نگاهی به مفهوم خیر و شر

از جمله مسائلی که سبب تردید با اشکال و ایراد بعضی در مسأله عدالت آفریدگار شده ترکیب دو گانه عالم از «خیر» و «شر» است که گاهی اشکال از مسأله عدلت هم فراتر می رود،  اصل وجود  آفریدگار را زیر سئوال  قرار می دهد. این مسأله یکی از مباحث مهم فلسفی و کلامی است که انسان به هنگام ورود در آن یک نوع ابهام و تاریکی را بر سراسر آن حاکم می بیند، ولی هر قدر با حوصله جلوتر می رود، و در تحلیها دقیقتر می شود، افقهای تازه و روشنی در برابر او ظاهر می گردد، و سرانجام آرامش لازم را با حل نهائی معمای خیر و شر در درون جان خود احساس می کند. در این راستا و برای حل این معما توجه به نکات فشرده زیر لازم به نظر می رسد.

1- خیر شر چیست؟
«خیر» به چیزی گفته می شود که هماهنگ با وجود ما، و مایه پیشرفت و تکامل آن است، و «شر» چیزی است که ناهماهنگ با آن باشد، و مایه عقب ماندگی و انحطاط  گردد، و از اینجا به خوبی روشن می شود که خیر و شر جنبه نسبی  دارد، ممکن است امری درباره ما خیر باشد، و برای دیگران شر، یا برای تمام انسانها خیر باشد، و نسبت به نوعی از حیوانات مایه شر گردد. فی المثل ابرهائی در آسمان ظاهر می شود، و بارانی می بارد، مزارعی آباد می گردد، و درختانی بارور می شوند، اما همین باران در نقطه دیگر سیلابی به حرکت در می آورد، و مایه ویرانی می گردد، یا خانه پرنده ای با نم نم مختصر باران خراب می شود، در حالی که برای ما لطافت به هوا می بخشد.

در اینجا هر گروهی با مقیاس وجود و منافع خویش این پدیده را  می سنجد، و نام خیر یا شر بر آن می نهند. نیش حشرات، و جنگال و دندان حیوانات درنده، برای خودشان «خیر» است چرا که ابزاری است برای دفاع، یا به دست آوردن «غذا» و طعمه، ولی ممکن است برای ما انسانها شر باشد. از این بیان به خوبی می توان نتیجه گرفت که داوری درباره اینکه فلان حادثه شر است کار ساده ای نیست، باید مجموعه آثار آن را در مجموعه محیطها، بلکه در مجموعه زمانها، اعم از حال آینده، و یا ریشه هائی که در گذشته داشته، همه را در نظر بگیریم، تا بتوانیم بگوئیم در مجموع زیانهای آن، بیش از سود آن بوده است، و باید تصدیق کرد که این داوری آسان نیست.  ازسوی دیگر خیر و شر را می توان به اقسامی تقسیم کرد:

1- خیر مطلق

2-شرمطلق

3- خیر و شر نسبی.

«خیر مطلق» آن است که هیچ جنبه منفی نداشته باشد، و به عکس «شرم طلق» آن است که هیچ جنبه مثبت نداشته باشد، و در خارج کمتر مصداقی برای این دو می توان یافت، غالبا به اشیاء یا حوادث و پدیده هائی برخورد می کنیم که ترکیبی از جنبه های مثبت و منفی است، آنچه جنبه های مثبت در آن افزون باشد، خیر نامیده می شود، و آنچه جنبه های منفی در آن غالب باشد شر نامیده می شود، و آنچه هر دو جنبه آن مساوی است نه خیر است و نه شر.

البته فراموش نباید کرد که جنبه های مثبت و منفی ممکن است نسبت به اشخاص یا اقوام فرق کند، آنچه مهم است آن است که برای داوری نهائی، باید مجموعه آثار آن پدیده را در کل جهان، و در مجموعه زمان و مکان در نظر گرفت. از دیدگاه یک خداپرست از این چند قسم تنها دو قسم امکان وجود دارد: خیر محض و آنچه خیرش بیشتر است، ولی شر محض، یا آنچه شرش بیشتر  است، یا آنچه مساوی است، با توجه به اینکه «خداوند حکیم است» امکان وجود ندارد، زیرا صدور این سه قسم از«حکیم علی ااطلاق» قبیح و غیر ممکن است.

2- آیا شرور جنبه عدمی دارد؟
معروف میان فلاسفه و دانشمندان این است که «شر» در تحلیل نهائی بازگشت به یک «امر عدمی» (یا یک امر وجودی که سرچشمه عدم است) می کند و شاید نخستین کسی که این نظریه را ابزار داشت «افلاطون» بود که «شر» را به عنوان «عدم» معرفی کرد. بنابراین نقطه مقابل آن یعنی «خیر» چیزی جز «وجود » نیست، هر قدر وجود گسترده تر و کاملتر باشد منبع خیر بیشتری است، تا برسد به وجود مطلق و بی پایان خداوند که خیر محض و سرچشمه تمام خیرات و برکات است.

معمولا برای روشن ساختن عدمی بودن شرور به این مثال ساده دست می زنند که ما می گوئیم: «سر بریدن یک انسان بی گناه شر است» ولی ببینیم در اینچا چه چیز «شر» است؟ آیا زور بازوری قاتل، یا تیزی کارد و برندگی آن؛ یا تأثیر پذیری گردن مقتول و لطافت آن که مایه قدرت بر هر گونه حرکت گردن می شود؟ مسلما هیچیک از اینها ذاتا نقص و شر نیست، آنچه در این میان شر است جدائی افتادن در میان اجزائی گردن و رگها و استخوانها است، و می دانیم جدائی چیزی جز یک امر عدمی نیست. همچنین گاه یک امر وجودی مانند یک غذای زهرآلود، باعث «مرگ» که یک امر عدمی  است می شود، و به همین دلیل شر است. و یا میکرب که امر وجودی است سبب «بیماری» می شود، و می دانیم مرگ چیزی جز عدم حیات و بیماری جز از دست دادن سلامتی نیست.

از اینجا پاسخ این سوال که «شرور را که آفریده است» برای همگان  روشن می شود، زیرا وقتی «شرور» امور عدمی هستند، اصولا آفرینش و آفریدگاری در مورد آنها تصور نمی شود. آری اموری که احیانا موجب عدم می شوند می توانند وجودی باشند (مانند غذای مسموم)، ولی همانگونه که گفتیم اگر خیر و شر آنها مساوی، یا شر آن غالب، و یا شر مطلق باشند، هرگز با توجه به حکمت خداوند لباس وجود بر اندام آنها پوشیده نخواهد شد. این نکته نیز قابل دقت است که «شر مطلق» مساوی با «عدم مطلق» است که هرگز  وجودی خارجی ندارد، زیرا عدم مطلق به اصطلاح نقیض وجود است. ولی «شر نسبی» (چیزی که از جهتی خیر و از جهتی شر باشد) مسلما بهره ای از وجود دارد، یا به تعبیر دیگر آمیزه ای است از وجود و عدم، اما همانگونه که گفته شد تنها یک قسم از شر نسبی با حکمت خدا سازگار است و آن چیزی است که جنبه خیر آن غالب باشد (دقت کنید).

3- خیراتی که از «شرور» برمی خیزد
با توجه به نسبی بودن خیر و شر، و با توجه به تأثیر متقابلی که اشیاء در یکدیگر دارند، بسیار می شود که حوادث و پدیدهائی که ظاهرا در شمار شرورند سرچشمه خیرات و برکات مختلفی می شوند. بسیاری از محرومیتها سبب شکوفائی استعدادها و تلاشهای عظیم می شود، چرا که انسان به هرحال برای جبران محرومیتش به پا می خیزد، و تمام آنچه را در درون وجود دارد به کار می گیرد، و همانها غالبا سبب جهش های علمی و اجتماعی می گردد.

بسیاری از نیازها و محرومیتها سرچشمه اختراعات بزرگ شده است، و بسیاری از کمبودها مقدمه پیدا کردن منابع مهم جدید گردیده. گیاهانی که در لابلای سنگها می رویند، و درختانی که در دل بیابانها با انواع کمبودها پرورش می یابند، استحکام چوب و دوام آتش آنها از گیاهان ناپرورده در کنار نهرها به مراتب بیشتر است،

انسانها نیز مشمول همین قانونند. صحرانشینان که دائما با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند، و با انواع حیوانات وحشی دست به گریبانند، مردمی شجاع و نیرومند و پا استقامتند، در حالی که شهرنشینانی که در ناز و نعمت و امنیت به سر می برند نسبت به آنها در برابر حوادث، سست و کم توانند.

قرآن مجید در این زمینه بیان لطیفی دارد، می گوید: "فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا" «قطعا با سختی آسانی است، قطعا با سختی  آسانی است» (الم نشرح/5 و 6) اشاره به اینکه پیوند این دو گاه آنچنان قوی و نزدیک است که گوئی هر دو در کنار هم قرار دارند، همانگونه که از کلمه «مع» استفاه می شود. این نکته نیز قایل توجه است که «عسر» با الف و لام «یسر» به صورت نکره ذکر شده که در اینگونه موارد برای بیان عظمت یعنی با سختیها  آسانیهای مهمی است.

بعضی از مورخان یکی از عوامل مهم پیشرفت سریع مسلمانان را در آغاز اسلام همان انبوه مشکلاتی می داند که مسلمین در میان آن پرورش یافته بودند و در سایه آن افرادی سلحشور و پرقدرت و آبدیده شدند، در حالی که یکی از عوامل عقب نشینی  مسلمانان قرون بعد، زندگی مرفه و بی دردسر، و پرورش در میان انواع ناز و نعمت بود. این سخن را با چند جمله از گواهی های دانشمندان بزرگ در این زمینه پایان می دهیم. یکی از نویسندگان  غرب می گوید: من عقیده ندارم که هر فرد لازم است مصیبت بکشد، ولی این را می دانم که مصیبت غالبا مفید فایده است بلکه ضرورت دارد، اما با این شرط که شخص بداند چگونه با رنجها روبرو شود و این کار را از کارهای آموزنده و اساسی زندگی بشمرد. این تعبیر بسیار دقیق است که هرگز انسان نباید به استقبال مصائب رود، و یا در مقابل آنها خاموش بنشیند و مبارزه با عوامل مصیبت نکند، ولی با این حال نباید فراموش کرد که بخش مهمی از مصائب ناخواسته که ما قدرت مبارزه با آن را نداریم می تواند تبدیل به عوامل سازنده ای در زندگی ما گردد.

«الکسیس کارل» فیلسوف و پزشک معروف فرانسوی، در کتاب خود «انسان موجود ناشناخته» چنین می نویسد: «افراد ثروتمند که یک عمر با ثروت و خوشی گذرانده اند، و از هرحیث نیرومند و قوی بوده اند فرزندانشان به اعتماد ثروت پدر (غالبا) از کار کناره گیری می کنند، و اسباب ضعف نفس و نابودی نیرو و استعداد خلاق خود را فراهم می ساند. و به عکس بسیاری از کسانی که فرزندانشان در میان انبوه  مشکلات پرورش می یابند به پیروزیهای چشمگیر و موفقیتهای فرلوان دست می یابند.

این بحث را با سخنی از امیر مومنان علی(ع) پایان می دهیم. امیر مومنان علی(ع) در نامه 45 نهج البلاغه در پاسخ این سوال که چگونه ممکن است آن حضرت با استفاده از غذاهای بسیار ساده و ناگوار قدرت مقابله با شجاعان عرب را داشته باشد می فرماید: الاوان الشجره البریه اصلب عودا ، والرواتع الخضره ارق جلودا،  والنابتات العذیه اقوی وقودا ابطاء خمودا «آگاه باشید درختان بیابانی چوبهایشان محکمتر است، ولی درختان سرسبزی که همواره در کنار آب قرار دارند پوستهای نازکتر و کم دوامتری دارند و گیاهان بیابانی که جز با آب باران سیراب نمی شوند،  آتشی شعله ورتر و پردوامتر دارند».


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- از صفحه 485 تا 491

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/400672