جایگاه فرشته و آفرینش در دین زرتشت

فارسی 6936 نمایش |

جایگاه فرشته در دین زرتشت

در گاتهای زرتشت، از فرشته (ایزد) سخنی نرفته است هر چند از «سروش»، «آذر» و «اشی» نام برده شده است بدون آنکه آنها را فرشته (ایزد) بخواند. تنها در نوشته های پس از گاتها عنوان «ایزد» به آنها داده شده است. در نوشته های دینی بعد از گاتها از ایزدان بسیاری نام برده شده است و شاید شمار آنها از هزار فزون تر باشد و حتی نیایشهایی برای برخی از آنها نوشته شده است. گروهی از دانشمندان باور دارند که «موضوع فرشته از دین زرتشت وارد سایر ادیان از جمله دین یهود شده و از آنجا به دیگر ادیان ابراهیمی راه پیدا کرده است.» دکتر فرهنگ مهر اعتقاد دارد که این ادعا حقیقت ندارد. او به هانری کربن نیز در این خصوص اعتراض دارد. هانری کربن معتقد بود که فرشته شناسی مهم ترین بخش دین زرتشت است. فرشتگان در اوستای جوانتر آمده اند و «ایزد» خوانده می شوند که به معنای شایسته نیایش است. در چگونگی ورود آنها در اوستای جوانتر، دیدگاه های چندی وجود دارد. بیشتر ایزدان، خدایان پنداری هستند که آریاییان ایرانی پیش از اشو زرتشت، آنها را می پرستیدند.
اشو زرتشت که یکتاپرستی را آموزش می داد، حتی نخواست نامی از خدایان پنداری در گاتها ببرد. از این رو می بینیم که حتی از «میترا» که یکی از خدایان مهم پیش از زرتشت بود، نامی در گاتها برده نشده است. پیش از زرتشت، مغان، پاسداران دین و پسران خدایان پنداری بودند. پس از گامیابی اشو زرتشت به گسترش یکتاپرستی، بازار مغان از گرمی افتاد. به نظر می رسد که در سده های بعدی، این خدایان پنداری با پایین آمدن پایگاهشان به نام ایزدان (فرشتگان) آفریده اهورا مزدا در نوشته های دینی وارد شدند و به صورت پاسداران عناصر طبیعت، نگاهدارنده و میزان ارزشهای اخلاقی اهورایی و داور رفتار آدمیان، انجام وظیفه می کردند. و این به خودی خود، کار زیبایی بود. هر چند «فرشته» در بیشتر دینها هست ولی طبیعت و کار آنها در دینهای مختلف، متفاوت است. بنابراین بهتر است در دین زرتشتی از «ایزد» گفتگو کنیم و نه از «فرشته» تا اشتباهی پیش نیاید. اگر ایزدان را در معنای تاریخی و فلسفی آنان بپذیریم، باید به ژرف بینی و دورنگری خردمندانی که با پافشاری بر تقدس طبیعت و عناصر آن، در نگاهداری محیط زیست کوشیده اند، درود بفرستیم. بیخود نیست که امروز دانشمندان، از دین زرتشت به عنوان نخستین دینی که به حفظ محیط زیست توجه کرده است یاد می کنند. «ایزد» در گاتها نیست و ساخته نوشته های پس از اشو زرتشت است که در نوشته های دینی راه می یابد و شماره آنها با گذشت زمان افزون شد و از هزار بالاتر رفت.

تقسیمات ایزدان

ایزدان را بنا به اهمیت به بزرگ و کوچک بخش می کنند. برای نمونه میترا (مهر) ایزدی بزرگ ولی اشی (پاداش نیکی) ایزد کوچکی است. از دیدگاهی دیگر، ایزدان را به دو گروه مینوی و مادی بخش کرده اند. ایزدان مینوی پاسداران رفتارها و چیزهای مینوی هستند مانند رشن (راستی)، ورهرام (پیروزی)، و آخشتی (صلح و آشتی)، دانا (وجدان یا دین)، چیستی (دانش)، رتا (دهشمندی) و ایزدان مادی پاسداران چیزهای مادی هستند مانند هوخشترا (خورشید)، منگها (ماه)، ونت (ستاره)، تیشتر (باران)، زم (زمین).
مهر (میترا) از مهمترین خدایان آریایی است که جای خود را با نام ایزد (فرشته) در فرهنگ زرتشتی استوار کرده است. درازترین یشت در نیایش مهر سروده شده است. او نیرومند، کوشا، درست، باشکوه و بدون گذشت است. از نظر اخلاقی، میترا پاسدار راستی (از این بابت همکار رشن) و پاسدار پیمان (قرارداد) است. هر کس پیمان شکنی کند، مورد بازخواست میترا است و تنبیه می شود. از نظر دنیایی، میترا پاسدار نور (از این بابت همکار ایزد هورخشئتا یا خورشید) و نگهبان کشتزارهاست.
سروش، آموزگار و پیام آور دین است. او گوش جهانی همه نیکوکاران (اشوان) و آورنده پیامهای اهورایی برای آنهاست. زرتشت آرزو می کند که مردمان آنگونه رفتار کنند که سروش با همه ی آنها در ارتباط باشد. در اوستا ایزدانی منسوب به وجدان و دین (دانا)، دانش (چیستی) بخشندگی (رتا)، صلح و آشتی (آخشتی)، پیروزی (ورهرام یا ورترغنه) تندرستی (آریامن)، پاداش نیک (اشی) و شادمانی زندگی (رمان)... هستند.

اهورا مزدا

با آنچه درباره ایزدان گفته شده و با همه زیاده رویهایی که در نیایش برخی از آنها شده است، (در تیر یشت اهورا مزدا از ایزد نشتر درخواست می کند که به میزان باران بیافزاید!) سنت نیایش ایزدان با دانستن اینکه آنها فروزه و آفریده خداوند هستند پسندیده و پذیرفتنی است. خلاصه آنکه اشو زرتشت به یک آفریننده و نگاهدارنده جهان باور داشت. آفریننده و نگاهدارنده ای که بر همه چیز دانا و توانا و درخور ستایش است. او در همه جا هست. او بیکران، جهان برونی، جهان درونی و اهورایی است. او کلی است و همه هستیها از اوست. او دست اندرکار «هستی» است، او آغاز و انجامی ندارد. آدمی که جزئی است، نمی تواند کلی (اهورامزدا) را ببیند و یا آن را به درستی تعریف کند.
اهورامزدا را تنها از راه فروزه هایش می توان شناخت. او دهنده خوبیهاست و بدی در آستان او راه ندارد. او سازنده است و ویرانی نمی شناسد. او از هستی خود می دهد و پدید می آورد. او گوهر و دهنده خرد، راستی و داد، آرامش و مهر، نیروی برگزیده و شهریاری اهورایی، رسایی و فراگیری، جاودانی و بی مرگی است. آفرینندگی، دهندگی و سازندگی یک فراگرد پویا و در فروزه سپنتامینیو همیشه با اهورامزدا بوده و هست. نظام هستی و پیشرفت بنابر قانون دگرگونی ناپذیر اشا پیوسته در جریان است. آدمی در تصویر (شبه اخلاقی) اهورا مزدا پدید آمده و دارنده پرتوی از فروزه های اهورایی است و این امر آدمی را همکار اهورا مزدا می کند تا با کار بردن آزادی خود، با بهره بری از خرد، وجدان، بینش و کارکردن، طبق قانون اشا، جهان را پیشرفت داده و خود به سرمنزل شادی و روشنایی برسد. آنان که به دروغ و بدکاری بگروند، به اندوه و افسوس دچار می شوند. از خود و خداوند بیگانه می گردند. اهورا مزدا جهان و آدمیان را در خرد (وهومن) پدید آورد، در وجدان (دانا) شکل داد، در سازندگی (سپنتامینیو) نمود خارجی بخشید و در راه راستی و داد (اشا) پیشرفت داد، با آرامش و مهر (آرمیتی) هم آهنگی بخشید تا با نیروی اهورایی و خوبی (خشترا) به رسایی (هاروتات) و جاودانگی (امرتات) برسند.

پیامبران پیش و پس از زرتشت به روایت کتب زرتشتی

گاتها، نام هیچ پیامبری را نیاورده است. ولی، اوستا از کیومرث و جمشید به عنوان نیم پیامبرانی که پیش از زرتشت بوده اند، (به بخشی پیشتا زرتشتیان مراجعه فرمایید)، نام می برد. بنا به اساطیر کیومرث که نخستین انسان بود، از سوی خدا قانونی دریافت داشت و جمشید به پیامبری خوانده شد ولی چون او از ناتوانیهای خودش آگاه بود و می دانست که به انجام این کار بزرگ موفق نخواهد شد، دعوت را نپذیرفت. همچنین گاتها در عین اینکه نمی گویند که زرتشت آخرین پیامبر است، ظهور پیامبری دیگری را هم پیش بینی نمی کند. گاتها می گوید که دین زرتشت بهترین دین و پسندیده ترین راه زندگی است.

سوشیانت در گاتها
در گاتها از نجات دهنده سخن رفته است. سوشیانت در گاتها یک نام عام است و برای نجات دهندگان بشریت به کار برده شده است اوستاهای بعدی، از سه سوشیانت ویژه نام برده شده است. آنچه که باید در اینجا ذکر شود این است که این سه سوشیانت همه از تخمه ی زرتشت باید باشند.

سپنتامینیو و آفرینش

در زبان همگانی، هر تولید و اختراعی، آفرینش (خلق) است. در عرف، ساختن بمب ئیدروژنی ویران کننده و پدیدآوردن نیروگاه اتمی سازنده انرژی سودمند به شکل الکتریسیته هر دو خلاقیت و نوآوری است. در عرف مادی، سازندگی ویرانگری ملاک خلاقیت نیست ولی در دین زرتشتی تنها سازندگی، آفرینش است. در زبان زرتشتی نوآوری ویرانگر را انگره مینیو و نوآوری سازنده سپنتامینیو می خوانند. «مینیو» به چم (معنی) اندیشه یاوران است. در گفته های گاتها «اندیشه» و «روان» به گونه ای ناگسستنی درهم آمیخته اند.
ستیز سپنتامینیو، در اندیشه، گفتار و کردار، همکاری با انگره مینو (روان و اندیشه بد و ویرانگر) است. روان و اندیشه بد، همان اهریمن است. بداندیش، بدگفتار و بدکردار، چون در راستای انگره مینیو گام برمی دارد، همکار اهورامزدا نبوده بلکه دشمن خداست. چنین فردی بر خلاف قانون پیشرفت (اشا) در کار است. در ادیان و فلسفه های گوناگون اصطلاحات همانندی مانند شیطان و ابلیس (SATAN یا DEVLI) با تعابیر متفاوت به کار می رود که ممکن است باعث اشتباه شود. از این رو در گفتگوی آفرینش در هر دینی باید به معنا و محتوای واژه ها توجه داشت. مفهوم آفرینش در دین زرتشت با دیگر دینها، تفاوتهای زیادی دارد و هر گفتگویی درباره آن، نیاز به پژوهش درباره آغاز، محتوی و ساختار آن در ارتباط با زمان و فضاست.

آفرینش در دین زرتشت و ادیان ابراهیمی
در ادیان ابراهیمی خداوند جهان را از «هیچ» (EX NIIHILO) آفریده است. در تورات آمده است که: خدا گفت «روشنایی شود و روشنایی شد خدا گفت زمین نباتات برویاند، علفی که تخم بیاورد و درخت میوه ای که موافق جنس خود میوه آورد که تخمش در آن باشد بر روی زمین و چنین شد خدا گفت زمین جانوران را موافق اجناس آنها بیرون آورد، بهایم و حشرات و حیوانات زمین به اجناس آنها چنین شد....» (سفر پیدایش 1:24) در قرآن آمده است که: «خدا آسمان و زمین را برای غرض محقق و حکمتی بزرگ آفرید.» (نحل/ 3)
خدا انسان را از آب نطفه بیافرید... و چهار پایانی را برای انتفاع شما نوع بشر خلقت کرد... و اسب و اشتر و حمار را برای سواری و تحمل، مسخر شما گردانید و چیز دیگری هم که شما هنوز نمی دانید برای شما خواهد آفرید. به این ترتیب، در مذاهب ابراهیمی خداوند جهان و موجودات را از هیچ آفریده و همچنین خداوند همه چیز را آفرید: خوب و بد، فرشته و ابلیس، زندگی و مرگ... به علاوه همه چیز را در مدت معین (شش روز) خلق کرد و روز هفتم به استراحت نشست. سنت زرتشتی، خلقت از «هیچ» را قائل نیست. همچنین خداوند تنها خوبی را آفریده است. بدی ساخته و داده خدا نیست. چون خلقت با خدا و در خدا بوده است و مدت معین برای خلقت ذکر نشده است. فلاسفه زرتشتی، همچنین به نظر آفرینش از هیچ و آفرینش در مدت شش روز، ناباوری نشان داده اند. آفرینش در سنت زرتشتی، دهشمندی و سازندگی اهورامزدا است و از این رو شاید «نشأت» به آن نزدیک تر باشد تا «خلقت»، هر چند نشأت هم نیست. خداوند جهان و موجودات را شکل داده است.
پیش از این گفتیم که واژه هایی که آفرینندگی اهورامزدا را در گاتها نشان می دهند داتار به چم دهنده و تشا به چم شکل دهنده و سازنده است. اهورامزدا از هستی خود جهان و آفرینندگان را ساخت و داد. آفرینش همیشه با اهورا مزدا و در اهورا مزدا و در سپنتامینیو نماد آفرینش اهورامزدا بوده است. آفرینش در خدا و همانند او قدیم است. سپنتامینیو که پویایی آفرینش را نشان می دهد و طبق قانون اشا در کار است، ازلی و ابدی است. خود اشا هم که قانون آفرینش را نشان می دهد و فروزه اهورا مزدا است، ازلی، ابدی و غیر قابل تغییر است. خلاصه کهن بودن آفرینش، نخستین تفاوت دین زرتشتی با دینهای ابراهیمی در زمینه آفرینش است.
دومین تفاوت دین زرتشت با ادیان ابراهیمی این است که خدای زرتشت، آفریننده بدی و ابلیس نیست. اهورا مزدا تنها خوبیها را آفریده است و سپنتامینیو خود تجسم همه ی خوبیها در این جهان است. از همین رو اهورا مزدا خشم نمی کند، انتقام نمی گیرد و ویران نمی کند. او آن چنان والایی و شکوهی دارد که این گونه بازتابها در آستانش راه ندارند. در دین زرتشتی، خشم و ویرانگری کار آنهایی است که با گزینش راه نادرست در زندگی، بر علیه سپنتامینیو اقدام می کنند. این بدی، خشم، دروغ و ویرانگری را انگره مینیو می خوانند.
سومین تفاوت این است که در دین زرتشتی، پرسش اینکه چرا خداوند جهان یا آدمیان را خلق کرده، مطرح نمی شود. خلق کردن در ذات خداوند است. خلقت آدمی هم جزئی از خلقت کلی است و محتاج دلیل خاص نمی باشد.

وظیفه آدمی در کارگاه آفرینش

در درون کارگاه بزرگ آفرینش، در جریان این پویایی و جنبش ناایستا، آدمی وظیفه ی ویژه ای دارد. او به عنوان همکار اهورا مزدا باید در پیشرفت جهان و آفرینش، کار و کوشش کند. آدمی در تصویر اخلاقی اهورا مزدا و با پرتوهایی از فروزه های اهورایی پدید آمده است. طبیعت این خلقت، ایجاب می کند که آدمی همکار اهورا مزدا باشد. اهورا مزدا با کمال خود، نیازی به این همکاری ندارد. ولی، این همکاری ضامن خوشبختی آدمی است. از این رو به باور من، طبق توصیفی که از اهورا مزدا در گاتها شده است، خداوند آرمانی ندارد. ولی، آفرینش با توجه به آزادی که به آدمی در گزینش راه زندگیش داده، آرمان دارد و آدمی هم باید آرمان داشته باشد. گاتها این آرمان را که همان راه درست زیستن و رسیدن به خوشبختی باشد نشان می دهد.

نحوه پیدایش آدم در دین زرتشت
خلقت انسان در ادیان ابراهیمی با آدم و حوا ارتباط پیدا می کند و آدم و حوا بخش مهمی از آن ادیان را تشکیل می دهد. در تورات آمده است که: «خداوند خدا آدم را از خاک زمین به سرشت و در بینی وی، روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.» در قرآن آمده است که: «همانا آدمی را از گل خالص آفریدم، پس آن گاه او را نطفه کرده، در جایی استوار قرار دادیم... آن گاه نطفه را علقه، و علقه را گوشت پاره، و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوآنهاگوشت پوشاندیم، پس از آن خلقی دیگر انشاء نمودیم.» راجع به ترتیب پیدایش زن و مرد تورات می گوید که: «پس خداوند آدم را به صورت خود آفرید ایشان را نر و ماده آفرید. خداوند خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و کوشش در جایش پر کرد و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد... و آدم گفت همان این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم.» از این سبب نساء نامیده شود زیرا که از انسان گرفته شده است.

