پدران رسول در فلسفه قرون وسطی

فارسی 4209 نمایش |

پدران رسول در تایخ فلسفه قرون وسطی از آباء یونانی زبان کلیسا به شمار می روند. آباء کلیسا کسانی بودند که در کنار دیگر تفاسیر مسیحی تفسیری خاص از مسیحیت پولوسی- یوحنایی ارائه کردند که از لحاظ تاریخی به عنوان تفسیر رسمی مورد قبول واقع و در قرون بعدی از آن به شدت دفاع شد و به صورت دین رسمی غرب امروز درآمد. مورخان مسیحی آباء کلیسا را به چند گروه تقسیم می کنند. گاهی آنها را در ارتباط با شورای نیقیه (325میلادی) آباء قبل و بعد از شورای نیقیه می خوانند. گاهی نیز بر اساس دوره های تاریخی به گروههای جغرافیایی یا فکری تقسیم کرده اند و گاهی آنها را از لحاظ زبان به دو گروه آباء یونانی و لاتینی زبان تقسیم می کنند. به نظر می رسد که تقسیم آخر برای درک چگونگی شکل گرفتن تفکر مسیحی، تبیین تاریخی و شرح اعتقادات آن مناسبتر از دیگر تقسیمها باشد.

• جایگاه پدران رسول تاریخ مسیحیت
پدران رسول بین مسیحیان به عنوان نسل پس از نویسندگان انجیل احترام و جایگاه خاصی در تاریخ مسیحیت دارند. چون پدران رسول قبل از شکل گیری سنت حاکم کلیسایی آراء خود را بیان کردند، به جای تفاسیر خاص سنت مدار تاریخی از برخی متون، عیسی ناصری، اعمال و گفتار او را مد نظر قرار داده و بر حسب نوع نگرش خود آن را تفسیر کردند. آثار پدران رسول قرابت خاصی با رسالات انجیل دارد و اولین جمع بندی کلامی پس از نویسندگان انجیل در آثار آنها مشاهده می شود. ولی این پدران از نویسندگان انجیل متکلم تر هستند؛ یعنی پرسشهایی را که نویسندگان انجیل بی پاسخ گذارده بودند، آنها به طریق خود پاسخ داده و درباره ساختار اعتقادی شان به تفکر پرداختند، البته پرسشهای جدیدی نیز مطرح کردند. در دوره ی پدران رسول جوامع مسیحی با اینکه شور و هیجان مسیحیان نخستین را تا حدی حفظ کرده بودند، ولی از لحاظ اعتقادی به ثبات بیشتری رسیده و با انتظار ظهور مجدد مسیح، کم کم به فکر زندگی در دنیا در کنار دیگر جوامع افتادند. عصر پیامبران و کسانی که مدعی دریافت وحی بودند، در شرف اتمام بود، ولی هنوز الهامهای غیبی و فرهمند بودن رهبران دینی جایگاه خاصی بین مسیحیان داشت. اگرچه سخنان پدران رسول هم رتبه ی مطالب نویسندگان انجیل درنظر گرفته نمی شد، ولی نفوذ بسیار در مسیحیان داشت و آنان برای این پدران روحانیتی بلندمرتبه قائل بودند.

• نخستین متون حیات مذهبی و فکری مسیحیت
از میان نخستین متون این دوره می توان از دیداکه (Didache) نام برد که نویسنده آن مشخص نیست. عده ای تاریخ نوشته شدن آن را تا اواسط قرن نخست میلادی هم ذکر کرده اند، یعنی برخی این متن را یکی از قدیم ترین متون مسیحی، حتی قدیم تر از اناجیل چهارگانه دانسته اند؛ ولی به نظر می رسد که این متن در وضع فعلی چندین بار طی قرون اول و دوم میلادی بازنگری و مطالبی به آن اضافه شده است. این متن به حوزه دین یهودی نیز نزدیک است؛ البته نویسنده به آیین سنتی یهودی چندان روی خوشی نشان نمی دهد و از مفاهیم اسنی نیز استفاده می کند. این متن شاهدی است از حیات مذهبی و فکری مسیحیت نخستین که به تبلیغ پیام مسیح از طریق دوازده حواری می پردازد. در آن فکر آخرالزمانی و انتظار بازگشت مسیح، تحریص به زندگی اخلاقی و عمل به آیینهای مختلف مثل دعا، عشای ربانی و غسل تعمید، همچنین سلسله مراتب ابتدایی روحانیت جامعه ی مسیحی ملاحظه می شود.
رساله ی دیگری که به سنت یهودی نزدیک است رساله شبان (Pastor) اثر هرماس (Hermas) است. مورخان تاریخ تألیف این رساله را حدود سال 140 میلادی حدس می زنند، ولی به نظر می رسد که این رساله اصل قدیمتری دارد. مسیحیانی که گرایش یهودی داشتند تا مدتی آن را به عنوان متن مقدس پذیرفته بودند، ولی با جذب اینان در قرائت پولوسی، این رساله در حاشیه قرار گرفت. رساله ی شبان مانند دیداکه چندین بار بازنویسی شده است. هرماس یهودی ای بود که به مسیحیت گروید و به عنوان برده به یک رومی فروخته و به روم برده شد تا اینکه آزاد گردید. این رساله نیز مانند بسیاری از رساله های همعصرش مکاشفه ای است در باب آخرالزمان و نجات انسان را از گناه هدف خود قرار داده است؛ ولی بر خلاف سنت پولوسی در این کتاب غایت انسان بودن است، نه الهی شدن.
این مفهوم این رساله را به سنت فلسفی رواقی نیز نزدیک می کند. هرماس به احساسات اهمیت زیادی می دهد، چنانکه انسان از غم به واسطه ی توبه از گناهان به شادی روحانی دست می یابد. کلیسا به شکل یک بانوی مسن از طرف خداوند وظایف هرماس را به او گوشزد می کند و باید اخلاق انسانهایی را که به واسطه شکنجه آزار و اذیت مخالفان مرتد شده اند به جایگاه اصلیش، یعنی اخلاق و اعتقاد مسیحی برگرداند. دوازده فرمان در این باره مشاهده می شود که ملک توبه به شکل یک شبان بر هرمس فرود می آید و آنها را تعلیم می دهد. هرماس در مسیح شناسی گرایش یهودی دارد و از خداوندی مسیح دفاع نمی کند. به نظر او فرزند واقعی خدا روح القدس است. عیسی بن مریم یک انسان بود که در غسل تعمید خود به دست یحیی معمدان روح القدس را دریافت کرد.
او در مأموریتی که خداوند بر عهده ی او گذاشته بود از این روح اطاعت کرد و بدون اینکه به گناه آلوده شود یا به ناپاکیهای دنیا آغشته گردد، مأموریت خود را به پایان رسانید. در نتیجه، خداوند ورا مستحق این دانست که به مقامی عالی تر ارتقاء یابد. خدا او را پسر خوانده خود خواند و در کنار پسر طبیعی خود، روح القدس، قرار داد.
گروه دیگری از متون، که بیشتر به شکل نامه است، در راستای تفسیر پولوس و یوحنا از مسیحیت است. این گروه از متون به شکل گیری سنت پولوسی- یوحنایی در تاریخ کمک شایانی کرد. قدیمی ترین متن نامه به قرنتیان از کلمنس (Clemens)، اسقف سوم شهر رم (92 یا 93 میلادی)، است که احتمالا حدود سالهای 95-96 نوشته شه است. این متن نیز مدتی به عنوان متن مقدس بین گروهی از مسیحیان رایج بود، ولی در اواخر قرن دوم میلادی که کلیسا متون مقدس را جمع کرد، این متن را به عنوان متن وحیانی نشناخت. کلمنس نامه ای به مسیحیان قرنتیه می نویسد تا مشکلات و ناهنجاریهای دینی آنان را حل کند. علت این ناهنجاریها حرص و چند دستگی و سقوط احساس دینی و احساس مسیحی ذکر شده است. نویسنده مدعی ست به عنوان رهبر کلیسای خداوند مستقر در شهر روم، نصایح و توصیه هایش از طرف روح القدس است و باید اطاعت شود.
این اثر از اولین کوششهایی است که کلیسای روم برای به دست گرفتن رهبری مسیحیت انجام داد. در این رساله قدرت مطلق خداوند به وسیله «کلمه» او ظاهر می شود. او با کلمه اش جهان را خلق کرد و به آن می توند آن را نابود سازد. او انسان را به تصویر و شبیه خود خلق کرد که سبب عقلش مورد ستایش است. در این متن مانند رواقیون، بر هماهنگی عالم تأکید شده و دیدگاهی جهانی از دین ارائه می شود، چنانکه نویسنده ی آن برای تمام انسانها دعا می کند. در چندین نوبت به وضوح در آن تفکر کلامی پولوس مشاهده می شود و در عین حال پیوستگی تاریخی بین کتاب تورات و نوشته های مقدس مسیحی بیان شده است. در این رساله نیز درباره ی آمدن پطرس حواری به رم، مسافرت پولوس به اسپانیا، کشته شدن هر دو و شکنجه و آزار مسیحیان در حکومت نرون اطلاعاتی داده شده است.
کلمنس طرفدار پسر خدا بودن عیسی ناصری است و برای او روح القدس وجودی قبلی قائل است و بلندمرتبه بودن شخصیت مسیح را ضرورتی برای به عینیت رسیدن نجات از گناه می داند. نامه دیگری نیز با عنوان نامه دوم به قرنتیان به کلمنس رومی نسبت داده شده است که مورخان از آن او نمی دانند. این نامه حدود 110 میلادی نوشته شده و راجع به حیات پس از مرگ و ضرورت شفاعت مسیح برای نجات اخروی انسان است. پاپیاس (Papias) اهل هییراپولیس (Hierapolis) تفسیری بر سخنان مسیح داشته است که از آن فقط قطعاتی که اوزبیوس (Eusebius) در تاریخ کلیسا نقل کرده، باقی مانده است. او احتمالا شاگرد یوحنا بوده و نظریه ی هزاره گرایی (millenarism) را که بر اساس آن عیسی ناصری پس از رستاخیز مردگان هزار سال در اورشلیم حکومت می کند، دنبال کرد. نظریه ای که کلیسا به عنوان بدعت محکوم کرد.
به بارناباس (Barnabas) (برنابا)، همراه و یاور پولوس، نامه ای را نسبت داده اند که نسبتا متأخر است (حدود 130 میلادی) که از او نیست. البته این نامه در خط قرائت پولوس از مسیحیت است و در آن آمده است که با عیسی ناصری شریعت یهود به پایان رسیده و او شریعت روحانی را ارائه کرده است. این نامه دارای دو بخش است: بخش نخست اهمیت و ارزش کتاب تورات را در ارتباط با مسیحیت و نوشته های آن بیان می کند و بخش دوم تحریصی است به مکارم اخلاقی در سنت دیداکه. نویسنده مدعی است که معنای حقیقی متون مقدس را با ایمان از خداوند دریافت کرده است و می خواهد آن را به دیگران انتقال دهد. به نظر او مسیح الوهیت دارد و مورد خطاب خداوند در خلقت انسان در باب نخست سفر پیدایش، او بوده است. بارناباس به دنبال درک معنای روحانی کتاب مقدس (تورات) است و می خواهد در این کتاب نشانه های ظهور مسیح، پسر خداوند را، که بر صلیب برای نجات انسانها مرده، بیان کند. در این راه بهترین روش را تفسیر رمزی - تمثیلی می داند. در این روش به یهودین یونانی مآب اسکندریه، مخصوصا فیلون یهودی نزدیک می شود. با وجود این به سختی به یهودیان حمله کرده و با تفسیر ظاهری تورات و شریعتمداری آنان مخالفت می کند. او نیز مانند پاپیاس هزاره گراست.
ایگناتیوس (Ignatius) سومین اسقف انطاکیه بود. در عهد سلطنت تراژان (98-117) محکوم به مرگ و برای اجرای حکم به رم فرستاده شد. در حین سفر به رم چندین نامه به مسیحیان شهرهای مختلف و پولیکارپوس (Polycarpus) ازمیری نوشت که هفت عدد از آنها محفوظ مانده است. او بسیار تحت تأثیر پولوس بود و مسیح را پسر خدا می دانست و معتقد بود خدا به واسطه پسرش بر انسانها ظاهر شده است. پیامبران بنی اسرائیل بشارت آمدنش را داده بودند. پسر خدا از مریم تولید یافته، در نتیجه در عین مولود بودن نامولود است. در انسانیتش خداست و در مرگش حیات حقیقی وجود دارد. او در مقابل کسانی که برای مسیح ظاهری انسانی قائل می شدند و نظریه آنها به دوستیسم (docetism) (از فعل یونانی dokein به معنای ظاهر شدن) معروف است، و گنوسیسیان نیز که چنین عقیده ای داشتند و همچنین غیر مسیحیان منتقد به نظریه پولوس، بر واقعیت انسانی و حیات دنیوی مسیح تأکید کرد. به نظر او مسیح واقعا زجر کشید و روی صلیب برای نجات انسان مرد. او مانند یوحنا اظهار داشت که مسیحی در مرگ مسیح حیات جدیدی کسب می کند و نظریه ایمان پولوس را با نظریه عشق یوحنا جمع کرد. به نظر او ایمان و عشق ابتدا و انتهای زندگی هستند.
پولیکارپوس، اسقف ازمیر، مدعی بود که شخصا پولوس را می شناخته و از دست یوحنا منصب اسقفی را دریافت کرده است. ایرنئوس نیز ذکر می کند که او شاهدان عینی زندگی عیسی ناصری را می شناخته و با آنها ارتباط داشته است. البته این امر با تاریخ مرگ او، که بین سالهای 161 و 168 میلادی رخ داده است، کمی بعید به نظر می رسد، مگر اینکه در موقع اعدامش بیش از صد و بیست و شاید هم بیشتر عمر کرده بود. دو نامه به فیلیپان منسوب به اوست که یکی قبل از مرگ ایگناتیوس (قبل از 110 میلادی) و دیگری حدود سال 135 میلادی نوشته شده است. او نیز در مقابل کسانی که ظاهری انسانی برای مسیح قائل بودند بر واقعیت انسانی مسیح تأکید کرد. معتقد بود کسانی که جسم مسیح را نفی می کنند طرفدار شیطان و ضد مسیح آخرالزمان هستند. او نیز مانند بسیاری از مسیحیان زمانش می پنداشت که در آخرالزمان زندگی می کند و هر لحظه منتظر بازگشت مسیح بود. رساله ای به نام شهادت پولیکارپوس از نویسنده ی ناشناخته، ماجرای توقیف و بازپرسی و زنده سوزانده شدن او را تعریف می کند.

منـابـع

محمد ايلخاني- تاريخ فلسفه در قرون وسطي و رنسانس- تهران- سمت- 1382

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها