رعایت وقت پیامبر گرامی اسلام

فارسی 2109 نمایش |

برخی از یاران پیامبر خواستار آن بودند که پیامبر وقت خصوصی در اختیار آنان بگذارد ولی موافقت با این درخواست، مایه ی اتلاف وقت گرانبهای پیامبر بود. از طرف دیگر بستن این باب به طور کلی مقرون به مصلحت نبود، زیرا چه بسا مطالبی باید به طور خصوصی به پیامبر برسد و دیگری از آن آگاه نگردد، در این موقع برای جلوگیری از تقویت وقت پیامبر، مقرر شد که هر کس بخواهد، با پیامبر خصوصی سخن بگوید، باید قبلا مبلغی به عنوان صدقه بپردازد تا از این طریق، فقط کسانی که واقعا کار جدی دارند، به طور خصوصی سخن بگویند. این حکم الهی روی مصالحی هرچند بعدها نسخ شد ولی عملا ثابت نمود که این گروه برای وقت گرانبهای پیامبر به اندازه ی یک دینار ارزش قائل نبودند و لذا پس از نزول آیه احدی از آنان حاضر به «نجوی» با پیامبر نشد زیرا شرط لازم آن این بود که یک دینار، قبلا به عنوان «صدقه» بپردازند. فقط در این میان، امیر مؤمنان به این آیه عمل نمود و چون کار ضروری داشت یک دینار صدقه داد آنگاه با پیامبر به «نجوی» پرداخت.
مجاهد و قتاده می گویند: «احدی پس از این حکم با پیامبر «نجوی» نکرد جز علی بن ابی طالب (ع) یک دینار صدقه داد و به طور خصوصی با پیامبر به سخن پرداخت.»
قرآن در این مورد می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقة؛ اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با رسول خدا نجوى کنید پیش از آن صدقه اى در راه خدا بدهید.» (مجادله/ 12)
چنان که در شأن نزول گفتیم این دستور به خاطر آن بود که گروهى از مردم مخصوصا از اغنیا مرتبا مزاحم پیامبر (ص) مى شدند و با او نجوى مى کردند، کارى که مایه اندوه دیگران، و یا کسب امتیاز بى دلیلى براى اینان بود، به علاوه موجب تضییع اوقات گرانبهاى پیامبر (ص) مى شد، حکم فوق نازل گشت و آزمونى بود براى آنها و نیز کمکى به مستمندان و وسیله مؤثرى براى کم شدن این مزاحمتها.
سپس مى افزاید: این براى شما بهتر و پاکیزه تر است (ذلک خیر لکم و أطهر). اما "خیر" بودن این صدقه هم براى متمکنان بود، زیرا موجب ثوابى مى شد، و هم براى نیازمندان، چرا که وسیله کمکى به آنها محسوب مى گشت. و اما "اطهر" بودنش از این نظر بود که قلوب اغنیا را از حب مال مى شست، و قلوب نیازمندان را از کینه و ناراحتى، زیرا هنگامى که نجوى از صورت مجانى در مى آید و نیاز به دادن صدقه اى داشت طبعا کمتر مى شد همان گونه اى که شد و این یک نوع پاکیزگى براى محیط فکرى و اجتماعى مسلمانان بود.
ولى از آنجا که اگر وجوب صدقه قبل از نجوى عمومیت مى داشت فقرا از طرح مسائل مهم یا نیازهاى خود در برابر پیامبر (ص) به صورت نجوى محروم مى شدند، در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته مى فرماید: اگر توانایى نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است (فإن لم تجدوا فإن الله غفور رحیم). و به این ترتیب آنها که تمکن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوى براى آنان واجب بود، و آنها که نداشتند بدون آن مى توانستند با پیامبر (ص) نجوى کنند. جالب اینکه دستور فوق تاثیر عجیبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز یک نفر از دادن صدقه و نجوى خوددارى کردند، و او امیر مؤمنان على (ع) بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستور بفهمند و درس گیرند گرفتند، لذا آیه بعد نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود: «أ أشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقات؛ آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى کردید؟!» (مجادله/ 13)
معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پیامبر (ص) بیشتر است، و نیز معلوم مى شود در این نجواها غالبا مسائل حیاتى مطرح نمى شد، وگرنه چه مانعى داشت که این گروه قبل از نجوى صدقه اى مى دادند و نجوى مى کردند، به خصوص اینکه مقدار خاصى براى صدقه نیز تعیین نشده بود و مى توانستند با مبلغ کمى این مشکل را حل کنند. سپس مى افزاید: «فإذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم فأقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و أطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون؛ اکنون که این کار را نکردید، و خود به تقصیر خویشتن پى بردید و خداوند شما را بخشید، و توبه شما را پذیرفت، نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید، و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید، و بدانید خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است.» (مجادله/ 13)
تعبیر به "توبه" نشان مى دهد که آنها در نجواهاى قبلى مرتکب گناهى شده بودند، خواه به خاطر تظاهر و ریا، و یا آزار پیامبر (ص) و یا ایذاء مؤمنان فقیر.
گرچه در این آیه سخنى صریحا درباره جواز نجوى بعد از این ماجرا نیامده، ولى تعبیر آیه نشان مى دهد که حکم سابق برداشته شد. اما دعوت به اقامه نماز و اداء زکات و اطاعت خدا و پیامبر (ص) به خاطر اهمیت آن است و نیز اشاره اى است به اینکه اگر بعد از این نجوا مى کنید باید در مسیر اهداف بزرگ اسلامى و در طریق اطاعت از خدا و رسول (ص) باشد.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 448

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 400

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد