استدلال قاتلین به تحریف قرآن به برخی از روایات

دسته ای از روایات، از نظر صاحبنظران در «علم رجال»، از لحاظ سند و راویان خبر مخدوشند و به همین جهت دارای ارزش و اعتبار فنی در استدلال نمی باشند و دسته ی دیگر که شاید قسمت عمده ی روایات، همانها باشند، صریحا در آنها تعبیر به لفظ تحریف شده است. خیلی روشن است که مراد از تحریف در آنها حمل آیات قرآن برخلاف معانی مقصوده است و به عبارت دیگر تحریف در «معنی» است نه تحریف در «الفاظ» که مدعای قائلین به تحریف می باشد. حال از باب نمونه در این روایات تأمل فرمایید:

«صدوق ]رحمة الله[ در کتاب خصال از جابر نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: روز قیامت، سه چیز می آیند و شکایت می کنند: قرآن و مسجد و عترت. قرآن می گوید پروردگارا! مرا تحریف کردند و پاره پاره ام نمودند. مسجد می گوید ای پروردگار من! مرا تعطیل کرده و ضایعم گذاشتند. عترت می گوید: پروردگارا ! ما را کشتند و از اجتماع خود طرد کرده و آواره مان ساختند».

«به نقل کافی و صدوق، علی بن سوید می گوید: نامه ای به امام کاظم علیه السلام نوشتم، در موقعی که آن حضرت زندان بود ]راوی جواب امام را تماما نقل کرده تا اینجا می رسد که امام مرقوم فرموده اند[ امت، امین بر کتاب خدا دانسته شدند ]امانت قرآن به آنها سپرده شد[ پس آن را تحریف کرده و تبدیل نمودند».

در مناقب ابن شهر آشوب این جمله ضمن خطبه ی امام سید الشهداء علیه السلام در روز عاشورا آمده است که به لشکر اعداء می فرمود: «همانا، شما از سران گمراهان و طاغوت های هستید که دارای دسته جات پراکنده و حزب های تارو پود بود. قانون شکنانی هستید که کتاب خدا را دور انداخته و پشت سرافکنده اید. اثر گیرندگان از دم شیطانید و قویدستان در امر گناه. تحریف کنندگان کتاب خدایید و خاموش کنندگان چراغ سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم».

تأمل در این روایات و نظایر آن به خوبی روشن می سازد که لفظ تحریف در اینگونه موارد، ظهور در این دارد که «معانی» مقصوده ی از قسمتی از آیات قرآن مورد تغییر و تبدیل و یا تعطیل واقع شده است، نه «الفاظ» آن. یعنی یا طبق آن آیات عمل نکرده و احکام آن را متروک و مهجور ساخته اند و تعطیل  نموده اند، چنانکه از روایت اول همین معنی استفاده می شود و یا آن که الفاظ آن آیات را حمل برخلاف معانی مقصوده و «غیر مراد» را به جای «مراد» خدا گرفته اند، همچنان که روایت دوم و سوم مفهوم همین معنا از تحریف است. آری ریاست طلبان دنیادوست، از در چنین تحریفی داخل شده و با تصرف در معنای لفظ «ولی» (مائده/55) و «اولی الامر» (نساء /59) و «اهل البیت» (احزاب /33) و «مودت فی القربی» (شوری/23) و «انفسنا» (آل عمران/61) و «الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة ویوتون الزکوة و هم راکعون» (مائده/55) و «من عند علم الکتاب» (رعد/ 43) و دیگر آیاتی که مربوط به حقوق خاصه و موقعیت ممتاز عترت و اهل بیت رسول علیهم السلام است، مرتکب «تحریف معنوی» در قرآن گردیدند و در نتیجه اولیای خدا و حجج الهیه را که از جانب خدا به زعامت و امامت امت تعیین شده بودند از مقام  و منصب خاص به آن بزرگواران طرد کردند و راهزنان خائن را به جای راهنمایان امین نشانیدند و کار جامعه ی مسلمین و عائله ی انسان را به تباهی و بدبختی دامنه دار دردناک کشانیدند وگرنه بسیار روشن است که معاویه و یزید پلید و پیروان آن و دو عنصر ناپاک از پسر زیاد و پسر سعد و دیگران، هرگز دست خیانتشان به الفاظ قرآن نرسیده و دخل و تصرفی در حروف و کلمات قرآن نکرده بودند، مع الوصف امام سید الشهداء علیه السلام آن گمراهان را به عنوان «محرفی الکتاب» یعنی تحریف کنندگان قرآن وصف نموده و از این جهت توبیخشان فرموده است و این برای آن است که آن اغوا شدگان معنای آیه ی «اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نساء/59) را تحریف کرده و آن را با یزید و ابن زیاد (علیهما اللعنه) تطبیق نموده و حجت و ولی خدا حضرت حسین علیه السلام را به عنوان متخلف از فرمان ولی زمان مهدورالدم دانستند و خون پاک آن عزیز خدا و یارانش را بی پروا به زمین ریختند. «اللهم لعنهم لعنا وبیلا و عذبهم عذابا الیما».

این روایت هم موید همین معنی است، ضمن نامه ای که امام باقر علیه السلام به «سعد الخیر» مرقوم فرموده اند این جمله آمده است: «از ]مصادیق[ دور افکندن مردم قرآن را، این است که حروف ]و الفاظ[ آن را به پا می دارند و حفظ می کنند[ و حدود] و احکام[ آن را تحریف می نمایند ]بر وفق آن عمل نمی کنند[ پس آنان آن ]قرآن[ را روایت می کنند، ولی رعایت] احکام[ آن را نمی نمایند ]در مقام عمل به احکام و دستوراتش برنمی آیند[. نادانان ]تنها[ به حفظ روایت ]نقل و قرائت الفاظ قرآن[ دلخوش می شوند و دانایان از ترک رعایت ]تعطیل نمودن احکام قرآن[ محزون بوده و غم می خورند».

چنان که می بینیم امام علیه السلام در این بیان صریحا تحریف قرآن را که به سبب آن مردم جاهل و ظالم را مستحق ذم و نکوهش شناخته است، مربوط به «حدود» قرآن می داند، نه به «حروف و الفاظ» قرآن، بلکه می فرماید: (آن مردم نادان و ظالم در حق کتاب خدا). در حفظ حروف و روایت الفاظ قرآن کوتاهی نکرده اند: (اقاموا حروفه)، حروف و الفاظ آن را به پا داشته اند و حفظ کرده اند، اما «حرفوا حدود» حدودش را تحریف  کرده و احکامش را تعطیل نموده اند. «فهم یروونه ولایرعونه» آن را روایت می کنند و الفاظش را می خوانند، ولی رعایت  حق آن نمی نمایند و به دستوراتش عمل نمی کنند. از این آیه نیز این معنی استفاده می شود: «و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه وهم یعلمون» (بقره/75«محققا دسته ای از آن] قوم یهود[ چنین بودند که کلام خدا را می شنیدند و سپس با آن معنای آن را فهمیده بودند، آن را تحریف می نمودند درحالی که خود می دانستند ]که تحریف می کنند و عمدا غیر معنای مراد را به خدا نسبت می دهند[». جمله ی «من بعد ما عقلوه» قرینه ی روشنی است بر اینکه مراد از تحریف در «تحرفونه» تغییر در معنی است که بعد از فهم و تعقل تغییرش می دهند زیرا تعقل و فهمیدن مربوط به معنی است.

مرحوم طبرسی نیز ذیل همین آیه در بحث «اللغه» می گوید: «والتحریف فی الکلام تغییر الکلام عن معناه»، تحریف در کلام به معنای تغییر دادن کلام از معنی می باشد و به همین معنی است در آیه ی: «من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه» (نساء/46«کسانی از یهود هستند که کلمات را از محل و موضع خود تحریف می کنند»، و نیز آیه ی دیگر در سوره ی مائده: «یحرفون الکلم عن مواضعه» (مائده/41).

خلاصه آن که تحریف به این معنی (دگرگون ساختن کلمات و جمله) در قرآن به طور مسلم واقع شده است. تمام بدعت گذاران در دین و به وجود آورندگان مذهب های باطل و فرقه های گوناگون در اسلام از راه «تحریف معانی قرآن» و تفسیر و توجیه های نادرست و خلاف حق، روی کار آمده اند و خود را مصدق قرآن و طرفدار واقعی کتاب خدا قلمداد کرده و نادانان و بی خبران را به ضلالت و گمراهی افکنده اند و آن دسته از روایاتی هم که صریحا به لسان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یا ائمه ی هدی علیهم السلام اسناد تحریف به قرآن داده و جمعی را به عنوان خیانت به اسلام و مسلمین محرفین کتاب معرفی فرموده اند اکثرا بلکه عموما نظر به همین معنای از تحریف دارند و این معنا همچنان که روشن است هیچگونه ربطی  با تحریف به آن معنی که قائلین به تحریف ادعا می کنند (کم شدن آیاتی یا سوره هایی از قرآن) ندارد، و اگر هم فرضا روایت یا روایاتی به نظر برسد که ظاهر یا صریح در تحریف کم شدن الفاظ قرآن باشد و راه تضعیفی از لحاظ سند و راه توجیهی از لحاظ  دلالت در دست ما نماند، آنها را به سبب مخالفتشان با کتاب و سنت و اجماع مسلمین و حکم عقل سلیم مردود شناخته و طردشان می نماییم. چه آنکه این مطلب به طور مستفیض از معصومین علیهم السلام رسیده است که هر روایتی را مخالف با قرآن دیدید آن را به دیوار بکوبید و باطلش بدانید و از ما ندانید و قبولش ننمایید و از جمله این روایت است: «پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است وقتی از من حدیثی به شما رسید، آن را بر کتاب خدا عرضه کنید، پس آنچه را که با قرآن موافق شد بپذیرید و آنچه را که مخالف با قرآن درآمد به سینه ی دیوار بکوبید».


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 290 تا 295

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/402605