بهشت و دوزخ حسی و عقلی

فارسی 3011 نمایش |

بهشت و جهنم، هر کدام بر دو قسم است: حسی و غیر حسی (عقلی). بهشت حسی از آیه ی «إن المتقین فی جنات و نهر؛ محققا پارسایان در باغ ها و [کنار] نهرهایند.» (قمر/ 54) و بهشت عقلی از آیه ی «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ در جایگاه صدق، نزد پادشاهى با اقتدار.» (قمر/ 55) استظهار می شود، چنانکه جهنم غیر حسی را از آیات «نار الله الموقدة* التی تطلع علی الأفئدة؛ آتش برافروخته الهى است. آتشى که بر دل ها افتد و زبانه کشد.» (همزه/ 6- 7) می توان استفاد کرد. جهنم و بهشت حسی ممکن است همتای هم باشد، اما جهنم عقلی با بهشت عقلی همسان نیست.
کسانی که گرفتار جهنم غیر حسی هستند، تا در صحنه قیامتند رنج و اندوه درونی دارند و در ساهره قیامت اعمال آنان محاسبه و تصفیه می شود تا به مرحله ای برسند که لیاقت تفضل الهی را پیدا کرده، وارد بهشت گردند، که دیگر غم و اندوه در آن نیست: «لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب؛ در آن جا نه رنجى به ما مى رسد و نه خستگى.» (فاطر/ 35) البته با این توضیح که افراد بهشتی که دارای درجات گوناگونند، از آنچه خود دارند لذت می برند و نسبت به آنچه دیگران دارند غبطه می خورند، نه حسد. همانند قوای نفسانی که هر یک از آنها ادراک یا تحریک خاص خود را اعمال می کند و لذت می برد و از آنچه سایر قوا دارند و او ندارد رنج نمی برد. یعنی هرگز نیروی باصره در اندوه نشنیدن به سر نمی برد، چنانکه نیروی سامعه غم ندیدن را ندارد. زبان حال هر قوه ای «ما منا إلا له مقام معلوم؛ و هیچ یک از ما [فرشتگان] نیست مگر این که براى او مقام [و موقعیتى] معین است.» (صافات/ 164) است. درجات بهشت هم چنین است، هر کس در جای خود قرار دارد، رنج نمی برد و غصه و حسرت نمی خورد. اگر حسرت و رنج و اندوهی هست در صحنه قیامت و قبل از ورود به بهشت است؛ زیرا جنت، دارالسلام است و در دار سلامت مجالی برای رنج وجود ندارد.
توضیح مختصر درباره اقسام مذکور از بهشت و دوزخ آن که خوف و رجا، که مرتبه ای از کمال است، وابسته به درجه ی وجودی نفس انسان است؛ نفس به هر پایگاه رفیعی که برسد، خوف و رجای وی هم به همان اندازه خواهد بود. کسی که به مقام تجرد برزخی، یعنی وهم و خیال برسد خوف و رجای وی نیز وهمی و خیالی خواهد بود و اگر به مقام تجرد عقلی راه یابد، ضمن آن که هراس و امید وهمی و خیالی دارد، از ترس و امید معقول نیز برخوردار است. زیرا عقل، تجرد برزخی وهم و خیال را در جای خاص خود حفظ می کند، نه آن که آنها را حذف کند. البته فصل مقوم موجود عاقل، تجرد عقلی و اوصاف مجرد معقول است.
بر این اساس، اینکه پیشوایان معصوم (ع) می فرمایند: ما خدا را "خوفا من النار یا شوقا إلی الجنة" عبادت نمی کنیم، بلکه "حبا لله و لجنة اللقاء" پرستش داریم، به این معنا نیست که مراتب وهمی و خیالی را ندارند، بلکه آن مراتب خوف و رجا را با مرتبه عالیه آن که رجای به جنة اللقاء یا خوف از هجران جنة اللقاء است با هم دارند. از این رو در آیات و روایات و ادعیه گاهی سخن از خوف و رجای بهشت و جهنم حسی است و گاهی از بهشت و جهنم عقلی. چنانکه مرحوم صدرالمتألهین آیه کریمه ی «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ [در بهشت] است.» (الرحمن/ 46) را بر جنت جسمانی و جنت عقلانی تطبیق کرده است؛ گرچه استاد علامه طباطبایی این تفسیر را نمی پذیرد.
معرفت اسما و صفات حسنای الهی و نیز شناخت فرشتگان و وحی و رسالت، حکمت است و این معرفت راستین، بهشت است؛ از این رو رسول اکرم به حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنة و أنت یاعلی بابها؛ من شهر حکمتم و حکمت بهشت است و تو یا علی در این حکمت و بهشتی.» اگر چه بهشت معهود حسی که نازلتر از بهشت معقول است، در جایگاه خاص خود موجود است.
امام سجاد (ع) در مناجات الخائفین به خدای سبحان عرض می کند: «الهی نفس أعززتها بتوحیدک کیف تذلها بمهانة هجرانک، و ضمیر انعقد علی مودتک کیف تحرقه بحرارة نیرانک؛ خدایا! آن روحی را که بر اثر اعتقاد توحیدی گرامی و عزیز داشتی، چگونه با هجرانت اهانت می کنی؟! قلبی را که با دوستی تو گره خورده است چگونه با آتش می سوزانی؟ آتشی که قلب را می سوزاند.»
«نار الله الموقدة* التی تطلع علی الأفئدة» همان عذاب عقلی است، در مقابل عذاب و آتشی که جسم و پوست را می سوزاند. البته هیچ کدام قابل تحمل نیست، از این رو معصومین (ع) فرموده اند: «شما در دنیا دیدید که بدنتان طاقت سوختن ندارد پس در مورد عذابهای اخروی، به خودتان رحم کنید.» گرچه هجران الهی ذلت آور است و بر اساس دعای کمیل، ذلت جهنم عقلی برای فرزانگان بدتر از فرومایگی جهنم حسی است: «فهبنی یا إلهی و سیدی و مولای صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک» ولی هر دو جهنم مظهر قهر خدا بوده، خوف از هر دو کمال است، گرچه یکی کامل و دیگری اکمل است.
خلاصه آن که محرومیت از لقاء الله برای سالکان کوی حق، دوزخ سوزان است، همان گونه که رسیدن به لقای حق برای آنها بهشت جاودان می باشد. همان طور که اشتیاق به اعتلاء و شوق لقای حق در نهان انسان تعبیه شده است، هراس از دوزخ هجران خدا نیز در سویدای دل جایگزین است و همان گونه که شوق به بهشت ظاهری در طول گرایش به جنة اللقاء ممدوح است، خوف از دوزخ ظاهری نیز در طول نار الهجران محمود می باشد، خواه دوزخی که جسم را می گدازد: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها؛ هر بار پوستشان پخته شود، پوستى دیگر بر جایش نهیم تا عذاب را [به طور کامل] بچشند.» (نساء/ 56) و یا دوزخی که روح را مشتعل می سازد: «نارالله الموقدة* التی تطلع علی الأفئدة» و این دو نسبت به آتش هجران خدا، دوزخ ظاهری است، گرچه یکی حسی و دیگری مافوق حس است.
نکته شایان ذکر این که جهنم هجران، در حد رنج وهم و مثال است وگرنه در مرحله عقل مجالی برای دوزخ نیست، زیرا مجرد عقلی هرگز جهنم نخواهد داشت. البته منظور از عقل در این جا صرف ادراک کلی نیست، بلکه گذشته از آن، مرحله کمال عبادت و کسب بهشت و پرهیز از هرگونه عبادت غیر الهی است. خلاصه آن که اگر انسان به تجرد عقلی راه یافت، همواره در بهشت به سر می برد و عاقل به دوزخ راه ندارد، اگرچه ممکن است برخی از عاقلان از لقای حق محروم باشند، به این معنا که در مرتبه ای که نسبت به آن رتبه فاقد عقل و تجرد تامند گرفتار دوزخ خواهند بود. عامل جهنمی شدن انسانها، شیطنت شیطان است و شیطان هرگز به مقام عقل راه ندارد، زیرا مجرد محض، داعیه و انگیزه گناه ندارد، از این رو جهنم عقلی نداریم گرچه بهشت عقلی داریم.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 239

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد