نگاهی به زهد و آثار آن در روایات

زهد عبارت است از عدم تمایل و رغبت نسبت به چیزی که در آن جاذبه میل و رغبت طبعا وجود داشته باشد و انسان در اثر عواملی اختیاری نسبت به آن بی رغبتی نشان دهد و زیبایی و ارزش های آن را ناچیز بشمارد. قرآن کریم آنگاه که برادران یوسف او را بعنوان برده و غلام به بهایی اندک و ثمنی بخس بفروختند می فرماید: «وکانوا فیه من الزاهدین» (سوره یوسف / آیه20یعنی آنها درباره برادرشان یوسف زهد ورزیدند که او را با قیمت ناچیزی مبادله کردند. آنها در اثر حسد نخواستند یوسف را در میان خود ببینند و پدر را سال ها به فراقش مبتلا کردند.

این مفهوم در واژه زهد تعبیری عرفی و لغوی است که در گفتار معمولی بکار می رود اما زهد بعنوان یک فضیلت اخلاقی و معنوی مفهوم والایی دارد که در لسان عرفا یکی از منازل عبودیت است. به تعبیر دیگر، زهد عبارت است از دل کندن از دنیا و حرکت به سوی منازل آخرت، و تفسیر این مفهوم دقیق و ظریف در یک جمله و یک کتاب نمی گنجد و به همین جهت در کلمات عرفا و علمای اخلاق درباره آن تعابیر گوناگون و متشابهی دیده می شود که هر کدام به بعدی از ابعاد آن اشاره دارد، ولی با توجه به این که این واژه حاکی از یک معنی و مفهوم ظریف عرفانی و مذهبی است بهتر آن است که در تعریف آن از زبان وحی و پیشوایان مذهب و عرفان دینی الهام بگیرم و حدود و ثغور آن را در همان محدوده تبیین و تحدید نماییم.  

قرآن کریم در دو جمله کوتاه تعریفی جامع و شامل آورده که مشتمل است بر یک دنیا حکمت و معرفت. می فرماید: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (سوره حدید/ آیه 23یعنی اگر اقبال و ادب از دنیا و بود و نبودش نزد شما یکسان باشد بطوری که با از دست دادن آن متأثر و متأسف و اندوهگین نشوید و با به دست آوردنش خوشحالی و وابستگی در خود احساس نکنید، آنگاه به مقام زهد نائل شده اید.

از این جمله کاملا استفاده می گردد که زهد یک امر قلبی است که با این دو خصیصه (عدم تأسف نسبت به از دست رفته ها و عدم خوشحالی نسبت به داده ها) شناخته می شود. بنابراین، زاهد واقعی کسی است که مظاهر زیبا و فریبنده دنیا او را فریفته و دل باخته نسازد و توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته عبور کند و متوجه هدف های والاتری گردد. از این جا میتوان حدس زد که زهد واقعی مشروط به سه شرط است:

* شرط اول آن که در انسان بالطبع غریزه میل و رغبت وجود داشته باشد. بیماری که در اثر بیماری نسبت به غذا و میوه و سایر مأکولات و مشروبات مطبوع میلی در خود احساس نمی کند،  این بی میلی ربطی به زهد ندارد.

* شرط دوم آن که امکان دسترسی به وسایل مادی برای انسان وجود داشته  باشد. پس اگر ترک دنیا به علت عجز و ناتوانی باشد این ترک نیز از مصادیق زهد به شمار نمی آید.

* شرط سوم آن که با وجود تمام جاذبه ها و امکانات مادی و شهواتی، انسان به خاطر هدف های عالیتر و مقاصدی والا نسبت به دنیا بی رغبت شده و خود را از وابستگی به مظاهر فریبنده و زیبای دنیا رها سازد. در چنین شرایطی، زهد واقعا مصداق پیدا می کند.

با این توضیح معلوم می شود که اساس زهد بر رها شدن از وابستگی ها و علاقه های مادی است نه فاقد بودن آن. بنابراین، چنانچه کسی بتواند خود را از این دل باختگی نسبت به دنیا رها سازد زاهد است، هر چند تا حدودی از امکانات مادی برخوردار باشد. پس اگر ترک دنیا و فقدان آن در اثر عجز و ناتوانی یا به خاطر تظاهر و ریا باشد از مقوله زهد بیرون است و چنین فقر و فقدانی مذموم است و در شرع انوار مورد مذمت و نکوهش واقع شده زیرا چنین فقر و فقدان موجب کفر و الحاد گشته، و این گونه تظاهر و اعلان از مصادیق شرک به شمار می رود و هیچ گونه ارزش اخلاقی ندارد. خلاصه، زاهد واقعی کسی است که قلبا دنیا را طلاق داده باشد نه آن که او را به بازی نگرفته و از روی ناچاری و یا به منظور خودنمایی و تظاهر تارک دنیا شده باشد. به قول شاعر:

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                                ز هرچه رنگ تعلق پذیر آزاد است

در این جا مناسب است به کلامی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گوش فرا دهیم که می فرماید: ای اسامه! این گروه ]زاهدان[ از خوردنی ها و نوشیدنی های حلال به خاطر هدف های برتر و حیات ابدی آخرت چشم پوشیدند و همانند گرگان و سگان درنده که با حرص و آز برای خوردن مردار از سرو کله یکدیگر بالا می روند و با هم دست و پنچه نرم می کنند به دنیا  روی نکردند. آنها به غذای اندک و لباس کهنه بسنده کرده و به ظاهرسازی و آرایش جسمان نپرداختند. وقتی مردم آنها ببینند گمان می کنند که آنان بیمارند ولی بیمار نیستند، مردم آنها را دیوانه می پندارند ولی دیوانه نیستند؛ لکن اینان در باطن خویش با غم و اندوه بزرگی دست به گریبانند که مردم خیال می کنند اینان عقلشان را از دست داده اند و حال آن که عقلشان سالم و پابرجاست. حقیقت آن است که آنان با چم بصیرت چیزی را می بینند که عقل آنها را ربوده و سرمستشان ساخته که از همه چیز دنیا دل بریده اند. در چنین وضعی آنها از دیدگاه مردم افرادی غیرعادی غیرعقلانی می نماید. ای اسامه! ]بدان و آگاه باش[ آنگاه که مردم عقلهای خود را از دست دادند اینان دارای عقل و بصیرت بودند و در واقع عاقلان واقعی تنها اینها هستند و بالاترین شرف و رفیع ترین جایگاه مخصوص آنها است.

امیرالمومنین علیه السلام در این باره سخن بسیار دارد که قسمتی از آنها در نهج البلاغه نقل شده است، در اینجا به چند جمله و نکته اکتفا می کنیم و طالبان تفصیل را به نوشته های اساتید فن به ویژه رساله سیری در نهج البلاغه نوشته مرحوم استاد شهید مطهری قدس سره ارجاع می دهیم. امیر المومنین علیه السلام در یکجا دنیا را مخاطب قرار می دهد و می گوید: ای دنیا، ای دنیا! از من دور شو. آیا می خواهی خودت را به من عرضه کنی یا به من اظهار تمایل و رغبت نمایی؟ دیگر وقت آن نیست که تو پیش من خودآرایی کنی، هرگز ]برو این دام بر مرغ دیگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه[. من هیچگونه نیازی به تو ندارم و تو را سه طلاقه کردم که در آن رجوعی نیست. ایام زندگی تو کوتاه و ارزش تو ناچیز و امید به تو پست و حقیر است. و در جای دیگر می گوید: اگر می خواستم، می توانستم از عسل خالص و مغز گندم و لباس حریر استفاده کنم، اما دور است از من که هوای نفس بر من چیره شود، حرص و آز مرا به شکمبارگی وادار کند... من برای این آفریده نشدم که به خوردن غذاهای خوب و لذیذ مشغول شوم مانند چارپایی که آن پروار بسته باشند که جز خوردن مقصد و مقصودی ندارد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: زهد آن نیست که مالت را ضایع، و حلال خدا را حرام کنی بلکه زهد در دنیا آن است که نسبت به آن چه خود داری وابسته تر از آن چه که در ید قدرت خداوند عزوجل است نباشی. یعنی اگر تکیه گاهت تنها خداوند باشد و به چیزی جز او متکی نباشی زاهد هستی.

آثار زهد

زهد را آثار و نشانه هایی است که عرفا و بزرگان سیرو سلوک هریک به مقتضای ذوق و سلیقه خود آن را با آن آثار تعریف کرده اند، ولی بهتر است در این باره نیز به کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اولیای دین و ائمه معصومین علیهم السلام رجوع کنیم که پس از قرآن بهترین و زیباترین کلام و رساترین بیان، کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و امیر المومنین، رئیس الزاهدین علی علیه السلام است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: هرکس در دنیا زهد پیشه کند خداوند حکمت و بصیرت را در قلبش وارد سازد و زبانش را به حکمت گویا نماید و درد و درمان را به او بشناساند و او را از دنیا سالم به دارا اسلام ]بهشت برین[ بیرون برد. در این کلام، زهد با حکمت و شناخت و سلامت قلب درهم آمیخته و با آن آثار معرفی شده است.

در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: هرکس که مشتاق بهشت باشد به سوی خیرات بشتابد، و آن که از دوزخ بیم دارد از شهوات بپرهیزد، و هرکه در انتظار مرگ باشد لذتها را ترک  گوید، و آن که در دنیا زهد ورزد مصیبت بر او آسان گردد.

از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که فرمود: ای مردم! زهد کوتاه ساختن آرزوها و شکر و سپاس در هنگام نعمت ها و پرهیزکاری از گناهان است. پس اگر نتوانستید همه این صفات را فراهم آورید مبادا حرام بر صبر شما چیره شود و هنگام نعمت، شکر خدا را فراموش کنید، که خداوند با دلایل واضح و کتاب های قاطع و دندان  شکن حجت را بر شما  تمام کرده و عذری برایتان باقی نگذاشته است.

و در جای دیگر می فرماید: به راستی زاهدان دل هایشان می گرید هرچند در ظاهر بخندند، و سخت اندوهناکند گرچه به ظاهر خوشحال باشند و با نفس خویش همیشه در ستیزند هرچند دیگران به حال آن ها و نعمت هایی که خدا به آن ها داده است رشک می برند...

از امام صادق علیه السلام آمده است: شیعیان علی علیه السلام همواره با شکم گرسنه و لب های رنگ پریده زندگی می کردند و دل های آن سرشار از مهر و محبت و علم و بردباری بود و با رهبانیت و ترک دنیا شناخته می شدند. پس شما برای استقامت و پایداری در عقیده از ورع و جد و جهد کمک بگیرید.

در این جا این نکته خالی از فایده نیست که طبق توضیح و تفسیری که برای زهد گفته شد زهد با کناره گیری و پرهیز مطلق از لذات مادی ملازمت ندارد، اما بی رغبتی و بی میلی نسبت به مظاهر دنیا باطبع با قناعت و مناعت طبع و عفت نفس همراه است. یعنی ممکن است زهد با وجود مال و منال و مقام و منصب تحقق پذیرد ( چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و سلیمان و داوود و حضرت علی و خدیجه علیهم السلام و بسیاری از اولیاء الله با داشتن ملک و حکومت و با در اختیار داشتن مال و ثروت زاهدترین بندگان خدا بوده اند)، ولی معمولا روحیه زهد انسان را به حد کفاف و عفاف قانع می سازد و زاهدان به بیش از آن خود را گرفتار نمی کنند و اگر هم چیزی داشته باشند در مصرف قناعت ورزیده و شخصا کمتر آن را مورد استفاده قرار می دهند بلکه آن را در راه خدا و رفع نیاز مردم بکار می گیرند و دیگران را بر خویش مقدم می دارند، که قرآن می فرماید: «ویوثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه» (سوره حشر/ آیه9دیگران را بر خود مقدم می دانند هرچند خود شدیدا فقیر باشند.

و در واقع، قناعت یکی از مراتب زهد است و پس از آن نوبت به مرتبه احسان و ایثار می رسد و آخرین منزل ترک ماسوی الله است.


منابع :

  1. محمدرضا مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی- از صفحه 689 تا 697

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/401630