تبلیغات منفی و گمراه کننده، یکی از موانع معرفت و شناخت حقیقت در قرآن

تبلیغات گمراه کننده سودجویان، یکی از حجابهایی است که قدرت تفکر را از افراد ساده لوح سلب می کند و چشم قلبشان را می بندد، قرآن کریم می فرماید:

1- «قال فانا قد فتنا قومک من بعدک  فأضلهم السامری....فأخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هذا الهکم و اله موسی فنسی» (سوره طه / آیات85-88)

2-«فخرج علی قومه  فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل  ما أوتی قارون انه لذو حظ عظیم» (سوره قصص/ آیه 79)

3- «فلما القوا سحروا أعین الناس و استرهبوهم وجاوا بسحر عظیم» (سوره اعراف / آیه116)

4- «و قال طائفه من أهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الدین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلهم یرجعون» (سوره آل عمران/آیه 72)

5- «أم انا خیر من هذا الذی هو مهین- و لا یکاد یبین- فلولا القی علیه أسوره من ذهب أو جاء معه الملائکه مقترنین- فاستخف قومه فأطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین» (سوره زخرف/ آیات 52-54)

ترجمه:

1- «فرمود ما قوم تو را بعد از تو، به آزمایشی گذاردیم، و سامری آنها را گمراه کرد و برای آنها مجسمه ای از گوساله که صدائی  همچون صدای گوساله داشت خارج ساخت، و گفتند این خدای شما و خدای موسی است و او فراموش کرد ( پیمانی را که با خدا بسته بود).

2- «(قارون) با تمام زینت خود در برابر  قومش ظاهر شد، آنها که طالب حیات دنیا بودند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم، به راستی که او بهره عظیمی دارد!»

3- «(موسی) گفت: شما بیفکنید، و هنگامی که ( وسائل سحر خود را) افکندند مردم را چشم بندی کردند و ترساندند و سحر عظیمی به وجود آوردند».

4- «و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند ( بروید و ظاهرا) به آنچه بر مومنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید، شاید آنها (از آئین خود) باز گردند).

5- «(فرعون گفت:) من از این مرد که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید برترم، اگر راست می گوید چرا دستبندهای طلا به او داده نشده؟ یا اینکه چرا فرشتگان همراه او نیامده اند- او ( فرعون) قوم خود را تحمیق کرد و از وی  اطاعت کردند چرا که آنها قوم فاسقی بودند».

تفسیر وجمع بندی

نخستین آیه اشاره به داستان سامری می کند، همان مرد جاه طلب و خود خواهی که از غیبت موسی(ع) که برای چهل روز به کوه طور ( میعاد گاه الهی) رفته بود استفاده کرد، و زر و زیورآلات بنی اسرائیل را جمع آوری نمود و از آن بتی ساخت به شکل گوساله! که گویا آن را به شکل مخصوصی در مسیر باد قرار می داد و صدائی شبیه صدای گوساله از آن برمی خاست، قرآن از این صدا تعبیر به «خوار» (بر وزن غبار) که به معنی صدای آهسته گاو است می کند. او برای کار خود از فرصت خاصی استفاده کرد، هنگامی که 35 روز از غیبت موسی گذشت، و آثار تبلیغات توحیدی مستمر موسی در دل آنان کم فروغ شد دست به کار گشت، به خصوص اینکه قبلا بنا بود میعاد موسی یک ماه بیشتر نباشد اما خداوند برای امتحان بنی اسرائیل ده شب بر آن افزود و چهل شب کامل شد. قرآن می گوید: خداوند به موسی فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمایش کردیم و سامری آنها را گمراه ساخت. به هر حال منحرف ساختن یک گروه عظیم (یعنی اکثریت بنی اسرائیل که طبق نقل بعضی از مفسران ششصد هزار نفر بودند) از مسیر توحید خالص به شرک و کفر و بت پرستی خالص، مطلب ساده ای نیست. قرائنی که در آیات مربوط به این ماجرا در سوره طه و سوره های دیگر قرآن، و در تورایخ و تفاسیر آمده نشان می دهد که او از تبلیغات خاصی برای دزدیدن افکار مردم و شستشوی مغزی آنان استفاده کرد، به گونه ای که حجابی بر عقل جمعیت افتاد و آنها کم کم باور کردند این گوساله خدای موسی است؟! جالب اینکه در آیه فوق می خوانیم که این سخن را تنها سامری نگفت، بلکه بنی اسرائیل نیز با او همصدا شدند که این خدای بنی اسرائیل و موسی است ( تعبیر به «قالوا» گواه بر این مطلب است). این تعبیر دلیل روشنی بر تأثیر تبلیغات سامری است، او از جهات زیر بهره گیری کرد:

1- استفاده از غیبت موسی

2- تمدید مأموریت او به چهل شب

3-استفاده از زر و زیورآلاتی که برای توده عوام مخصوصا بنی اسرائیل ارزش زیادی داشت و چشم و دل آنها را پر می کرد.

4- بهره گیری از زمینه های مساعد انحرافی که وقتی بنی اسرائیل از دریای نیل نجات یافتند و از کنار قومی بت پرست عبور کردند از موسی تقاضای ساختن بت کردند. «قالوا یا موسی إجعل لنا الها کما لهم آلهه» (سوره اعراف / آیه 138)

5- موقعیت اجتماعی سامری در میان بنی اسرائیل و اعتماد آنان به او تا آنجا بود که قداست خاصی برای او قائل بودند و او را پرورش یافته جبرئیل می خواندند!

6- علاقه افراد ضعیف الفکر به خدای محسوس، و عدم توجه آنها به خدائی که از صفت جسمانی کاملا دور است، تا آنجا که بنی اسرائیل از موسی تقاضا کردند خدا را به آنها نشان دهد تا با چشم خود ببینند (سوره بقره/ آیه55) این جهات و جهات مختلف دیگر سبب شد که آنها به کلی از خداوند واحد یکتا منحرف شوند و فریب تبلیغات مسموم سامری را بخورند و به بت پرستی روی آورند و لذا هنگامی که که موسی بازگشت و بر سر آنها فریاد کشید و زشتی فوق العاده این حرکت انحرافی را برای آنها بازگو کرد همچون افراد خفته ای که  ناگهان بیدار شوند فریاد ندامت را بلند کردند، و حتی حاضر شدند برای قبولی توبه و کفاره این گناه بزرگ شمشیر بر یکدیگر کشند و خون گروهی از مرتدین ریخته شود (سوره بقره/آیه54). به هرحال این آیه دلیل روشنی بر حجاب تبلیغات فریبنده است.

در دومین بخش از آیات فوق سخن از قارون ثروتمند معروف بنی اسرائیل است که روزی به نمایش  ثروت خویش در برابر بنی اسرائیل برخاست. در تواریخ داستانها یا افسانه های زیادی در این زمینه نقل شده، از جمله بعضی نوشته اند: قارون با یک گروه چهارهزار  نفری از یاران و خدمتکاران خویش در میان بنی اسرائیل ظاهر شد، در حالی که هر کدام از آنها بر اسب گران قیمتی با پوشش سرخ سوار بودند، کنیزان زیادی را نیز با خود آورد که بر استرهای سفیدرنگ با زین طلائی سوار بودند و همه غرق انواع زینت آلات طلا و جواهرات. بعضی تعداد نفرات او را هفتاد هزار نوشته اند، و اگر ما این ارقام را قطعی و واقعی ندانیم تعبیر «فخرج علی قومه فی زینته» ( او با تمام زینت خویش در برابر قومش ظاهر شد) نشان می دهد که صحنه ساده ای نبود، او شاید این کار را برای زهرچشم گرفتن از موسی(ع) و یا تثبیت قدرت خود در میان بنی اسرائیل انجام داد، و یا انگیزه اش همان جنون نمایش قدرت و ثروت بود که در بسیاری از قدرتمندان و ثروتمندان  وجود دارد، هرچه بود صحنه مزبور و تبلیغات هماهنگ با آن چنان بود که عقل گروه عظیمی از بنی اسرائیل را دزدید، و پرده بر روح و فکر آنها افکند، آنچنان که او را "ذوحظ عظیم" ( بهره مند بزرگ) و خوشبخت و سعادتمند پنداشتند، آرزو کردند ای کاش جای او بودند. به همین دلیل فردای آن روز که خداوند قارون و گنجهایش را به جرم جنایات و اعمال خلافش به قعر زمین فرستاد همگی از خواب غفلت بیدار شدند و از اینکه جای او نبودند اظهار خوشحالی کردند! تأثیر اینگونه تبلیغات نه در آن زمان که در هر زمانی قابل انکار نیست، و بسیاری از جباران گذشته و امروز برای تخدیر افکار مردم، و تحمیق آنها، از اینگونه نمایشها و حرکتهای تبلیغاتی بهره فراوان برده و می برند، تنها متفکران و اندیشمندان قوی هستند که می توانند اینگونه حجابها را از مغز خود و دیگران کنار بزنند و چهره واقعی اینگونه اشخاص را در پشت این صحنه ها ببینند.

آیه سوم گوشه ای از صحنه مبارزه موسی (ع) را با ساحران بیان می کند، ساحرانی که به دعوت فرعون از تمام نقاط  کشور مصر با تطمیع فراوان گردآوری شده بودند، و طبق بعضی از روایات عدد آنها به دهها هزار نفر، و طبق روایتی به پانزده هزار نفربالغ می شد ( این عدد ممکن است مربوط به خود ساحران و دستیاران و کارکنان آنها بوده باشد، و باید توجه داشت که در آن عصر مسأله سحر و ساحری رواج فراوان داشت). گروه زیادی از مردم نیز در یک روز عید هنگامی که آفتاب بالا آمده بود برای تماشای این مبارزه حاضر شده بودند. (همانگونه که تعبیر «یوم الزینه» و تعبیر «ضحی» در ایه 59 سوره طه گواهی می دهد) و قرائن نشان می دهد که فرعون مطمئن بود در این مبارزه پیروز می شود چرا که وسائل تبلیغاتی گسترده ای برای تحت تأثیر قرار دادن مردم فراهم ساخته بود. آیه فوق می گوید: هنگامی که ساحران ابزار فراوانی را که آماده کرده بودند افکندند، چشم مردم را مسحور ساخته، آنها را در وحشت فرو برده، و سحر عظیمی ارائه دادند. برای روشن شدن مفهوم آیه باید واژه «سحر» و «استرهاب» دقیقا معلوم شود. «سحر» از نظر لغت به دو معنی آمده است یکی خدعه کردن، و دیگری آنچه عوامل وجود آن نامرئی و مرموز است، و بعضی این هر دو را به یک ریشه برگردانده اند و گفته اند حقیقت سحر دگرگون ساختن چیزی از واقعیتش و به صورت دیگری ارائه دادن است. همانگونه که در تفسیر آیه 102 سوره بقره بیان شده است، سحر غالبا از طریق استفاده از خواص و آثار ناشناخته فیزیکی و شیمیائی اجسام صورت می گرفته، و ساحران کسانی بودند که به این خواص آشنائی فراوان داشتند و از آن بهره کامل می گرفتند، همانگونه که در همین داستان مبارزه موسی و ساحران در تفاسیر آمده است که ساحران احتمالا از خواص فیزیکی جیوه برای ارائه سحر خود بهره گرفتند، عصای خالی و طنابهای چرمی که درون آنها نیز خالی بود فراهم ساخته، و جیوه در آن ریختند، و چون جیوه ماده بسیار فراری است هنگامی که آفتاب بر این اشیاء تابید، و یا احتمالا زیر میدان مبارزه وسائل گرم کننده ای قرار داده شده بود، آنها شروع به حرکت و جست و خیز کردند. گاهی نیز ممکن است ساحران از طریق تردستی و حرکات سریع صحنه هائی ارائه دهند که هیچگونه واقعیت ندارد، و بسیاری از ما نمونه های آن را دیده ایم، و گاه ممکن است با پخش مواد مخصوص شیمیائی از طریق عطرها و دود کردن گیاهان مخصوص در قوه بینائی و شنوائی و یا حتی اعصاب حاضران تصرف کنند و صحنه های غیرواقعی به آنها ارائه دهند. این نیز امکان دارد که با استفاده از میدان مغناطیس چشم و هیپنوتیزم، تلقینهائی که در این حالت فوق العاده موثر است، صحنه هائی را به آنها نشان دهند که واقعیت ندارد. البته بخش دیگری از سحر نیز هست که احتمالا با استفاده از جن و یا بعضی ارواح نیز انجام می گیرد ( این پنج طریق عمده برای سحر ساحران است). گاهی «سحر» به معنی وسیعتری از همه اینها اطلاق شده، و مثلا به کسی که بیان بسیار قوی دارد می گویند: دارای سحر بیان است، و در حدیث وارد شده که «سخن چینی» نیز نوعی از «سحر» است چرا که میان دوستان جدائی می افکند، ولی آنچه در آیه فوق مطرح است «سحروا أعین الناس» ( چشم مردم را سحر کردند) همان تصرف در حس بینائی و دگرگون ساختن صحنه های واقعی در چشم مردم است نه اینکه واقعا مار و اژدهائی تولید کرده باشند. شاهد این سخن آیه 66 سوره طه است "فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی"، «در آن هنگام طنابها و عصایشان بر اثر سحر آنان، چنان به نظر می رسید که به سرعت راه می روند» ( درحالی که راه نمی رفتند شاید حرکتی بر اثر همان خواص جیوه و مانند آن داشتند)، و اما «استرهبوا» از ماده «رهب» ( بر وزن عهد و بر وزن قبح) در اصل به معنی ترسیدن توأم با پرهیز و اضطراب است ( چنانکه راغب در مفردات گفته) و «استرهاب» را بسیاری از مفسران به معنی «ارهاب» یعنی تولید ترس و اضطراب کرده اند. این تعبیر به خوبی گواهی می دهد که آنها علاوه بر استفاده از منابع سحر که در بالا اشاره شد از تبلیغ و تلقین وسیع و گسترده ای نیز بهره گرفتند (و غالبا ساحران چنین می کنند و قسمت مهمی از موفقیت آنان در سایه همین تلقینات و تبلیغات است). در بعضی از نقلها آمده است که میدانی را که برای این کار انتخاب کرده بودند یک میل در یک میل وسعت داشت و باز طبق بعضی از نقلها کوهی از طنابها و چوبهائی که به شکل مار افعی و اژدها بود در آنجا آماده کرده بودند. سپس با سخنانی مانند اینکه: ای مردم! از اطراف میدان دور شوید مارها و افعی ها به شما حمله نکنند، چرا که بسیار خطرناک و وحشتناکند!... و امثال این تعبیرات که اشاره ای کوتاهی نیز در بعضی از تفاسیر به آن آمده است مردم را فوق العاده تحت تأثیر قرار داده و عقل و فکر آنها را دزدیدند و به این ترتیب حجابی بر عقل و حس آنها افکندند تا قدرت شناخت واقعیتها را از دست بدهند.

چهارمین آیه از یکی از توطئه های تبلیغاتی یهود در برابر اسلام پرده برمی دارد که برای متزلزل ساختن توه مردم، باهم تبانی کردند، که صبحگاهان نزد پیامبر(ص) بیایند و ظاهرا  اسلام آورند، ولی در پایان همان روز از اسلام برگردند، و هنگامی که از آنها سوال شود چرا برگشتید؟ بگویند: ما صفات محمد (ص) را از نزدیک ملاحظه کردیم با کتب دینی ما و سخنان دانشمندانمان تطبیق نمی کرد، لذا برگشتیم. این شگرد تبلیغاتی سبب می شود که گروهی بگویند: آنها اهل کتاب و باسواد بودند و از ما بهتر می فهمیدند، این آئین را باطل یافتند، لابد پایه محکمی ندارد، و به این ترتیب افکار مردم ساده ذهن را بدزدند و پرده بر تشخیص و عقل آنها بیفکنند. واژه «طائفه» در جمله «و قالت طائفه» از ماده «طواف» به معنی گروهی است که حلقه ای را تشکیل می دهند و گوئی برگرد مطلبی طواف می کنند، و منظور در اینجا به گفته جمعی از مفسران دوازده نفر از یهود خیبر، یا یهود مدینه یا نجران است، که بعد از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه سخت ناراحت شدند و این توطئه را چیدند. تعبیر به «وجه النهار» (صورت روز) اشاره به آغاز روز است چرا که صورت نخستین چیزی است که انسان با آن رو به رو می شود و شریفترین عضو است، البته این آیه بیش از این نمی گوید که آنها چنین پیشنهادی را به یکدیگر کردند، ولی قرائن نشان می دهد که این پیشنهاد عملی شده است، وگرنه بعید به نظر می رسد در قرائن با این اهمیت مطرح گردد که آیات بعد از آن حکایت از آن می کند. ولی به هر حال  می دانیم این نقشه تبلیغاتی نیز اثر قابل ملاحظه ای نداشت و در مومنان پاکدل و پاکباز نخستین، اثری نبخشید.

پنجمین و آخرین بخش از این آیات، باز گوشه دیگری از مبارزات فرعون را با موسی بن عمران (ع) بیان می کند که وقتی می خواست با تبلیغات خود افکار مردم را که می رفت تحت تأثیر آئین موسی قرار گیرد، منحرف سازد دست به تبلیغات گوناگونی زد که یکی از آنها در این آیات منعکس است. او نخست بر شرافت خاندان خود به اصطلاح تکیه کرد، و گفت مسلما نسبت به این مرد (موسی) که از خانواده پائینی می باشد ( از بردگان بنی اسرائیل و از طبقه چوپان!) برتری دارم. به علاوه او نمی تواند با فصاحت سخن بگوید و من از او فصیح ترم! از همه اینها گذشته او چرا دست بند طلا ندارد که نشانه شخصیت او باشد؟ و از این گذشته، اگر او راست می گوید که فرستاده خدا است پس چرا فرشتگان همراه او نیامده اند تا سخنش را تصدیق کنند؟! و به اصطلاح با این چهار دلیل به ابطال  ادعای نبوت موسی پرداخت. قرآن در این آیات می گوید: او قوم خود را «استخفاف» کرد لذا از او اطاعت کردند. «استخف» از ماده «خفیف» به معنی سبک است، و در اینجا منظور این است که فرعون تلاش کرد آنها را به سبک مغزی بکشاند، لذا در تفسیر «مجمع البیان» می خوانیم: معنای جمله این است که فرعون عقلهای قوم خود را سبک شمرد یا سبک کرد، تا از او پیروی نمایند. در «تفسیر فی ظلال القرآن» آمده است که استخفاف طغیانگران نسبت به توده های مردم چیز عجیبی نیست، آنها توده های جمعیت را نخست از تمام طرق معرفت باز می دارند و حجابی در میان آنان و حقائق ایجاد می کنند تا همه را به فراموشی بسپارند و از آن بحث نکنند، سپس آنچه از مسائل مورد نظرشان است به افکار آنان القاء می کنند تا فکر آنها بر طبق آنها شکل گیرد، و بعد از این استخفاف گروه مردم کار آسانی است، و حکومت بر آنها نرم و راحت، و به هر سو بخواهند آنان را حرکت می دهند. ولی جالب این است که قرآن در پایان آیه می گوید اگر قوم فرعون در برابر این تبلیغات تسلیم شدند و اطاعتش کردند به خاطر این بود که قوم گنهکار و فاسقی بودند، اشاره به اینکه افراد مومن و با هدف و آگاه هرگز چنین شستشوی مغزی نمی شوند، این فسق و گناه است که زمینه ها را برای اینگونه تبلیغات بی اساس آماده می سازد. به تعبیر دیگر «نفس اماره» از درون، «وسوسه های شیطانی» امثال فرعون از برون، دست به دست هم می دهند و چهره حقیقت را می پوشانند.


منابع :

  1. آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 399 تا 409

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/401561