تلذذ جسمانی در بهشت، توأم با تلذذ روحانی

از بعض بزرگان نقل شده است که طبقه ی ممتای از «بندگان مخلص» که عبادتشان در دنیا براساس «محبت» بوده است نه به داعی «رغبت» در بهشت، اینان در عالم آخرت نیز از لذائذ جسمانی جنت برکنارند و کامیابی ها و تلذد ذاتشان منحصرا در جنبه های روحانی و معنوی می باشد. یعنی آن مقربان درگاه، شأنشان ارفع از این است که از سیب و انگور و حور و قصور بهشتی مثلا متلذذ و برخوردار گردند و احساس رغبتی نسبت به آن امور از  خود بنمایند. خیر، آنها گویند: دوست، ما را و همه نعمت فردوس شما را. ولی این سخن با ظواهر آیات و روایات مأثوره اهل بیت علیهم السلام ملائمتی چندان ندارد زیرا قرآن و حدیث به طور اطلاق و عموم، بندگان مومن صالح العمل را از «مقربین» و «اصحاب الیمین» با تمام اختلاف طبقاتشان، همه را در «جنات النعیم» متلذذ و کامیاب از جمیع نعماء بهشت از «سرر مرفوعه» و «اکواب موضوعه» و «حورعین کامثال اللولو المکنون» و «ولدان مخلدون» نشان می دهد و صریحا در روایات کثیره، برای انبیاء و اوصیاء و بالاخص برای محمد وآل محمد علیهم السلام غرفه ها قصرها و نهرهای «کوثر» و «تسنیم» و درخت «طوبی» و دیگر نعمت های «حسی» فراوان نشان داده شده است.

از باب نمونه به این روایت توجه فرمایید: «مردی از اصحاب نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با جماعتی بر آن حضرت وارد شد و گفت: ای رسول خدا، درخت طوبی ]درخت بهشتی[ در کجاست؟ فرمود: در خانه ی من در بهشت. پس از آن، شخص دیگری همین سوال را کرد، آن حضرت  فرمود: در خانه ی علی بن ابیطالب علیه السلام در بهشت. گفت: ای رسول خدا، قبلا که پرسیدیم فرمودید در خانه ی من، بعد از آن فرمودید در خانه علی بن ابیطالب است! فرمود: حقیقت آنکه خانه ی من و خانه او ]علی علیه السلام [ در دنیا و آخرت در مکان واحد ]در یک جا[ است. منتهی هر زمان که قصد آمیزش با زنان خود داشتیم، به وسیله ی اطاق ها از هم مستور می شویم.»

این حدیث با کمال وضوح، اثبات «خانه» و «زن» در بهشت برای رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمومنین علیه السلام می نماید. البته به این نکته هم باید توجه داشت که هیچگونه منافاتی بین این دو مطلب نیست که عباد مخلصین و مقربین در عین حالی که که در دنیا عبادتشان بر اساس محبت بوده و اصلا بهشت و نعماء آن کمترین داعویت و انگیزگی در امر عبادت آنان نداشته است، مع ذلک کله همان بندگان مخلص عالی همت، در عالم آخرت به تمام نعمت های بهشت و لذائذ آن تمایل و رغبت داشته باشند و از جمیع آنچه که از جانب ایزد منان برای پذیرایی از صلحاء بندگان فراهم گردیده است با اشتیاق تمام متلذذ و برخوردار شوند. منتهای امر از این نکته نباید غافل بود و کاملا باید توجه داشت که تلذذ از ملذات جسمانیه و کامیابی از نعنت های جنسیه بر حسب اختلاف حالات روحی انسان ها از نظر معرفت و محبت نسبت به «نعمت» و «منعم» مختلف می باشد. نخست برای روشن شدن مطلب، مقتضی است به این مثال ساده عنایت شود:

سلطانی کریم بساط ضیافت شاهانه ای گسترده و جمع کثیری از طبقات مختلف امت را بر سرخوان نعمت خود دعوت کرده است؛ طبیعی است که حاضر شوندگان در مجلس سلطان، بر حسب اختلاف در طرز تفکر و ادراک و شعور عالی و دانی خود، دو دسته خواهند بود: دسته ای شکمخواره و حیوان صفت که همی جز اشباع شکم و برخورداری از طعام های لذیذ نوشیدنی های گوارا ندارند، به طوری که هرجا چنین سفره ای پهن شود در نظر اینان محبوب و مطلوب است و به سوی آن شتابان می روند، اگرچه آن در غیر محفل سلطان و در هر کوخ و بیابان باشد. پس در واقع این دسته از مهمانان، نوکران شکم می باشند نه عاشقان سلطان. منتهی چون در کاخ شاهان بهتر به هدف می رسند آنجا سریعتر می روند. اما دسته ی دیگر رفعت شأن و علو همتشان بالاتر از این است که غذاهای  الوان و خورش های رنگارنگ، آنان را به حرکت در آورده و رو به جانب سفره ی سلطان بکشاند. بلکه از آن نظر که این سفره، انتساب به ملک دارد و روشنگر الطاف و عنایات شاهانه ی وی درباره ی دعوت شدگان می باشد، از این جهت است که خوان سلطان در نظرشان فوق العاده عظیم و ارزنده می آید و جدا برای حضور در کنار آن بسیار می کوشند و خود را به رنج و تعب می افکنند و احیانا برای به دست آوردن یک سیب از دست سلطان، حاضر می شوند که صدها باغ و بوستان پر از انهار و اشجار فراوان از خود بذل نمایند تا موفق به گرفتن یک سیب از دست ملک گردیده و از این راه به مقربیت حضرت خاقان نائل شوند. آری، اینان دلباختگان محفل انس و حضور و شیفتگان لطف و عنایت سلطانند. اگرچه به صورت درکنار خوان پر از نعمت نشسته اند و با اشتهاء تمام از جمیع غذاهای الوان برخوردارند، ولی در واقع بر لب جویبار رحمت منعم آرمیده اند و از لذت قرب و وصال سلطان و ملاطفات او سرخوش و خرم دل و خوشحالند. این بلند همتان، غذا را برای «سلطان» می خواهند نه سلطان را برای «غذا». ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟! حال، انسان های «مقرب» و بندگان «مخلص» حضرت «رب» که «عبدوالله عزوجل حبا له» در بهشت، چنین وضعی دارند که «جنات عالیه» را نه از آن نظر که جایی خوش برای تلذذات نفسانیه است می طلبند و از آن بهره می برند، بلکه از آن جهت که «مظهر» الطاف و عنایات «رب العالمین» و دارالضیافه والاحسان «اجود الاجودین» است خواهانند. آنجا که خود ذات اقدسش با اعلان دعوت عمومی خویش از جمیع بندگان خواسته است تا با تحصیل شرایط ویژه ای در آن تجلی گاه انوار جمال بی مثل و نظیرش شرکت جویند که: «سابقوا الی مغفره من ربکم وجنه عرضها کعرض السماء والارض اعدت للذین آمنوا بالله ورسله ذلک فضل الله یونیه من یشاء و الله ذو الفضل  العظیم» (حدید/21«سبقت و پیشی گیرید به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن مانند پهنای آسمان و زمین است. آماده شده است برای کسانی که ایمان به خدا و رسولاتش دارند. این فضل خداست، آن را به هرکه خواهد می دهد. خدا صاحب فضل عظیم است».

و همانجاست که امام الکملین من عبادة الله المخلصین امیرالمومنین علیه السلام در وصف حال پراشتیاق «متقین» نسبت به آن می فرماید: «اگر نبود آن مدت مقرری که خدا برای آنان بندگان صالح متقی[ نوشته و تقدیر اجل فرموده است ]که مدت معینی باید در دنیا بمانند[ از شدت اشتیاقشان به ثواب ]بهشت خدا[ به قدر یک چشم به هم زدن، روحشان در کالبدشان نمی آرمید و مستقر نمی گردید».

آری آنجا که نوازشگاه رب ودود و عطوف است، بندگان از هر گلی، بوی «لطف» او می جویند و از هر میوه ای طعم «رحمت» او می چشند. در هر قصری از قصور بهشتی که مسکن گیرند، آرامش در بستر «امن» وی می جویند و با پوشیدن جامه های «سندس» و «استبرق» خود را آراسته به «خلعت» حضرت منان می یابند و خلاصه آنکه در همه جا و در همه چیز، انوار رأفت و رحمت حق می بینند و لذا از جمیع نعماء بهشت احساس لذت و بهجهت می نمایند. در عین تلذذ به لذائذ جسمانی «جنت»، کاملا جانشان سرشار از لذائذ «روحانی» بوده و از حلاوت «قرب» خدا دلخوش و شاداب می باشند. آری: «وجوه یومئذ ناضره* الی ربها  ناظره» (قیامت/23-22).

بلندپروازی های نابجا، از گروهی پر مدعا بنابراین، صحیح به نظر نمی رسد، بلکه شاید بشود گفت که نوعی رعونت و گستاخی است که کسی «قلندرانه» بگوید:

نه جنت جویم و نه حور نه انهار می خواهم

به تو ارزانی ای زاهد که من خود یارمی خواهم
شهادت مملکت فردوس را باری به دست آرید

که من درویش عالی همتم دیدار می خواهم

یا بگوید:

تو و طوبی و ما و قامت دوست 
فکر هرکس به قدر همت اوست

این مغروران خوبین، گویی که بهشتیان را آب و علفخواران بی خبر از «خدا» می پندارند و یا (العیاذ بالله) به بهشت موعود خدا با نظر تحقیر و توهین می نگرند. با آنکه بهشتیان به حکم کریمه ی قرآن: «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا» (کهف/110«هرکس که امید لقاء خدایش دارد باید عمل صالح انجام داده و احدی را شریک در عبادت پروردگارش نسازد».

همگی چون «موحد صالح العمل» بوده اند، طالب دیدار و لقاء خدا بوده و براساس همین مطلب، به راه بندگی افتاده و امتثالا للامر و تقربا الی الله انجام وظایف نموده اند و سرانجام به «داراللقاء» و زیارتگاه خدا رسیده اند وگرنه آب و علف طلبان بی خبر از خدا را که به جایگاه خداجویان نمی برند که می فرماید: «وازلت الجته للمتقین  غیر بعید* هذا ما توعدون لکل اواب حفیظ  * من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب» (ق/33-31«بهشت را برای متقیان نزدیک گردانند ]آنچنان که منازل و درجات خود را مشاهده نمایند و از چشم اندازشان[ دور نباشد ]و سپس گویند:[ این همان است که شما را وعده می دادند، برای هر شخص باز آینده ی خود نگهداری ]که رو به خدا آید و خود را از گناه باز دارد.[ آنکس که در نهان از خداوند رحمان ترسیده و ]اخرالامر[ با دلی بارگردانده و تائب به ]سوی خدا[ آمده است».

وجود اختلاف درجات برای بهشتیان

البته ما هم معرفیم و هرگز جای تردید نیست که «خداجویان صالح العمل» نیز از نظر اختلاف در مراتب معرفت و محبتشان نسبت به حضرت «منعم» و معبود جمیل (عزوجل) تلذاذات و کامیابی هایشان از نعمت ها و لذائذ رضوان و جنان گوناگون است؛ همچنان که عبادتشان نیز در دنیا از لحاظ انگیزه داعی مختلف بوده است که امام صادق علیه السلام می فرمایند: «عبادت کنندگان سه گروهند: گروهی خدا را از ترس می پرستند؛ این عبادت بنده هاست ]که از ترس عقبا، اطاعت امر مولی می نمایند[ و جمعی خدا را به طمع ثواب می پرستند؛ این عبادت مزدوران است ]که برای به دست آوردن مزد، اقدام به کاری می کنند[ و قومی خدا را برای اینکه دوستش دارند عبادت می کنند؛ این عبادت آزادگان است و آن بهترین نوع عبادت است».

البته این حقیقتی است غیرقابل انکار. اما نه آنچنان که نتیجه آن شود که جمعی در بهشت، تنها به حور و قصور و اکل ثمار ولحم طیور بپردازند به کلی منعزل از خدا و جمع دیگری محضا به تلذذ «روحی» مشغول شوند و از لذائذ «حسی» مطلقا بر کنار! بلکه چنانکه ارائه ی شاهد گردید، تمام بهشتیان با اختلاف مراتب معرفت و محبتشان از جمیع لذائذ «حسی» و «روحی» جنان متلذذ و کامیاب می باشند.

سخنی از شیخ مفید (رحمة الله علیه ) نقل شده است که می گوید: در بهشت، بشری نیست که بدون خوردن و آشامیدن و سایر لذات حسی متلذذ از نعماء بهشتی گردد که کسی که چنین معتقد است و می گوید: ممکن است بشری در بهشت، تنها التذاذش به تسبیح و تقدیس بوده و از تلذذات جسمانی برکنار باشد، در گفتار خود، دوری از منطق اسلام جسته و از مذهب نصاری تبعیت کرده است که می گویند: طاعتکاران در دنیا، در بهشت ملک می شوند، نه می خورند و نه می آشامند و نه آمیزش با زنان می نمایند و حال آنکه خدا در کتاب خود تکذیب این سخن نموده بدانچه ترغیب فرموده عالمیان را از خوردن و آشامیدن و آمیزش با زنان در بهشت.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 559 تا 565

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/402626