نگاهی به مراتب توحید

توحید مراتب دارد و انسان باید تلاش کند در جا نزند و پیش برود

الف: توحید در حد لفظ
مرتبه ی ناقص توحید همان است که منافقین هم دارند، آنها هم لا اله الا الله می گویند ولی قلبا ایمان ندارند. این توحید نافع به حالشان نیست. تنها اثری که در دنیا برایشان هست این است که از نظر فقهی نجس و مهدور الدم نمی باشند. اموال و خونشان محفوظ است. ولی همین که از دنیا رفتند، این توحید در عالم آخرت نجات بخششان نخواهند بود! این مرتبه ی از توحید، توحید منافقان است.

"ان المافقین فی الدرک الاسفل من النار" (نساء /145)

«به راستی که جایگاه منافقان در پایین ترین درکات جهنم است».

ب: توحید در حد اعتقاد
مرتبه ی دوم را همه داریم؛ توحیدی است که به زبان جاری می کنیم و در قلب هم اعتقاد به آن داریم؛ ولی این اعتقاد به حد رسوخ نرسیده که راسخ در جان ما شده باشد و قلب ما را رنگ توحیدی زده باشد. اگر رنگ الهی به قلب انسان بخورد، تبدیل به حقیقت دیگری خواهد شد. مثل این که سنگی تحت تأثیر عوامل مختلف قرار گرفته، تبدیل به یاقوت شود، یا کود متعفنی تبدیل به گل گردد. این چنین حرکتی لازم است که جوهر جان انسان در جهت توحید حرکت کند و اکتفا به تلفظ و اعتقاد ننماید که توحید لفظی و اعتقادی تنها نمی تواند ما را به درجات عالیه از مقامات اخروی برساند. این توحید خیلی اثر کند، ما را از عذاب جهنم برهاند، آن هم اگر بتوانیم آن را سالم ببریم، معصیت ها و آلودگی ها آن را خدشه دار نکرده باشد که قرآن می فرماید:

"ثم کان عاقبه الذین اساوا السوای ان کذبوا بایات الله و کانوا  یستهزون"(روم/10)

«سرانجام کسانی که مرتکب کار زشت می شوند این می شود که آیات خدا را تکذیب می کنند و آنها را به مسخره می گیرند».

چه بسا مردم مسلمان مومن معتقد هم بر اثر بد عملی ها و کارهای زشتی که انجام می دهند، کم کم آن توحید اعتقادی را هم از دست می دهند و خدا را تکذیب و بلکه  به استهزاء می گیرند و لحظه ی جان دادن کافر می میرند.

ج: توحید در حد باور
پس توحید لفظی و اعتقادی به شرط سالم ماندنش تا روز قیامت ما را از جهنم می رهاند ولی نمی تواند ما را از درجات عالیه ی بهشتی بالا ببرد و به مرحله ی "لقاء خدا" برساند. این اثر از آن مرتبه ی سوم از توحید است که در جان ما رسوخ پیدا کند و رنگ الهی به جوهر قلب ما بزند و آن چنان بشنویم که قرآن کریم می فرماید: نه به خاطر آنچه که – از شئون دنیوی – از دست داده اید؛ افسرده و غمگین بشوید و نه به خاطر آنچه که به دست آورده اید خوشحال و شادمان گردید. اگر این چنین شدیم، موحد واقعی شده ایم که غیر خدا از شئون دنیوی را موثر در سعادت خود نمی دانیم و از اقبال و ادبار آن خوشحال و غمگین نمی گردیم. این مرتبه ی سوم از مراتب توحید است که از مرحله ی لفظ و اعتقاد گذشته به مرحله ی باور رسیده است. این مطلب مهمی است که بدانیم باور داشتن "غیر اعتقاد داشتن" است. باور داشتن آدمی را دگرگون می کند و در وجود انسان انقلاب برپا می سازد و رنگ الهی به قلب آدم می زند.

تفاوت باور با اعتقاد
بعضی از علمای اخلاق از باب مثال می گویند: ما- افراد عادی – حاضر نیستیم شب، در یک اتاق، با یک مرده به سر ببریم و حال آن که او مرده است و هیچ حس و حرکتی ندارد، مثل یک تخته سنگ یا قطعه ای چوب است. در عین حال از ترس و وحشت و اضطراب خوابمان نمی برد. اگر هم چرتی بزنیم با خواب وحشتناک از خواب می پریم.  اما آن مرده شوی که روزانه با ده ها مرده سرو کار دارد؛ مرتب مرده می شوید و مرده دفن می کند، چون او تکرار در عمل دارد، که مرده هیچ کاری از او ساخته نیست، این مطلب باورش شده و لذا شب، تنها در قبرستان با صدها مرده می خوابد و خواب های خوش هم می بیند! حال باید دید فرق او با ما، درچیست؟

ما علم داریم که مرده هیچ کاره است، او هم علم دارد که مرده، هیچ کاره است؛ اما علم ما با علم او خیلی فرق دارد! علم ما در حد تصور و در سطح قلب است، در جانمان رسوخ پیدا نکرده و باورمان نشده است چون عمل نکرده ایم و مرده نشسته و دفن نکرده ایم؛ اما او عمل کرده و تکرار در عمل داشته، نتیجتا باورش شده که از مرده هیچ کاری ساخته نیست. در واقع علم او به حد باور رسیده ولی علم ما در همان حد سطحی قلب، باقی مانده است.

عمل که علم را به مرحله ی باور می رساند
اگر آنچه را که می دانیم به مرحله ی عمل آوردیم و تکرار  کردیم و با توجه هم انجام دادیم، همان عمل مکرر با توجه، کم کم علم ما را به مرحله ی باور می رساند. در این مرحله است که "خدا باور" می شویم، مرگ باور و قیامت باور می شویم.

ضرورت تلاش برای رسیدن به مقام باور
الان ما در مرحله ی خدادان هستیم، مرگ دان و قیامت دان هستیم، تنها می دانیم که مرگ و خدا و قیامت هست. این، دانستن است. دانستن، غیر باور داشتن است. ما در مرتبه ی دوم توحید هستیم و نسبت به مرتبه ی سوم آن بسیار عقب ماندگی داریم و تا به آن مرتبه نرسیم، نمی توانیم سعادت اخروی خود را تامین کنیم. الان می کوشیم  که به آن مرتبه برسیم ولی به آن مرتبه  رسیدن مشروط به زیر پا نهادن اهواء نفسانی و بیرون راندن غیر خدا از حومه ی قلب است که خدا با بیان توبیخ آمیز می فرماید:

"و اتخذوا من دون الله الهه  لعلهم  ینصرون"

«به جای خدا، معبودهایی برای خویش  اتخاذ کرده اند تا کمک کارشان باشند!»


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره یس - از صفحه 311 تا 314

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/400779