نقد و بررسی انحرافات در دین زرتشتی

فارسی 5935 نمایش |

بررسی انحراف ازدواج محارم

یکى از خصوصیاتى که در بیشتر کتاب ها به زرتشتیان نسبت داده شده، ازدواج با محارم (یعنى خواهر، مادر و دختر) است و در تاریخ نیز به این امر اشاره شده است که برخى از پادشاهان و بزرگان زرتشتى با محارم خود ازدواج کرده اند؛ ولى مهم این است که این امر ریشه در عقاید زرتشت ندارد و بعدها در این آیین متداول شده است؛ چنان که امیرالمؤمنین علی (ع) به انحرافى بودن این عمل اشاره مى کنند و مى فرمایند این عمل بعدها وارد آیین زرتشت شده است.

دیدگاه استاد شهید مطهری
شهید مطهری می‎نویسد: «ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است ... در صدر اسلام، این ازدواج (بین زرتشتیان) امر رایجی بوده است، لهذا این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زرتشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می‎خواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگوئی منع می کردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند.»

دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایى مى نویسد: در کتاب توحید روایت کرده که اشعث بن قیس از حضرت امیرالمؤمنین (ع) پرسید که «به کدام وجه، از مجوس اخذ جزیه مى کنند، با آن که ایشان را نه پیغمبر است و نه کتاب؟» حضرت فرمودند: «این چنین نیست که تو مى گویى؛ زیرا ایشان را هم کتاب بوده و هم پیغمبر، تا آن که پادشاه ایشان شبى مست شده با دختر خود زنا کرد. قوم او چون از این امر شنیع مطلع شدند، صبح نزد پادشاه آمدند و گفتند: دین ما را ضایع کردى باید که اجراى حد بر تو کرد. پادشاه ایشان گفت که مرا در این کار عذرى است مقبول؛ زیرا حق سبحانه و تعالى را کریم تر و بزرگ تر از آدم، مخلوقى نبود و او دختران خود را به پسران خود مى داد؛ پس اگر من نیز با دختر خود دخول کرده باشم گناهى نکرده ام.
قوم او گفتند: راست گفتى دین حق همین است. بعد از این حق تعالى به واسطه مکافات این گناه عظیم علمى را که در سینه ایشان بود محو کرد و کتابى را که بر ایشان نازل کرده بود از میان ایشان برداشت.»
بر اساس حدیث فوق، پذیرش ازدواج با محارم موجب نابودى آیین زردشت شد. آنچه باقى مانده در حقیقت بیشتر مجموعه اى است از عقاید انحرافى که بعدها نیز دچار تغییر و تحول گردید. این مجموعه بعد از ورود اسلام به ایران تغییرات اساسى یافت و برخى از عقاید و اعمال خرافى آن کنار گذاشته شد و بزرگان این آیین سعى نمودند تا این آیین را از نو بسازند و بیش از پیش قابل پذیرش جلوه دهند؛ لکن در این امر توفیق چندانى نیافتند و هم چنان گرفتار انحرافاتى هستند که در هیچ آیینى وجود ندارد. هرچند این عمل یعنی ازدواج با محارم در اصل دین مجوس و آیین اصلاحی زرتشت وجود نداشت، ولی بعدها به اسم دین چنان شهرت یافته که آن را جزو ارکان آیین زرتشت به حساب آورده اند چنان که یعقوبی می گوید: «ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج می کردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت می دانستند.»

حمایت از نظام طبقاتی

یکی دیگر از مشخصات آیین زرتشتی حمایت از نظام طبقاتی می باشد. در دوره ساسانیان که دین زرتشتی دین رسمی و مورد حمایت دولت بود، مردم به طبقات مختلفی تقسیم شده بودند که هیچ یک نمی توانست از طبقه خود به طبقه بالاتر برود. و اصول و نظامات طبقاتی به شدیدترین وجهی در آن اجرا می شد. جامعه ساسانی که نماد جامعه مورد نظر آیین زرتشت بوده از چهار طبقه تشکیل شده بود: 1ـ آژون (روحانیان) 2ـ ارتش تاران 3ـ کشاورزان 4ـ صنعتگران و هر طبقه ای محدودیت ها و امتیازهای خود را به ارث می گذاشت و امکان ترقی از طبقه ای به طبقه دیگر وجود نداشت علم و ثروت و قدرت در اختیار طبقه بالا بود و طبقات پایین امتیازی جز کار و بردگی نداشتند.
مسعودی در مروج الذهب می نویسد: «اردشیر بن بابک سرسلسله ساسانیان مردم را هفت طبقه قرار داد.» و البته این قانون اجتماعی از سوی متولیان دین زرتشت یعنی موبدان به شدت حمایت می شد و حتی در مورد آتشکده ها هم مورد اجرا گذاشته می شد و آتشکده ای به شاهان و شاهزادگان اختصاص داده می شد و آتشکده دیگر برای موبدان تعیین می گشت و آن دیگری به مردم عادی اختصاص می یافت و بدین ترتیب نظام طبقاتی حتی در مسائل مذهبی هم رعایت می شد. و همه اینها ریشه در نژادپرستی و به تعبیری خون پرستی داشت زیرا زرتشتیان دوره ساسانی اهمیت زیادی به پاکی خون خاندان ها می دادند.

غیر عقلایی بودن احکام عملی آیین زرتشت

در کتاب اوستا که کتاب دینی زرتشتیان به شمار می آید احکامی بیان شده که نه تنها غیر عقلایی است بلکه گاهی انجام دادن آنها محال است و امکان وقوعی ندارد. به طور مثال درباره زنی که بچه مرده به دنیا بیاورد چنین حکم داده شده که آن زن باید به نقطه ای دوردست برده شده و دور از آب و آتش نگهداری شود و تنها بعد از خوردن چندین جام «گمیز» (پیشاب گاو نر) آمیخته با خاکستر می تواند شیر بنوشد ولی باز حق نوشیدن آب را تا چندین روز ندارد.
هم چنین در وندیداد آمده است اگر کسی سگ آبی را بکشد باید «ده هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا، ده هزار تازیانه با سرو شوچرن بدو بزنند و باید اشونانه و پرهیزگارانه ده هزار بسته هیزم سخت و خشک و پاک را چون تاوانی به روان سگ آبی به آتش اهورامزادا بیاورد...» و البته حکم به این جا ختم نمی شود بلکه باید ده هزار مار، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه، ده هزار مورچه، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس و... را بکشد و خانه و زمینی را به روان سگ آبی داده هیجده استبل ویران شده را بازسازی و هیجده سگ را از ناپاکی ها پاک کرده، هیجده مرد را طعام دهد و ... تا گناه او بخشیده شود. آموزه های موجود در اوستا به خصوص احکام عملی که در بخش وندیداد آمده بیشتر به مسائلی درباره تقدس سگ، احکام دفن مرده، زن حائض و... اشاره کرده که به چند نمونه از آنها اشاره می شود.

الف) تقدیس سگ:
در وندیداد سگ از مقام بسیار بالایی برخوردار است و احکام زیادی را به خود اختصاص داده است. به عنوان مثال، هر کسی استخوانی سخت و ناجویدنی به سگ گله و خانگی بدهد مجازات «پشوتنو» را به دنبال دارد. همچنین اگر سگی را بترساند به گونه ای که در گودال افتاده و آسیبی ماندگار به او برسد، باز مجازات پشوتنو به دنبال دارد. اصطلاح پشوتنو به معنی مرگ ارزان، گناه نابخشودنی که مرتکب آن با دادن تاوان بخشوده نمی شود و در بعضی مواقع به معنی گناهی که مجازات آن دویست تازیانه «اسپهه ـ اشترا» و دویست شلاق «سروشو ـ چرن» است، آمده است.
از دیگر احکام مربوط به سگ مجازات کسی است که سگ آبی را بکشد، او برای جبران عمل خود باید ده هزار بسته هیزم سخت خشک، ده هزار هیزم نرم خشک از چوب های خوش بو، ده هزار برسم (شاخه های تازه بریده شده) ده هزار شیر پاک و... را به روان سگ آبی بدهد بعد ده هزار مار، ده هزار سگ نمای (گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه ای که در خشکی زندگی می کند، ده هزار مور دانه کش، ده هزار مور گودال کن، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پر کند و ده ها کار دیگر که هر کس از شنیدن آنها حیران می ماند. همچنین مجازات کسی که پیکر مرده سگی را بر زمین بیندازد دو هزار ضربه شلاق است.

ب) احکام مربوط به زنان:
در اصطلاح وندیداد کلمه «دشتان» به معنی قاعدگی، عادت ماهانه زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختی به دنبال دارد، چنین زنی باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایی متروک و دور از آتش و آب و مردمان است ساکن شود. در ظرف های فلزی کم بها به او غذا می دهند لکن باید غذای کم بخورد تا نیرو نگیرد. بعد او را با گمیز (ادرار گاو) در دو گودال شستشو می کنند سپس در گودال سوم با آب شستشو می شود. و در تابستان باید 200 مورچه بکشد و اگر زمستان بود باید 200 حشره گزنده و آسیب رسان را از بین ببرد. حال اگر زنی بچه مرده به دنیا آورد باید او را در آلونکی دور از آب و آتش و مردم حبس کرد او باید 3 یا 6 یا 9 جام گمیز «ادرار گاو نر» بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن می تواند شیر گرم مادیان یا گاو را بنوشد ولی نمی تواند آب بنوشد تا 3 شب باید به این گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب در کنار 9 گودال بشوید بعد تا 9 شب بدین منوال تنها می ماند. بعد از آن تن و جامه خویش را با ادرار گاو و آب می شوید تا پاک شود.

ج) مجازات دفن مرده:
از دیدگاه اوستا زمین پاک است و نباید مرده را در آن دفن کرد؛ زیرا مرگ سلاح اهریمن است و موجب آلودگی امشاسپندان می شود. بلکه او را باید در دخمه ای گذاشت تا خوراک حیوانات مردار خوار شود. و مجازات کسی که مرداری را در آب یا آتش بیفکند سنگین بوده، چنین کسی هرگز رستگار نشده و دیگر باره پاک نمی شود و یا کسی که پیکر مرده را نبسته و با مفرغ و سنگ در زمین استوار نکند 400 ضربه شلاق است کشیدن جامه بر روی مرده مجازات سنگینی دارد و اگر جامه چرمی بر همه تن مرده بکشد مجازات او دو هزار تازیانه خواهد بود. و هر کس مرده ای یا لاشه سگی را در زمین دفن کند و یکسال در زمین بماند نیز دو هزار تازیانه است و اگر دو سال بماند دیگر بی توبه خواهد بود و با جریمه و کفاره تطهیر نمی شود.
اگر کسی ناخواسته با مرده ای برخورد کرد طریقه پاک شدن او این است که تن خود را سی بار با گمیز (ادرار گاو نر) بشوید و با دست خود سی بار خود را بمالد و هزار قدم برود تا کسی صدای او را بشنود اگر نکرد یک سوم گناهش بخشیده می شود باز هزار قدم برود اگر کسی کمک نکرد دو سوم گناهش و بار سوم هم اگر کمک نکردند تمام گناهش بخشیده می شود. حال کسی اگر در حال دویدن به آب یا درخت کرده مجازاتش 800 ضربه شلاق است. پسر مرده هم خانه ای که پدر در آن مرده را خراب می کند؛ زیرا خانه ای که کسی در آن مرده بدشگون است. با توجه به دوگانه پرستی دین زرتشت و هم چنین احکام عملی از قبیل ازدواج با محارم و کفاره های سنگین غیر عقلایی می توان با جزم گفت که دین زرتشت نمی تواند مؤمنین به خود را از حیث اعتقادی و رفتاری سعادتمند سازد و برنامه زندگانی آنها باشد و انسان را به سعادت دنیوی و اخروی برساند.

انحصارگرایی علمی

یک از ویژگی های جامعه زرتشتی ساسانی انحصاری بودن آموزش در دست موبدان و طبقه کاهن بوده است، چنانکه گفته اند: «موبد را باید لغت پهلوی غیر را نیاموزد چه یزدان به زردشت گفته است که این علم را به فرزندان خود تعلیم کن.»

حکومتی شدن دین
آیین زرتشت فعلی باقی مانده قرائتی خاص از آیین زرتشت است که از سوی ساسانیان تبلیغ می شد و در حقیقت آیینی دولتی بود و اردشیر بابکان که نگاهبان آتش بود بعد از برپایی آتشکده بزرگ شاهی منصب کاهنی آن را بر عهده داشت و موبدان موبد، شناخته می شد و در فهرست درباریان وی از موبدان موبد نامی نبود. به همین دلیل کرتیر در سنگ نوشته خود با افتخار قلع و قمع پیروان دیگر ادیان و مذاهب و برپایی آتشکده ها را از افتخارات خود می شمارد، وی می گفته: «آنان (موبدان و شاهان) برادران یکدیگرند از یک زهدان زاده شده اند و هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند» و نتیجه چنین امری دستوری شدن دین و احکام آن بود که با صلاحدید شاه تغییر می یافت.
وجود واسطه بین خداوند و بندگان و بخشش گناهان از سوی کاهنان زرتشتی از ویژگی های آیین زرتشتی است. در کتاب دبستان مذاهب می نویسد: «چون پسر پانزده ساله شود، دانا دستوری را به دستوری در پذیرد و بی دستوری و مشورت او کاری نکند که هیچ کوفه (ثوابی) بی رضای دستور، پسند دادار نیست و دستور را نزد یزدان پایه ای است که سه یک گناه تواند بخشد و دستور پیشوا و دانای امت زرتشت را گویند.» برخی از وظایف مهم موبدان عبارت بوده از شنیدن اعترافات، عفو گناهکاران و تعیین میزان کفارات که هر سه وظیفه، نشانگر وساطت بین خدا و بندگان و عدم دسترسی مستقیم به اهورامزدا می باشد. این وساطت در عبادت و انجام فرائض که ریشه در نژادپرستی و نظام طبقاتی جامعه زرتشی داشت باعث دوری مردم از آموزه های آیین زرتشت شد و این آیین در نهایت تبدیل به وسیله ای برای تثبیت قدرت شاهان و موبدان گشت.

منـابـع

رسول رضوی- مقاله بازکاوی تاریخ و آموزه های آیین زرتشت

مرتضى مطهرى- مجموعه آثار- جلد 14

مرتضى مطهرى- خدمات متقابل اسلام و ایران- (انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1377)- صفحه 156، 392 و 393

جان بى. ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- (انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370)- صفحه 463- 468، 482

حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- (انتشارات سمت، چاپ اول 1379)- صفحه 66

سید محمدحسین طباطبایی- تفسیر المیزان- جلد 14

داود الهامى- مقاله خداشناسى در اوستا- فصلنامه کلام اسلامى- شماره 34

رابرت ا.هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی- صفحه 281 و 282، 287

آرتور کریستین سن - ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمی- چاپ نگین- تهران بی‎تا

کلیــد واژه هــا

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد