مقدمه سبک شناسی (عوامل مؤثر)

فارسی 3516 نمایش |

تأثیر خلق و خوی در ایجاد سبک

بعضی از دانشمندان مانند بوفن و شوپنهاور، سبک را به خلق و خوی و شخصیت انسانی ارتباط داده اند و آن را سیمای برونی دل و باطن و اندیشه ی انسان دانسته اند. بنابراین می توان گفت که «سبک هر شاعر حاکی از کیفیت توافقی که بین احوال نفسانی او هست.» آن که طبعی تند و سرکش دارد سخنش معمولا سریع و کوتاه است و آن که طبعش خیال پرور است بیانش از استعاره ها و مجازهای دور از ذهن پر می شود. آن که بیانش پر است از تنوع و تغیر، دلیل بر آن است که نیروی تداعی معانی در وی قوی است و یافتن رشته ی افکارش دشوار است و آن که خلق و خوی منطقی و مستدل دارد، کلامش نیز محکم و منطقی است. ژرف بینی و ساده اندیشی و غلبه ی عواطف و احساسات و خونسردی و بی اعتنایی و عقده ی حقارت و سایر احوال درونی شاعر هر چه که هست در بیان او منعکس و متجلی می گردد.
صلابت کلام ناصر خسرو بیانگر روحیه ی استوار و پایدار اوست و استدلالی بودن او از شعر او هویداست. تکبر و خود بزرگ بینی خاقانی شروانی که حاصل حقارت های او در زندگی دوران کودکی و نوجوانی است باعث مفاخره های دور و دراز و حقیر شمردن دیگران در شعر اوست. از کلام فردوسی عفت و شرمگنی و میهن دوستی او را می توان دریافت و از غزلیات مولوی روح پرنشاط و با تحرک او که در جوش و خروش است. همچنین محرک درونی شاعر در پدید آوردن اثر در سبک سخن او تأثیر دارد. اگر محرک خشم باشد یا طمع یا وفاداری یا شوق یا ترس یا چیز دیگر، در شیوه ی سخن او تـأثیر می گذارد. از میان دانشمندان اسلامی، ابن قتیبه به انگیزه های نفسانی در پیدایش اثر هنری توجه داشته و در کتاب الشعر و الشعراء خویش در این باره داوریها کرده است. توجه به احوال نفسانی افراد و انگیزه ها و تفاوت این احوال و انگیزه ها با یکدیگر، سبب می شود که شعر یا نوشتۀ هر کس رنگی خاص بگیرد و با شعر و نوشتۀ دیگران متفاوت باشد.

تأثیر اجتماع در ایجاد سبک

انسان موجودی است اجتماعی و تحول پذیر، به ناچار پیوسته از تغییرات تاریخی و اجتماعی تأثیر می پذیرد و این تأثیرات، شخصیت و احوال نفسانی او را دگرگون می کند و این دگرگونی ها در شیوه ی بیان او متجلی می شود. این نکته گفتنی است که تحولات اجتماعی در هر زمان و هر دوره، تابعی است از حوادث تاریخی. به عبارت دیگر حوادث تاریخی در فرد یا افراد اثر می کند و درون آنان را دگرگون می سازد و این دگرگونی هاست که تحولات اجتماع را در ادواری خاص سبب می شود. بر اثر این تحولات دیدگاه انسان ها نسبت به امور تغییر می کند و در نتیجه باعث تحولات سبک شعر یا نوشته می شود. تفاوت دیدگاه هایی که در سخن شاعران قرن سوم و چهارم چون رودکی و ناصر خسرو با شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم چون سنائی و خاقانی و مولوی و سعدی و حافظ دیده می شود تحت تأثیر اینگونه تحولات اجتماعی است. لطافت بیان سعدی و حافظ و خیال پردازی های شاعران سبک هندی نیز معلول تحولات تاریخی و اجتماعی است که بر اثر حوادث گوناگون در جامعه ی ایرانی پیش آمده است.

ارتباط سبک با فرهنگ جامعه
هنرمند در جامعه ای زاده می شود و رشد می کند که پیش از وی وجود داشته و با اعتقادات و آداب و رسوم و فرهنگی انس می گیرد که در میان قوم وی سابقه ای دیرین دارد. او برای اینکه با خوانندگان و مخاطبان خود ارتباط برقرار کند به ناچار در اثر خویش از عناصری یاری می گیرد که از نظر فرهنگی میان وی و مخاطبانش مشترک است. طرز استفاده از این عناصر البته به ذوق و ابتکار وی وابسته است. فرهنگ در واقع بستری است که هنر در آن رشد می کند و بی شک سبک هنر با فرهنگ جامعه ارتباط مستقیم دارد؛ به همین سبب در شعر فارسی می توان عناصر فراوانی یافت که از فرهنگ اسلامی- ایرانی نشأت گرفته و در سبک سخن شاعران تجلی یافته است. مانند این ابیات:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت *** شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
بلبـل ز شاخ سرو بـه گلبانـگ پـهلوی *** می خواند دوش درس مقامات معنوی
یعنـی بیـا که آتـش موسـی نمـود گل *** تـا از درخـت نکتـۀ توحید بـشنوی
آیا «شیر خدا» و «رستم دستان» و «گلبانگ پهلوی» و «مقامات معنوی» و «آتش موسی» و «نکته ی توحید» که در این ابیات دستمایه ی شاعر برای بیان معنی بوده، عناصر فرهنگی نیست؟ میزان استفاده ی شاعر از اینگونه عناصر و دیدگاه نسبت به آنها و غلبه ی عناصر ایرانی یا اسلامی و ویژگی های دیگری از این دست هم از مختصات سخن شاعران و نویسندگان است و هم از ویژگی های سبک های دوره ای است.

رابطه ی شاعران با مخاطبان

شاعر یا نویسنده، تنها برای ارضای خاطر خویش شعر نمی گویند و نمی نویسد، بلکه مخاطبانی دارد که با هنر خویش با آنان سخن می گوید. به جز عناصر فرهنگی، آرزوها و توقعات و مشکلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنان از جمله مسائلی است که شاعر یا هنرمند بدان می پدازد و از طریق بیان این امور میان شاعر و خوانندگان، همدلی ایجاد می گردد. میزان توجه شاعر به اینگونه مسایل و دیدگاه های او از جمله عناصری است که در سبک شاعر مؤثر است. طبیعتا عامل زمان و تحولات تاریخی و اجتماعی و فرهنگی، آرزوها و توقعات قوم را دگرگون می سازد و در نتیجه در هر دوره ای، پرداختن به نوعی خاص از مفاهیم مورد توقع مردم است. اگر فردوسی شعر خود را در بیان مسایل ملی و میهنی به کار گرفته و نظامی به داستان پردازی روی آورده و حافظ ریای زمان خویش را به شیوه ای طنز آمیز به تصویر کشیده و اگر مولوی و سعدی به تعلیم عرفان و اخلاق و تربیت همت گماشته اند، جمله به اقتضای زمان و مطابق توقع مردم جامعه ی عصر بوده است. علاوه بر این، اگر شاعر مخاطبانی خاص چون درباریان، عالمان، اهل مدرسه، و عوام و... را در نظر داشته باشد، شیوه ی بیانش متفاوت خواهد بود. از اینجاست که شیوه ی بیان عنصری که برای محمود غزنوی و رجال دربار او شعر می سروده، با شیوه ی بیان عطار که برای طبقه ی متوسط و عوام مردم شعر می گفته، تفاوتها دارد.

تأثیر حرفه ی شاعر در شیوه ی بیان وی
بی شک، تحصیلات شاعر و اطلاعات علمی و حرفه ای او ناخودآگاه، در شیوه ی بیان او تأثیر می گذارد. آن گروه از شاعران فارسی زبان که در مکتب ها و مدرسه ها در آموختن علوم و فنون گوناگون وقت گذارده اند به هنگام شاعری در ابداع مفاهیم و معانی، از اصطلاحات و مبانی علمی زمان خود بهره گرفته اند. انعکاس اطلاعات حکمی عنصری در شعر او و دانسته های ریاضی و طبی و فلسفی انوری در دیوان وی و اطلاعات طبی خاقانی در شعر او و اطلاعات وسیع دینی و کلامی مولوی در مثنوی معنوی و امثال آن، شاهد این مدعاست. شغل و حرفه نیز (که در زمره ی اطلاعات است) در شیوه ی بیان شاعر یا نویسنده مؤثر است. بدین سبب صور خیال و برخی لغات و ترکیبات و تعبیرات و مفاهیمی که طبیب شاعر و فقیه شاعر و معلم شاعر و برزگر شاعر در شعر خود به کار می گیرند متفاوت خواهد بود. آراستگی و پیراستگی و استحکام زبان شعر یا نثر نیز با تحصیلات شخص بی ارتباط نیست. سستی زبان و ابتذال ترکیبات و تعبیرات در گروهی از شاعران قرن نهم به بعد، در واقع معلول بیسوادی و عامی بودن آنان است زیرا ذهن و خاطر درس نخوانده و نپرورده ی آنان نمی توانسته است ترکیب و تعبیری را که در زبان عوام به کار می رفته اقتباس کند و آن را از ابتذال خارج سازد و در شعر به کار گیرد.

تأثیر موضوع سخن شاعر در بیان او

بی شک موضوعی که شاعر به اقتضای زمان و توقعات قومی و ملی برای شعر خویش بر می گزیند در شیوه ی بیان او مؤثر است. زیرا هر موضوعی شیوه ی بیانی خاص می خواهد و شاعر خوب و صاحب سبک کسی است که شیوه ی بیان متناسب با موضوع را یافته باشد یکی از علل اختلاف لغات و ترکیبات و صور خیال و لحن کلام در حماسه و مدیحه و اشعار بزمی و انتقادی و عرفانی و امثال آن، همین امر است.

تأثیر محیط شاعر در شعر او
شاعر بسیاری از عناصر شعری خویش مانند مواد صور خیال و مفاهیم و تمثیلات خویش را از محیط اطراف خود می گیرد. به همین سبب اگر مقلد نباشد، تأثیر محیط جغرافیایی که در آن زندگی می کند در شعرش مشهود است. شک نیست که شاعرانی که در مازندران یا خراسان یا آذربایجان یا مناطق مرکزی و جنوبی ایران به دنیا آمده و زندگی کرده اند از نظر تأثیر محیط با یکدیگر متفاوتند. در شعر منوچهری دامغانی (در توصیفها و صور خیال) هم رنگ سرزمین شمال و هم تأثیر مناطق بیابانی و خشک دیده می شود. تمثیلهای ساحل و دریا و قایق و نام های کوه ها و درخت ها و پندگان محلی در شعر نیما یوشیج از این نوع است. علاوه بر این، نوع آب و هوا و محیط در شخصیت و خلق و خوی انسان ها نیز بی تأثیر نیست و آن نیز در سبک انعکاسی تواند داشت.

صاحب سبک

به سبب تفاوتی که در شخصیت و خلق و خوی انسان ها وجود دارد، شعر یا نثر هر کس، رنگی خاص می یابد، هم چنان که سیمای برونی انسان ها متفاوت است. بنابراین از یک جهت، سبک ها متعدد و به تعداد شاعران و نویسندگان است. اما همه ی آنان (حتی آنان که خوب بگویند و بنویسند) صاحب سبک نیستند. به همین سبب به دست دادن تعریفی جامع از شاعر یا نویسنده ی صاحب سبک آسان نیست. اما اگر به اختصار این مبحث پرداخته آید، می توان گفت که: صاحب سبک کسی است که شیوه ی بیان خود را از کسی به عاریت نگرفته باشد و جنبه های فصاحت و بلاغت را در کلام خویش رعایت کرده باشد و در شیوه ی صور خیال و استفاده از عناصر اولیه ی زبان و به کار بردن امکانات بالقوه ی آن، مبدع و مبتکر باشد و بتواند اندیشه ی خود را به گونه ای بیان کند که دسترسی به شیوه ی بیان او به آسانی حاصل نیاید و مفاهیم عالی و در ضمن فراگیر را آن چنان در قالب جمله ها و عبارت ها بریزد که کلامش در زبان مثل سایر شود یا در حکم امثال به کار رود و جذابیت شیوه ی بیانش به گونه ای باشد که گروهی از هم عصران یا پسینیان خویش را به دنبال سبک خویش بکشاند و مدار و محور سبکی خاص قرار گیرد. صاحب سبک، نه تنها در شیوه ی بیان، بلکه در انتخاب موضوع نیز باید هوشیار باشد و شرایط اجتماعی و نیازهای قومی را در نظر داشته باشد و مخاطبان و خوانندگان اثر خویش را نیز فراموش نکند یا به دیگر سخن مقتضای حال را رعایت کند. بداند که باید چه بگوید و چه نگوید و گفتنی ها را به شیوه ی مناسب آن ها بیان کند و شرایط اطناب و ایجاز را حفظ کند و برای فعالیت ذهنی خواننده نیز مجالی بگذارد و تنوع و تفنن در کلام را نیز در حد مطلوب رعایت کند.

سبک دوره ای
سبک در عین فردی بودن، دوره ای نیز هست. تحولات تاریخی و اجتماعی و تغییراتی که در زبان هر دوره حاصل می شود، مجموعا سبب می آید که در هر عصر شاعران یا نویسندگان به زبانی خاص سخن بگویند و امور و مسایل را از دیدگاه هایی خاص بنگرند. از اینجاست که در گروهی از نویسندگان یا شاعران هر عصر، ویژگی های لفظی یا معنوی مشترک دیده می شود و بر این اساس تحولات سبکی را می توان طبقه بندی کرد. طبقه بندی سبک های شعر فارسی به خراسانی یا ترکستانی و عراقی و هندی یا اصفهانی و دوره ی بازگشت ادبی بر همین مبناست. بحث درباره ی سبک شخصی (آن چنان که معرف شخصیت و خلق و خوی هنرمند باشد و بتوان سیمای درونی وی را از طریق اثرش ترسیم کرد) کاری است دشوار و در زبان فارسی درباره ی صاحبان سبک از این دیدگاه مطالعه ای چندان نشده است. در سبک های ادبی اروپایی نیز بیشتر این شیوه را در سبک شناسی تکوینی می توان دید و مکتب سبک شناسی ساختاری، بیشتر بر محور ویژگی های زبانی به بررسی سبک شاعر یا هنرمند می پردازد.

تأثیر زبان و خط در تجلی سبک گوینده
در ادبیات، اندیشه، با زبان بیان می شود. بنابراین تجلی سبک گوینده در زبان اوست. هر زبان ساختار و ظرایف و امکاناتی خاص دارد و شاعر یا نویسنده ی صاحب سبک می کوشد تا از امکانات بالقوه و بالفعل زبان استفاده کند. بنابراین قدرت و تسلط او بر زبان، و آگاهی او از این امکانات، در بیان او تأثیر دارد. زبان فارسی، از نظر واژه سازی زبانی است ترکیبی. جمله در آن، با حروف ربط و اضافه ساخته می شود و جایگاه کلمه در جمله، نیز حالت نحوی جمله را مشخص می سازد. نویسنده یا شاعر با تقدیم ها و تأخیرها و فصل ها و وصل ها و حذف ها و تکرارها و تمهیداتی از این دست جمله را فصیح و بلیغ می کند، و با ذوق و ابتکار و سلیقه ی خویش بر مبنای آموخته های خود از فنون ادب، تشبیه ها و مجازها و استعاره ها و کنایه ها و سایر عناصر شعری را به کار می گیرد و زیبایی های لفظی را که از هماهنگی های کلمات و جملات حاصل می آید در کلام وارد می کند و از تعقیدهای لفظی و معنوی می پرهیزد و با تدابیر دیگری از این دست، اندیشه ی خویش را به صورتی بیان می کند که در نظر گویندگان زبان مطلوب باشد و سخن او، سخن شناسان را پسند افتد.
اینگونه زبان را، زبان ادبی می گویند. علاوه بر این، توجه به استعداد زبان، شاعر یا نویسنده را در خلق زیبایی های ادبی یاری می رساند. شاعران قدیم ما، از قدرت ترکیبی زبان فارسی نه تنها در راه ساخت واژه های مرکب و ترکیبات وصفی واضافی فراوان استفاده کرده اند بلکه در آرایش کلام خویش نیز از این خصلت بهره گرفته اند. مثلا استعمال جناس مرکب در آثار فارسی و فراوانی آن، از ویژگی های این زبان است. بجز امکانات بالقوه و بالفعل زبان، شاعر یا نویسنده از امکانات خط نیز می تواند بهره بیابد. شاعر و نویسندگان فارسی زبان از استعداد خط موجود فارسی (که در اصل خط عربی است) نیز استفاده کرده اند و جناس خط و تصحیف و بازی با الفاظ و تشبیهات حروفی و مواردی از این دست که در آثار آنان وجود دارد از این رهگذر پدید آمده است.

منـابـع

محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- 1377

محمدتقی (ملک الشعرا) بهار- سبک شناسی- جلداول- انتشارات مجید

محمدجعفر محجوب- سبک خراسانی در شعر فارسی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد