرفتار می گردند.

فخررازی در یکی از عبارات خود می گوید که بعضی «کورت» را از ریشه «کور»! به معنی نابینا دانسته اند که آن هم به معنی خاموشی آفتاب است. دانشمندان امروز معتقدند انرژی خورشید که در فضا پخش می شود از احتراق هسته ای به دست می آید که سوخت آن ئیدروژن و خاکسترش هلیوم است، و نیز به همین دلیل در هر شبانه روز سیصد و پنجاه هزار میلیون تن از وزن این کره کاسته می شود، و همین امر سبب می گردد که تدریجا  لاغر و کم نور شود، و این همان جمع شدن و کم نور شدن، یعنی دو مفهومی است که در ماده «تکویر» طبق گفته ارباب لغت وجود دارد، هرچند در شرائط فعلی به خاطر عظمت این کره کاسته شدن این مقدار تاثیر فوری در وضع آن ندارد. البته اگر سرعت کاهش به مقیاس کنونی باشد ممکن است تحقق این موضوع میلیونها یا میلیاردها سال به طول انجامد، ولی هیچکس از شرائط آینده کیهانی باخبر نیست. ممکن است شرایطی به وجود آید که این کاهش جرم و نور شتاب گیرد و در مدتی کوتاه این مبدء عظیم به کلی از فعالیت ساقط گردد.

همین معنی در مورد سایر کرات آسمانی نیز صادق است. نظام موجود کواکب نبز درهم می ریزد، گوئی تعادل جادذبه و دافعه که ارتباط یا «جرمها» و «سرعت حرکت»  آنها دارد به هم می خورد، و شاید این همان چیزی است که در قرآن مجید در جائی دیگر به آن اشاره کرده، می فرماید: «و اذا الکواکب انتثرت» «آن زمان ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند» (انفظار /2)، در سوره قیامت نیز می خوانیم: «در آن هنگام که چشمها در شدت وحشت به گردش در می آید، و ماه بی نور می گردد، و خورشید و ماه یکجا جمع می شود، و انسان می گوید راه فرار کجاست»؟! «فاذا برق البصر – و خسف القمر و جمع الشمس و القمر- یقول الانسان این المفر»(قیامت/7 و  و  9 و 10 ).

از این آیات به خوبی می توان استفاده کرد که تمام این حوادث به طور ناگهانی انجام می شود نه تدریجی و گرنه انسانی در آن وجود نخواهد داشت که چنین سخنی بگوید. (دقت کنید) جمع شدن خورشید و ماه ممکن است از این جهت باشد که یا از بین رفتن تعادل «جاذبه» و «دافعه»، کره ماه جذب به مرکز اصلی یعنی خورشید خواهد شد. این سخن را با اشاره به آیه دیگری از قرآن در این رابطه پایان می دهیم، می فرماید: «فاذا النجوم طمست» «هنگامی که ستارگان محو و تاریک شوند» (مرسلات /8). این تعبیر نیز هماهنگ با آیات فوق و از لوازم آنها است. مجددا یادآور می شویم که این مسائل هم اکنون در جهان هستی در جریان است ولی به صورت تدریجی، اما در پایان دنیا شدت می گیرد و طی یک سلسله  حوادث زنجیره ای تند و ناگهانی، این نظام فرو می ریزد و به عمر این جهان، به فرمان خدا، پایان داده می شود.

5- شکافتن کرات آسمانی!
دیگر از نشانه های پایان جهان، دگرگون شدن نظام کواکب و شکافتن کرات آسمانی است که در آیات فراوانی از قرآن مجید به آن اشاره شده و تعبیرات مختلفی درباره آن دیده می شود. گاه تعبیر به «انشقاق» می کند: «اذا السماء انشقت» «در آن هنگام که آسمان (کرات آسمانی) شکافته شود» (انشقاق/1)، نظیر همین معنی در آیه 16 حاقه نیز آمده است: «و انشقت السماء فهی یومئذ واهیه» «آسمانها از هم شکافته می شوند و سست می گردند؛ فرومی ریزند».  در آیه 25 سوره فرقان، همین معنی با مختصر تفاوتی منعکس است: «و یوم تشفق السماء بالغمام» «به خاطر بیاور روزی را که آسمان با ابرها از هم شکافته می شود»! منظوراز «سماء» در این آیات، کرات آسمانی است که در پایان جهان بر اثر انفجارهای پی درپی از هم شکافته می شود ولی در اینکه منظور از شکافته شدن با «ابرها» چیست؟ این احتمال وجود دارد که منظور همراه بودن متلاشی شدن آسمانها با پیدایش ابرهای سنگینی است که از گرد و غبار آنها حاصل می شود (به اصطلاح باء در «الغمام» دراینجا  به معنی ملابست است، همانگونه که در تفسیر المیزان به عنوان یک احتمال آمده است). ولی مرحوم علامه طباطبائی بعید نمی داند که تعبیر فوق را بر معنی کنائی حمل شود و بگوئیم: منظور کنار رفتن حجابهای جهل و نادانی و نمایان گشتن عالم غیب است (و طبعا در این صورت «باء » به معنی «عن» خواهد بود) یعنی ابرها کنار می رود و غیب جهان ظاهر می شود. ولی تا دلیلی براین تفسیر کنائی نباشد، قبول آن مشکل است.

جالب اینکه در حدیثی از علی (ع) می خوانیم: «انها تنشق من المجره!» «آسمانها از قسمت کهکشانها شکافته می شود». این تعبیر جالب هماهنگ با آخرین اکتشافاتی است که دانشمندان در زمینه کهکشان دارند و می گویند منظومه شمسی و ستارگانی که مشاهده می کنیم جزئی از کهکشانی بزرگ «راه شیری» است که با چشم غیر مسطح مشاهده می شود، و انشقاق خورشید و ماه و ستارگان همراه با شکافته شدن این کهشان بزرگ است (دقت کنید) و گاه تعبیر به «انفطار» شده است، می فرماید: «اذ السماء انفطرت» «در آن هنگام که آسمان شکافته شود» ( انفطار /1). نظیر همین معنی در آیه 18 سوره مزمل نیز آمده است، می فرماید: «السماء منفطربه» «در آن روز آسمان از هم شکافته می شود». «انفظار» از ماده «فطر» به معنی شکافتن است، و گاه می فرماید: «و اذا السمای کشطت» «در آن هنگام که پرده از روی آسمان برگرفته شود» (تکویر /11). این تعبیر ممکن است اشاره به کنار رفتن حجابهائی باشد که در این دنیا مانع از دیدن ملکوت آسمانها، فرشته ها و بهشت و دوزخ است. در آن روز پرده ها کنار می رود و انسان حقائق عالم هستی را می بیند. در این صورت ارتباطی با مسأله متلاشی شدن آسمانها ندارد. بعضی از مفسران مانند مرحوم «طبرسی» در «مجمع البیان» آن را به معنی کنده شدن آسمانها (کررات آسمانی) از جایگاهشان تفسیر کرده اند که لازمه آن به هم ریختن نظام، و در نوردیدن طومار آنها است. و گاه می فرماید: «‌و اذا السماء فرجت» «در آن هنگام که آسمان شکاف پیدا کند» (مرسلات/9). ماده «فطر» و «فرج» به یک معنی است، با تفاوت مختصری دارد، و لذا به گشوده شدن مشکلات نیز «فرج» گفته می شود که نقطه مقابل «شدت» و بسته شدن کارها است. و گاه تعبیر به «فتح» فرموده، چنانکه در آیه 19 نبأ می خوانیم: «و فتحت السماء فکانت ابوابا» «و آسمان گشوده می شود و به صورت درهای متعدد در می آید». این تعبیر ممکن است اشاره به شکافته شدن آسمانها باشد، چنانکه جمعی از مفسران گفته اند، و در این صورت هماهنگ با آیات فوق است، یعنی در کرات آسمانی، شکافهای زیادی ظاهر می شود که گوئی سرتاسر آسمان تبدیل به درها و روزنه هائی گردیده است! ولی بعضی دیگر آن را بر معنی کنائی حمل کرده و گفته اند: منظور گشوده شدن درهای عالم غیب و کنار رفتن حجابها، و ارتباط عالم فرشتگان با عالم انسانها است. و گاه می فرماید: «یوم تمور السماء مورا» «در آن روز آسمان شدید حرکت کند» (طور/9). «مور» (بروزن قول) گاه به معنی حرکت شدید، گاه به معنی حرکت دورانی، و گاه به معنی رفت و آمد و اضطراب آمده، و لذا به گرد و غبار که باد به هرسو می برد «مور» (بروزن زور) گفته می شود. به هرحال این تعبیر به معنی متزلزل شدن کرات آسمانی و به هم ریختن نظام  آنها و طبعا متلاشی شدن است. و گاه می فرماید: «یوم تکون السماء کالمهل» «در آن روز که آسمان همچون فلز گداخته شود»! (معارج/8). مفسران «مهل» را به معنی درد خاصی که در روغن یا صمغهای درختی ته نشین می کند، و گاه به معنی طلا و نقره مذاب تفسیر کرده اند، و معنی اخیر برای تفسیر آیه فوق مناسبتر است، و به هرحال پیدایش چنین حالتی در کرات آسمانی نتیجه متلاشی شدن آنها است. و سرانجام در یک تعبیر تکان دهنده می فرماید: «یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب کما بدانا اول خلق نعیده» «در آن روز که آسمان را همچون طومار درهم می پیچیم و همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم باز می گردانیم»! (انبیاء /104). این تعبیر ابعاد گوناگون آسمانها و کواکب آسمانی را در پایان جهان به خوبی روشن می سازد، و نشان می دهد که تمام منظومه ها و ستارگان ثابت و سیار همگی مانند یک طومار بهم پیچیده می شوند، و همانگونه که در آغاز آفرینش به صورت توده واحدی بودند در می آیند، باردیگر خداوند طرحی نوین در عالم هستی می ریزد و قیامت در این عالم نو، برپا می شود.

از مجموع آنچه در آیات گذشته آمد چنین نتیجه می گیریم که قیامت ادامه دنیا نیست بلکه این جهان به کلی درهم کوبیده می شود، زیرا انفجارهای عظیم و زلزله های هولناک همه چیز را درهم می ریزد و درهم می پیچد، سپس طرح تازه ای ریخته می شود، و جهان نوینی بر ویرانه های این جهان برپا می شود و رستاخیز انسانها در آن عالم جدید است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- صفحه 29 تا 40

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/400416