روش فهم و تفسیر خوارج از دین و قرآن (ظاهرگرایی)

فارسی 3802 نمایش |

خوارج

خوارج، از گروههای جنجال آفرین قرون نخستین تاریخ اسلام، گاه با اندکی هوادار، به دلیل خصلتهای ویژه و بی باکی نشأت گرفته از جمود و عصبیت، تنشهای مهمی در پهنه سیاسی و اعتقادی مسلمانان پدید آوردند. خوارج، پدیده ساده اندیشی و جمودگرایی متعصبانه گروهی بودند که در جنگ صفین بازیچه زیرکان دنیادار قرار گرفتند و در نبرد با معاویه، عامل دستیابی او به هدفهایش شدند. بیش از آن که بدانند و بفهمند، مدعی بودند و اعتذارشان بر کج فهمی ها بیش از درنگ و تدبیرشان در امور بود. با این همه، اگر در صدد شناخت فرق اسلامی و بازنگری دیدگاه آنان نسبت به قرآن باشیم، ناگزیر باید، خوارج را نیز یکی از فرقه ها بدانیم و آرای آنان را به نظاره بنشینیم. بسیاری از مورخان، حرکت خوارج را، حرکتی دینی- اعتقادی معرفی کرده اند، ولی مدارکی می نمایاند که آبشخور این حرکت، به ویژه در (المحکمة الاولی) احساسات ناسیونالیستی و دشمنی با قریش بوده است. در این پژوهش، به دیدگاههای عمومی خوارج و فرقه های معروف آنها اشاره خواهیم داشت و از فرقه اباضیه، هرچند فرقه مشهوری است و اکنون در عمان و بسیاری از کشورهای آفریقایی طرفدارانی دارد، بحث نخواهیم کرد؛ زیرا این فرقه خود ادعا می کنند، هیچ وجه مشترکی با خوارج ندارند.

خوارج از دیدگاه علی (ع)

علی (ع) از پیامبر روایت کرده است: «یخرج قوم من امتی یقرؤون القرآن لیس قراءتکم الی قراءتهم بشیء، و لاصلاتکم الی صلاتهم بشیء، ولاصیامکم الی صیامهم بشیء، یقرؤون القرآن یحسبون انه لهم و هو علیهم، لاتجاوز صلاتهم تراقیهم، یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرمیة، لو یعلم الجیش الذین یصیبونهم ما قضی لهم علی لسان نبیهم؛ گروهی از امت من خروج خواهند کرد، آنان قرآن می خوانند، چنانکه خواندن شما در برابر آن چیزی نیست و نماز شما در برابر نماز آنان هیچ است و روزه شما در برابر روزه آنان ناچیز است. چنان قرآن می خوانند که گویا قرآن برای ایشان است. حال آن که قرآن علیه آنان است. نمازهایشان از استخوان گردن ایشان بالاتر نمی رود. چنان از اسلام می رمند که تیر از چله کمان می جهد. ای کاش هواداران و پیروانشان می دانستند، پیامبرشان درباره ایشان چه گفته است.» (مجلسی، بحارالانوار، 33/ 329، ح 574)
علی (ع) وقتی از مذاکره با خوارج ناامید شد، پس ازحمد و ثنای خداوند و دعوت مردم به جهاد فرمود: «قاتلوا الخاطئین الضالین القاسطین المجرمین الذین لیسوا بقراء للقرآن و لا فقهاء فی الدین ولا علماء فی التأویل؛ بکشید این خطاکاران گمراه نافرمان گناهکار را که نه قرآن می خوانند و نه دین را می فهمند و نه تأویل را می دانند.» (طبری، تاریخ الطبری، 3/ 117) با وجود این، علی (ع) خوارج را گروهی می دانست که به انگیزه حق طلبی، گام در مسیر ناحق نهاده اند. بدین جهت می فرمود: «لاتقاتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فأخطأه کمن طلب الباطل فادرکه؛ پس از من با خوارج جنگ نکنید و آنان را نکشید؛ زیرا آن کسی که در جستجوی حق بوده و به خطا رفته، با آن که در پی باطل بوده و بدان رسیده است، برابر نیست.» (وسائل الشیعه، 15/83)

نسبت خوارج و ظاهرگرایی

مواضع گروههای مختلف مسلمانان را می توان در برابر فهم دین به چند دسته تقسیم کرد:
1. گروهی ظاهرگرایی مطلق را پذیرا شدند و در همه مسائل علمی و عملی تنها به متون شرعی بسنده کردند و در فهم متون دینی هیچ گونه تلاش ذهنی از خود نشان ندادند و فقط به ظاهر آیات و روایات پای بندی نشان دادند.
2. گروهی در برخورد با متون دینی و فهم آن، توقف کردند و فهم و تفسیر هر آیه ای را از توان بشر خارج دانستند.
3. شماری عقل گرا شدند و سعی داشتند متون دینی را با ذهنیات و برداشت های عقلی خود برابر سازند و شرع را پیرو عقل کنند.
4. و بعضی عقل را پیرو شرع خواندند واز متون دینی در جهت ترمیم و بازسازی و پالایش امور ذهنی و عقلی سود بردند.
5. گروهی نیز، به باطن گرایی روی آوردند و عبارات قرآن را رموزی دانستند که نظر به حقایق ورای ظاهر الفاظ و معانی عرفی و لغوی آن دارد.
6. گروهی فهم قرآن را ممکن دانستد، ولی تنها معیار و ملاک معتبر در فهم آیات الهی را روایات شمردند.
برخی فرقه نویسان و پژوهشگران علوم قرآن، خوارج را ظاهرگرای مطلق معرفی کرده اند. محمد ابوزهره می نویسد: «خوارج از جهت دفاع از مذهب خود و حماسه آفرینی بر اساس دیدگاههای خود و پایبندی به آن، سرآمد فرق اسلامی هستند. آنان در دفاع و شجاعت خود به ظاهر الفاظ استدلال می کردند و گمان داشتند ظاهر الفاظ دین مقدس است.» همو می نویسد: «پنجمین ویژگی خوارج این است که به ظاهر آیات قرآن استدلال می کردند و در پی فهم مقصود، موضوع وهدف خداوند از آیات بر نمی آمدند.» (تاریخ المذاهب الاسلامیه/ 67 و56)

دلایلی بر عدم ظاهرگرایی مطلق خوارج

اما به نظر می رسد که ابوزهره در نسبت دادن خوارج به ظاهرگرایی در فهم آیات، گرفتار بدبینی شده باشد، زیرا در عقاید خوارج استدلالهای عقلی نیز دیده می شود. چنانکه در بحث امامت و شرایط امام، خوارج، قریشی بودن را شرط نمی دانند و به آیه شریفه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم؛ اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را.» (نساء/ 59) استدلال می کنند؛ زیرا:
نخست آن که: از دیدگاه آنان در صورتی روایت مخصص آیه قرار می گیرد که روایت دیگر با آن ناسازگار نباشد و چون در بحث شرایط امام، روایت پیامبر (ص) «ان امر علیکم عبد مجدع اسود، یقودکم بکتاب الله فاسمعوا له و اطیعوا» (صحیح مسلم، کتاب الحج باب استحباب رمی الجمرة، 3/117ـ116، ح 1298) و حکم عقل (عدم اعتبار نسب در حکومت) با روایت (الائمة من قریش) ناسازگار است، و بدین جهت روایت اخیر نمی تواند مخصص آیه باشد. (شرح المقاصد، 5/ 244)
دو دیگر: جمله علی ابن ابی طالب به ابن عباس که فرمود: «لاتخاصمهم بالقرآن فان القرآن حمال ذووجوه تقول و یقولونولکن حاججهم بالسنة فانهم لم یجدوا عنها محیصا» (ابن ابی الحدید، 18/ 71؛ بحارالانوار 33/ 376) می فهماند که خوارج قرآن را حمل بر معانی گوناگون می کرده اند.
سه دیگر: ابن عباس پس از مباحثه با خوارج اظهار داشت: «آنان قرآن را تأویل می کنند.» (ابن ابی الحدید، نهج البلاغه، 2/ 310) چه تأویل را به معنای خلاف ظاهر آیات معنا کنیم و چه مترادف با تفسیر بگیریم، خوارج ظاهرگرا نامیده نخواهند شد.
چهار دیگر: ابن تیمیه درباره روش تفسیری خوارج می نویسد: «خوارج از کسانی بودند که هم اندیشه آنان باطل بود و هم دلیل آنان. آنان نخست اندیشه و باوری که برخلاف حق بود برای خود می ساختند و سپس آیات قرآن را بر اساس آن باور و اندیشه تأویل می کردند و به آیاتی استدلال می جستند که چه بسا دلالت بر مدعای آنان نداشت و آیه ای را که برخلاف باور و اعتقاد ایشان بود، تأویل می کردند.» (ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، 2/ 222) و افزون بر این، در منابع تاریخی، کلامی و تفسیری به اندیشه ها و باورهایی از خوارج بر می خوریم که نشانگر چگونگی استفاده و فهم و درک آیات قرآن از سوی خوارج است.
پس از بررسی مختصر روش خوارج در فهم دین، اینک به روش های تفسیری ایشان اشاره می کنیم.

تفسیر استدلالی و منطقی

1- استفاده از اشکال برهان های منطقی در فهم آیات الهی: یکی از روشهای خوارج در برداشت از آیات قرآن، استفاده از برهان های منطقی در فهم آیات الهی است. آنان آیه ای از قرآن را صغری و آیه دیگری را کبری قرارداده و سپس ازآن نتیجه می گرفتند. برای نمونه آنان برای اثبات کفر انجام دهنده کبیره که مسأله ای اختلافی بین خوارج و معتزله و شیعه است، این گونه استدلال می کردند: «و اما الذین فسقوا فمأواهم النار؛ و اما کسانی که فاسق شدند، جایگاه همیشگی آنان آتش است.» (سجده/ 20)
«فی جنات یتساءلون عن المجرمین* ما سلککم فی سقر* قالوا لم نک من المصلین* ولم نک نطعم المسکین* وکنا نخوض مع الخائضین* وکنا نکذب بیوم الدین؛ از مجرمان پرسش می کنند چه چیز شما را به دوزخ کشانید؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و اطعام مستمند نمی کردیم و پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا بودیم و همواره روز جزا را انکار می کردیم.» (مدثر/ 41- 46)و به آیه «و الذین کذبوا بآیاتنا هم اصحاب المشأمة؛ و کسانی که آیات ما را انکار کرده اند، افرادی شومند.» (بلد/ 19)
در این استدلال، صغرای برهان عبارت است از (هر فاسقی از اصحاب المشأمة است) و کبری عبارت است از (هرتکذیب کننده ای از اصحاب المشأمة به شمار می رود) و از این صغری و کبری نتیجه می گیریم: (هر فاسقی تکذیب کننده آیات الهی است) و سپس خود این نتیجه را، صغری برای کبرای دیگر (هر تکذیب کننده آیات خداوند کافر است) قرار می دهیم و نتیجه می گیریم (هر فاسقی کافر است). (تفتازانی، شرح المقاصد، 5/ 204) خوارج با اشکال منطقی آشنا نبودند، ولی آیات را در قالبهایی می ریختند که از نگاه خودشان نتیجه آن حتمی بود، گر چه از نگاه مخالفان، صغری یا کبری آنان صحیح نبود؛ مثلا صحیح نبود به صورت مطلق گفته شود، هر فاسقی تکذیب کننده آیات الهی است.
2- استفاده از برهان سبر و تقسیم: از دیگر روشهای خوارج در برداشت از آیات خداوند، استفاده از برهان سبر و تقسیم است. برای نمونه: «و سیق الذین کفروا الی جهنم زمرا حتی اذا جاؤوها فتحت ابوابها و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا حتی اذا جاؤوها و فتحت ابوابها؛ و کسانی که کافر شدند، گروه گروه به سوی جهنم رانده می شوند. وقتی به دوزخ می رسند، درهای آن گشوده می شود. و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند، گروه گروه به سوی بهشت برده می شوند. هنگامی که به آن می رسند، درهای بهشت گشوده می شود.» (زمر/ 71)
خوارج می گویند: آیات ذکر شده انسانها را به دو دسته تقسیم می کند:
1. کفر پیشگان. 2. تقوا پیشگان. روشن است که فاسق از تقوا پیشگان به شمار نمی آید، بنابراین وقتی فاسق متقی نبود حتما کافر خواهد بود. (ایجی، شرح المواقف، 8/ 237)
و یا در آیات دیگری خداوند انسان ها را به دو دسته تقسیم کرده است: 1. اصحاب المیمنة. 2. اصحاب المشأمة.
«فاصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة* و اصحاب المشأمة ما أصحاب المشأمة؛ نخست «اصحاب ميمنه» هستند، چه اصحاب ميمنه ‏اي؟ گروه ديگر اصحاب شومند، چه اصحاب شومي؟» (واقعه/ 8- 9)
روشن است که فاسق از اصحاب میمنة و سعادت مندان نیست، پس از اصحاب مشأمة و شقاوت مندان خواهد بود.
3- حرکت بر خلاف ظاهر آیه با استفاده از عقل و مفاهیم التزامی آیات: و افزون برآنچه گفته شد، در مواردی دیدگاه خوارج برخلاف ظاهر آیه است و در حقیقت با استفاده از عقل و جمع دلالی و مفاهیم التزامی آیات، برخلاف ظاهر آیه حرکت کرده اند؛ مثلا در مسأله دیدن خدا ظاهر آیات زیر دلالت بر رؤیت خدا دارد: «وجوه یومئذ ناضرة* الی ربها ناظرة؛ در آن روز، صورت هایی شاداب و مسرور است و به پروردگار می نگرد.» (قیامت/ 22- 23) «و لقد رآه نزلة اخری* عند سدرة المنتهی؛ و بار دیگر او را دید نزد سدرة المنتهی.» (نجم/ 13- 14) خوارج در رویارویی با این گونه آیات برخلاف آنچه به آنان نسبت داده اند، از ظاهر آیات، به جهت مخالفت با حکم عقل و آیات دیگر دست برداشته اند و می گویند: برابر آیه شریفه: «لاتدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار؛ چشمها او را درك نمي‏ كند ولي او همه چشمها را درك مي‏ كند.» (انعام/ 103) خداوند دیده نمی شود و همچنین بر اساس آیه زیر: «ولما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی؛ و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم! پروردگار فرمود: هرگز مرا نخواهی دید.» (اعراف/ 143) (معتزلی، عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، 723)

 تفسیر به رأی

از تعریف های تفسیر به رأی، برابرکردن آیات قرآن با اندیشه ها و باورهای فرقه ای و شخصی است. خوارج از جمله فرقه هایی به شمار می روند که می کوشیدند قرآن و روایات را در جهت اثبات باورها و اندیشه های خود تفسیر کنند. آنان دیدگاههایی را ابراز داشتند و آیات و روایات را براساس آن اندیشه ها و در جهت اثبات آنها تفسیر و تأویل کردند. روشن است که برابرکردن آیات قرآن با باورهای از پیش ساخته با ظاهرگرایی سازگار نیست؛ چه این که در مواردی ظاهر آیات برخلاف عقیده آنان بوده است و در سازوار کردن آیه با آن عقیده، ناگزیر از تأویل ظاهر بوده اند.

منـابـع

محمد باقر مجلسى- بحارالانوار- تهران- جلد 33

محمد طبرى- تاریخ الطبرى- بیروت- دارالکتب

محمد بن حسن حرّ عاملى- وسائل الشیعه- جلد 15- تهران- اسلامیه

محمد ابوزهره- تاریخ المذاهب الاسلامیه- دارالفکر

مسلم نیشابورى- صحیح مسلم- کتاب الحج باب استحباب رمى الجمرة- جلد 3- مؤسسه عزالدین

تفتازانى- شرح المقاصد- جلد 5

ابن ابى الحدید- شرح نهج البلاغه- جلد 18- قم- مکتبة آیة اللّه المرعشى

ابن تیمیه- التفسیر الکبیر- دارالکتب- جلد 2

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد