دلایل مصونیت کامل قرآن از تحریف

به موجب حکم عقل، این مطلب مسلم به نظر می رسد که قرآن کریم با آن موقعیت عظیم که در میان مسلمانان صدر اسلام داشته است و شدیدا مورد اهتمام شخص رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده و امت اسلامی از مرد و زن، پیر و جوان بر اثر ترغیب و تحریص فوق العاده موکد پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با حرص و ولعی عجیب به تعلیم و تعلم قرآن و حفظ کردن و استنساخ نمودن آیات و سوره های آن می پرداختند تا آنجا که شرف و سعادت دنیوی و اخروی خود را در هر چه بیشتر انس با قرآن داشتن می دانسته اند، چنانکه عالم ربانی مرحوم بلاغی (رض) می گوید: «آن روز شعار اسلام و نشان مسلمانی، تجمل و آراستگی به حفظ آیات قرآن بود میزان جمال و کمال یک مسلمان، مقدار محفوظات او از سوره ها و آیات قرآن شناخته می شود[ تا از طریق حجج و براهین آن، بینایی یافته و جانش به نور معارف و اخلاق و شرایع وحی خدا منور گردد..... آری تلاوت قرآن برای مسیلمانان در عین این که نشان اعجاز در بلاغت و برهان صدق نبوت پیغمبرشان بود، مع الوصف لسان ذکر و عبادت و ترجمان مناجات قلبشان با خالق مهربان نیز همان تلاوت آیات قرآن بود. قرآن، هم انیس خلوتشان بود و هم مایه ی شادی و نشاط بخش روحشان و هم درس کمال نفس بود و هم وسیله ی تهذیب روان. علاوه ی بر تمام اینها قرآن در زندگی مادی مسلمانان نیز نردبان ترقی همه جانبه ی آن به حساب می آمد و معیار شناسای رمز تمدن و ورزیدگی در تدبیر امور و سیاست امت می گردید».

آری با این شرایط و اوضاع و احوال کاملا استثنایی و اعجاب انگیز قرآن در میان مسلمانان صدر اسلام از نظر عقل سلیم محال می نماید که در فاصله ی مدت کوتاهی بعد از وفات پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دست تحریف از ناحیه ی دشمنان، به سوی این کتاب عزیز و کریم گشوده گردد و از آن صیحفه ی الهیه آیاتی یا احیانا سوره هایی بردارند! و مع الوصف امت اسلامی با آن علاقه مندی و دلبستگی تام و شیفتگی خاصی که به کتاب شرف و سعادت خود داشته اند از این خیانت بسیار بزرگ و ننگ آور، مطلع نگردند و یا مطلع بشوند اما عموما سکوت کرده و لب به اعتراض نگشایند.

سر جانفشانی برای حفظ یک حرف قرآن

هنگامی که عثمان خواست مصاحف و نسخه های قرآن را بنویسد، تصمیم گرفتند حرف «واو» را که در سوره ی برائت و در آیه ی 34 واقع شده است حذف کنند (والذین یکنزون الذهب والفضهابی بن کعب از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گفت: (لتلحقنها او لاضعن سیفی علی عاتقی) حتما بایستی آن را به آیه ملحق نمایید و گرنه یقین بدانید که من شمشیرم را بر شانه ام خواهم گذاشت (کنایه از اینکه تا حد دادن جان در این راه ایستادگی خواهم نمود)، پس آنان به ناچار «واو» را به آی ملحق نمودند. و هم منقول است که خلیقه ی دوم در زمان خلافت خود روزی جمله «والذین اتبعوهم باحسان» را در آیه ی 100 سوره ی توبه بدون « واو» عطف خواند، با وی به مقام مخاصمه برآمدند تا بالاخره خلیفه  را وادار کردند که با «واو» بخواند. این دو جریان نشان می دهد که چگونه مسلمانان دقیقا مراقب و محافظ کامل قرآن بوده اند و تمام کلمات و حروف قرآن طوری تحت نظر آنان مضبوط و محفوظ بوده است که وقتی دستگاه حاکمه می خواهد روی یک نظر فاسدی یک حرف «واو» از قرآن بردارد شدیدا مورد حمله و اعتراض مسلمانان واقع می شود تا آنجا که جدا تهدید به شمشیر و قتل و خونریزی می گردد.

یکی ازشواهد روشن بر اینکه مسلمانان نهایت اهتمام به حفظ و صیانت قرآن از هرگونه تغییر و دگرگونی داشته اند موضوع ثابت ماندن رسم الخط قرآن است، یعنی صورت کلمات قرآن به همانگونه که کتاب وحی و نویسندگان قرآن در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نوشته اند در اعصار بعدی نیز عین همان شکل و صورت در نوشتن قرآن های متأخر محفوظ مانده و امت اسلامی تغییر آن را جایز  ندانسته اند هر چند آن شکل از کتابت مخالف با قواعد معمول «خط» در عصر تکامل  صناعت خط محسوب شده است و می شود. مثلا می دانیم طبق رسم الخط معمول حرف «تاء» در آخر کلمه به صورت «ه» هاء مدور نوشته می شود مانند «رحمه» و «نعمه» و «مرضاه» و «امراه» و «بینه» و نظایر اینها. ولی در قرآن کریم می بینیم بسیاری از این قبیل کلمات در مواضع متعدد با «تاء» کشیده «ت» نوشته شده است، مثل:

«فاظر الی آثار رحمت الله»(روم /50)

«و اذکروا نعمت الله علیکم» (بقره /231)

«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» (بقره /207)

«وقالت امرات فرعون قرت عین لی و لک» (قصص/9)

«فهم علی بینت منه» (فاطر/40)

و همچنین روی قاعده باید در صیغه ی جمع مذکر ماضی بعد از «واو» الف نوشته شود و صیغه ی مفرد بی الف باشد و حال آن که می بینیم در مواردی قرآن به عکس این قاعده نوشته شده است. از باب مثال:

«والذین سعو فی آیاتنا معاجزین» (سبأ/5)

«وعتو عتوا کبیرا» (فرقان /21)
«وباء و بغضب من الله» (بقره /61)

«وفان فاء و....» (بقره/226
«و جاء و بالبینات...» (آل عمران/ 184)


در این آیات چنانکه می بینیم واو جمع بدون الف نوشته شده، ولی در کلمه ی «یدعو» که مفرد است واو با الف ضبط شده است: «و الله یدعوا الی دار السلام» (یونس /25هکذا در کلمه «یعفو» در: «یعفوا عن کثیر..» (مائده /15و در بعض موارد در وسط کلمه الف اضافه شده است در صورتی که نیازی به آن نبوده چنانکه در جمله ی «لااذبحه» الف قبل از ذال اضافه شده است. در دو مورد به جای یک مرکز یاء دو مرکز نهاده شده است و یا با یک الف زائد کتابت یافته: «بابیکم المفتون» (قلم/6)، «والسماء بنیناها بایید» (ذاریات /47). در یک جا کلمه ی «یدعو» بدون اینکه جازم بر سرش باشد بدون «واو» نوشته شده است: «ویدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر..» (اسراء /11) و کلمه ی «یوتی» بدون جازم، بدون «یاء» آمده است: «و سوف یوت الله المومنین اجر عظیما» (نساء/146) و گاهی یک کلمه که در مواضع متعدد آمده است مختلف نوشته شده؛ مثلا کلمه ی «اسم» که در همه جا با الف ضبط گردیده مانند آیه ی اول سوره ی علق «اقراء باسم ربک الذی خلق» در جمله ی بسم الله در رووس سوره ها و در آیه ی 30 سوره ی نمل و 41 سوره ی هود، بدون الف نوشته شده است. کلمه «شیء» را که در همه جا با شین و یاء و همزه بدون الف نوشته اند در سوره ی کهف آیه ی 23 با اضافه کردن یک الف بین شین و یاء به صورت «شایء» ضبط کرده اند؛ (ولا تقولن لشایء).

غرض اینکه مسلمانان چنان در حفظ جمیع خصوصیات قرآن عصر رسول صلی الله علیه وآله وسلم رعایت دقت و امانت را داشته اند که حتی در مقام استنساخ و نوشتن «شکل» کلمات قرآن در اعصار متاخر نیز تبعیت از شکل و صورت کلمات قرآن عصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را لازم دانسته و عین صورت کلمات آن قرآن را در قرآن های خود ضبط نموده اند. هر چند این عمل مخالفت با قانون خط متکامل عصری به حساب آمده است و می آید! ولی آنان خواسته اند با این کار خود به آیندگان بفهمانند که قرآن عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با تمام خصوصیات و جریانش در حفظ و صیانت کامل مسلمین بوده و کمترین تغییر  و تحریف حتی در طرز نوشتن کلمات آن، به آن راه نیافته است و عجیب آن که این رعایت دقت در تبعیت، در تلفظ حروف و ادای حرکات الفاظ نیز عملی شده است. مثلا در دو جا ضمیر «هاء» به جای کسر با ضمه قرائت شده است: «علیه الله» و «ما انسانیه».

محقق عالیقدر آقای شعرانی (رحمة الله) پس از ارائه ی چندین مورد از قرآن که به تبعیت از رسم الخط مخصوص قرآن صدر اول نوشته شده و حاکی از امانت و دقت مسلمانان گذشته در صیانت قرآن است می فرماید: و بسیار جای تأسف است که در قرآن های طبع ایران، از روی جهل و یا مسامحه، مراعات این نماد را نمایند و مسلمانان ممالک دیگر، آن را حمل بر عمد و عناد می کنند. نعوذبالله. آری، شاید بعضی قرآن نویسان عصر ما پیش خود فکر کنند که آن قسمت از کلمات قرآن که برخلاف قواعدرسم الخط نوشته شده است در اثر بی اطلاعی قرآن نویسان سابق بوده و اکنون پیروی از آنها در نوشتن قرآن، صحیح نیست، بلکه امروز باید استنساخ قرآن، متابعت از اصول و آداب رسم الخط متکامل عصری نمود تا در واقع تصحیح اغلاط خطی قرآن های سابق به عمل آمده و در نتیجه مایه ی آبرومندی قرآن در نزد خط شناسان باشد. در صورتی که اینان مصلحت اقوای ابقاء رسم الخط قرآن مخصوص صدر اول را که شهادت روشن بر صیانت قرآن از تحریف است نادیده گرفته اند و در حقیقت مصلحت فوق العاده بزرگی را فدای مصلحت بسیار کوچک و ناچیزی کرده اند و بدون توجه یک شاهد گویای بر عدم تحریف را به آسانی از دست داده اند.

ابن خلدون (مورخ و فیلسوف شهیر) در این باب می گوید: چون خط عربی در صدر اول اسلام به سبب دور بودن قوم از صنایع و مبتدی بودنشان در تمدن به مرحله ی اتقان و صحت کامل نرسیده بود، طبعا در نوشتن قرآن که به تصدی اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صورت می گرفت، اصول و قواعد خط چنان که باید رعایت می گردید. اما متاخرین اگرچه با آداب و قواعد خط آشنا بودند، ولی آنها هم به منظور تبرک جستن به رسم الخط اصحاب رسول صلی الله علیه وآله وسلم از همان قرآن مکتوب صدر اول تبعیت نموده و قرآن ها را به همان معهود نوشته اند. بنابراین، تو نیز از آنان پیروی نما و عالمان خط را هم به مواضع اختصاصی رسم الخط قرآن متنبه ساز و هرگز به گفته ی بعضی بی خبران از جریان کار اعتنا مکن که می گویند: عرب صدر اول نیز در صناعت خط در حد کمال و اتفاق بوده اند و اگر در قرآن شریف کلماتی دیده می شود که ظاهرا مخالف با اصول کامل خط نوشته شده است، برای این است که آنها خواسته اند از این طریق اشاره به اسرار و لطائفی نموده باشند. مثلا در جمله ی «لااذبحنه» که الفی در وسط اضافه کرده اند برای فهماندن این مطلب بوده که ذبح واقع نشده است و همچنین زیاد کردن یاء در «بایید» برای دلالت بر کمال قدرت ربانیه بوده است و هکذا از این قبیل توجیهات که هیچگونه دلیلی بر اثبات آن ندارند، جز این که به زعم خود می خواهند مسلمانان صدر اول را از توهم نقص در خط نویسی تنزیه نمایند. در صورتیکه اصلا موضوع خط در حد ذات خود کمالی نیست که نبود آن در جوهر ذات انسان یا دین و صفاتش موجب نقصی گردد، بلکه خط در حقیقت یکی از صنایع و وسایل زندگی اجتماعی است که برای ایجاد ارتباط تعاونی و اظهار ما فی الضمائر افراد در مجتمع به کار برده می شود و طبیعی است که وسایل زندگی بر حسب اختلاف اعتبارها و قراردادهای اجتماعی، متفاوت بوده و به موازات تغییر شرایط حیات تبعا متغیر می گردند. خلاصه آن که قرآن صدر اول مطابق رسم الخط معمول آن زمان نوشته شده است و نویسندگان قرآن اعصار بعدی نیز صرفا برای متابعت از کتاب وحی و به منظور حفظ صورت قرآن عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تغییری در رسم کتابت آن نداده اند و در نتیجه برای قرآن، رسم الخط مخصوصی به وجود آمده است و این رسم الخط برای همیشه باید در میان امت اسلامی درباره ی کتابت خصوص قرآن محفوظ بماند تا هم دلیلی متقن بر امانت دقیق مسلمانان و پاسداران قرآن درحفظ و صیانت این کتاب عزیز باشد و هم شاهدی روشن بر مصونیت آن صیحفه ی آسمانی از مطلق آفت تحریف الی الابد در دست جامعه ی مسلمین باقی بماند.

تفاوت نوع خط بی تأثیر در موضوع ابقاء اصل خط

شاید در اینجا توجه دادن به نکته ای لازم باشد و آن این که رسم الخط معمول در بین مردم حجاز در عصر بعثت هر چه بوده است (از خط کوفی یا خط نسخ) از نظر مطلب مورد بحث ما که محفوظ ماندن خط قرآن از صدر اسلام است فرقی نمی کند، یعنی فرضا که خط معمول در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خط کوفی بوده و قرآن نیز در آن زمان با آن خط نوشته شده است ولی قرآن های اعصار بعدی چنان که فعلا هم مشهود و معمول در زمان ماست با خط نسخ استنساخ شده است و می شود. در عین حال ما می گوییم این تفاوت در نوع خط تأثیری در موضوع ابقاء اصل خط که مربوط به ضبط یا اسقاط بعض حروف و حرکات در نوشتن است نداشته و نخواهد داشت، بلکه همان صورت خط قرآن مکتوب به خط کوفی در همین قرآن های مکتوب به خط نسخ کنونی ثابت و باقی مانده و در آن تغییری داده نشده است. از باب مثل کلمه ی «جاء و» به خط کوفی بدون «الف» و کلمه ی «یدعوا» با الف نوشته شده در خط نسخ هم به همین صورت ضبط گردیده است و همچنین کلمه ی «شای» در آیه ی 23 سوره ی کهف در قرآن به خط کوفی با الف زائده در وسط نوشته شده، در قرآن به خط نسخ نیز به همان نحو مکتوب گردیده است. هرچند نقش الف در خط کوفی با نقش آن در خط نسخ متفاوت باشد، زیرا این تفاوت در نقش حروف خللی در حفظ اصل حروف ایجاد نمی کند. اما آیا خط معمول در عصر بعثت در میان مردم حجاز چه خطی بوده است؟ به این قسمت از لغتنامه دهخدا توجه فرمایید: واقع آن است که خط کوفی و نبطی (یعنی خط نسخ ) هر دو از اوایل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفی را برای کتابت قرآن و امثال آن به کار می بردند و نبطی در مکاتبات رسمی استعمال می شد و ابن مقله اصلاحاتی در خط نسخ نمود، آن را برای نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت و به طور کلی دو خط نسخ و کوفی در کتابت عربی معمول گشت. حال آیا انصافا با یک چنین دقت در نظارت و شدت مراقبت مسلمین صدر اسلام درباره ی قرآن می شود باور کرد که عثمان بن عفان مثلا یا قبل از او دیگران توانسته اند دخل و تصرفی در آن نموده و آیاتی یا سوره هایی از آن را حذف کرده و از بین ببرند، در حالتی که بزرگان دین و زعمای امت اسلامی اصلا نفهمند و یا بفهمند و دم نزنند؟

خاشا ثم حاشا که چنین افسانه ای مورد تصدیق عقل سلیم واقع شود. شما ملاحظه می فرمایید اکنون در این زمان که مسلمانان از نظر ایمان و توجه به قرآن رو به ضعف و سستی بسیار رفته اند به طوری که می توان گفت در این شهر تهران که عرصه ی مملکت قرآن است اگر کسانی پیدا شوند که حافظ تمام قرآن باشند کاملا در اقلیتند و شاید از تعداد انگشت های دست تجاوز ننمایند. مع ذلک در همین عصر ضعف ایمان اگر در یک گوشه ی دنیا کوچکترین دخل و تصرفی در الفاظ قرآن بشود به طور حتم از همه جا صدای امت مسلمان و اتباع قرآن بلند می شود و اعتراضات و حملات شدید و محکم به مرتکب این جرم عظیم وارد می آورند. چه آن که تنها سند حیات و عز و شرف برای جامعه ی مسلمین در هر دو جهان قرآن است. لذا این کتاب عزیز از ناحیه ی مسلمانان جهان شدیدا مورد حفظ و مراقبت است تا بتوانند این ودیعه ی الهیه را بی زیاده و نقصان به نسل بعد از خودشان بسپارند و از این جهت رسالت خود را درباره ی وحی خدا به انجام رسانند و در نتیجه نسل بعدی یعنی فرزندان ما هیچ شک و تردیدی نخواهند داشت در این که قرآنی که دست آنها رسیده است همان قرآنی است که در دست ما بوده است، همچنن که ما الان هیچ شکی نداریم در این که قرآنی که اکنون به دست ما است همان قرآنی است که در دست پدران ما بوده است و پدران ما هم مسلم شکی نداشته اند در این که قرآن آنها همان قرآن پدرانشان بوده است. و همچنین نسلا به عقب برمی گردیم و به طور قطع هرچه عقب تر برویم در زمان های پیش، ایمان مردم قویتر بوده و توجه مسلمین به قرآن بیشتر و جدی تر بوده است تا برسیم به زمان امیرالمومنین علیه السلام و خلفای سه گانه و عصر پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که حفاظ قرآن و قاریان قرآن فراوان بوده اند و کتاب خدا شدیدا مورد توجه و علاقه ی مسلمین از مرد و زن بوده است.

پس نتیجه این می شود که قرآن کریم به همین صورت و ترتیبی که اکنون در دست ماست به طور «تواتر» در هر عصری با حفظ و دقت تمام و مصونیت کامل از نسل سابق به نسل لاحق سپرده شده است تا امروز به دست ما رسیده است و ما اکنون هیچ شک و تردیدی نداریم در این که این قرآن موجود به طور قطع و مسلم همان قرآن نازل بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می باشد که بی هرگونه زیاده و نقصان عصرا بعد عصر و نسلا بعد نسل متواترا به دست ما رسیده است و همچنین ان شاء الله در حفظ خدایش خواهد ماند تا به دست ولی اعظم حق امام حجة بن الحسن علیه السلام به مرحله ی کامل اجر و عمل در آید «اللهم عجل فرجه و اجعلنا ممن اتبعه».


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 270 تا 279

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/402602