آدمی در گاتها
در گاتها چیزی درباره چگونگی پیدایش آدم نیست، گاتها تنها می گوید که آدمی دارای تن (تنو) و روان (اوروان) است. برای عناصر مادی بدن واژه گئتا و برای استخوان آزادی، و برای کالبد، کرپا، به کار رفته است. درباره روان در گاتها، منش (من)، وجدان و اخلاق (دانا)، بینش (ب ادا)و فرشته اهورایی و راهنمای روح (فروهر) سخن گفته است. همچنین گاتها از خوارنه (توانایی اهورایی رهبری)، و از خرد (خرتو) نام برده است. بیشتر سخن گاتها درباره اندیشه های توأمان است که از هنگام کودکی در اندیشه و گفتار و کردار آدمی پدیدار شده، و رفتار آدمی را شکل می دهند. یکی از این دو اندیشه سازنده و خوب (سپنتامینیو) و دیگری اندیشه ویرانگر و اهریمنی (انگره مینیو) است. از برخورد این دو اندیشه (یاوران)، زندگی و نازندگی، روشنایی و ناروشنایی... و به طور کلی هر پدیده با نبودن آن پدیده (به صورت تز و آنتی تز) خودنمایی می کنند در این باره پس از این به درازا گفتگو خواهم کرد. درباره آدم، گاتها بیش از این چیزی نمی گوید. ولی در اوستایی که سده ها پس از گاتها نوشته شده، سخن بیشتری درباره پیدایش جهان و آدمیان آمده است. در اوستا از مشی و مشیانه به عنوان دو گیاهی که توأمان از زمین روئیدند و بعدا تبدیل به انسان (یکی زن و دیگری مرد) شدند، سخن رفته است. این تحول آدمی را به یاد مولوی می اندازد که گفت:
از جمادی مردم و نامی شدم *** از نما مردم به حیوان سر زدم

انسان نخستین در اوستا
در اوستا همچنین از آفرینش «کیومرث» به عنوان نخستین انسان فانی یا الگوی انسان فانی و گاو به عنوان نخستین حیوان یا الگوی حیوان و همچنین از گیاه سخن رفته است. اهریمن بر علیه کیومرث توطئه کرد تا او را به نیستی بکشاند. سروش اهورایی را از خطر آگاهاند ولی اهریمن کار خود را کرد و کیومرث کشته شد. نطفه های کیومرث توسط خورشید، پاک و نگاهداری و سپس به زمین برگردانده شد. از تخم کیومرث دو گیاه (یک کرفس دو شاخه) چسبیده از زمین روییده و به زودی درختی تنومند شد. دو. شاخه درخت تبدیل به دو انسان، یکی زن و یکی مرد، شد که به نام مشی و مشیانه خوانده شده اند.
از تنه تنومند درخت، نژادهای گوناگون پدید آمد. در بندهشن از کیومرث با عنوان پدر نژاد انسان نام برده شده است. همچنین در آن کتاب از زنی بدکاره «جه» (JEH) اسم برده شده که کیومرث را فریب می دهد. معلوم نیست که «جه» از چه نژادی است و از کجا پدید می آید! برخی نویسندگان کوشش کرده اند که این مشی و مشیانه را معادل آدم و حوا معرفی کنند؟ مسالمت آمیز بین خوبی و بدی مردود است. در نتیجه گاتها دروغ مصلحت آمیز را ناپسند می داند. همچنین، دین زرتشت مخالف تقیه است. دروغ گفتن یا راست نگفتن به خاطر حفظ جان یا مال و یا هر دلیل دیگری، مردود است.

منـابـع

ج. پ آسموسن- اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی- ترجمه فریدون وهمن- تهران- بنیاد فرهنگ ایران

فرهنگ مهر- دیدی نواز دینی کهن- چاپ چهارم- 1381 چاپ دیبا

بارتولومه- گات ها کهن ترین بخش اوستا- ترجمه ابراهیم پورداود- 1378- انتشارات اساطیر

رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ یازدهم 1382

گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- تهران- انتشارات آگاهان دیده 1377

ماریان موله- ایران باستان- ترجمه ژاله آموزگار- انتشارات توس- تهران 1377

فرهنگ مهر- مقاله آرای دینی و فلسفی زرتشت- کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد