گناه از دیدگاه مسیحیت

فارسی 3908 نمایش |

گناه

در آموزه گناه انسان شناسی و رستگاری شناسی در هم تنیده اند. این یکی از آموزشهای رایج مسیحی است که خدا در اصل بشر را به صورت خود آفریده است. این ماهیت، انسانها را قادر می سازد که هم خدا را در خود متجلی بسازند و هم نسبت به آفریدگار خود خیانت کنند، زیرا این ماهیت به انسانها فرصتی می دهد تا تمایز میان خالق و مخلوق را در نوردند و به نحو خطرناکی خود را به جای خدا قرار داده یا خدا را با خود اشتباه بگیرند. (پیدایش 6: 4-1، 11: 9-1) پرستش خدای آفریدگار تبدیل به خود پرستی و بت پرستی شیطانی می شود.

گناه در کتاب مقدس
کتاب مقدس این اشتباه را به عنوان گناه معرفی می کند و از تعبیر (hamartaning hata) استفاده می نماید و بر ناکامی و شکست و خود فراموشی تأکید می کند. از آنجا که در اثر خطا و غرور انسانها از رسیدن به اتحاد با خدا و وحدت با دیگران باز می مانند، می توان گناه را اساسا مایه ویرانی وحدت و روابط مثبت جامعه بشری عصیان و نقض عهد و بیگانگی بین خدا و انسان بشمار آرود. به همین سبب است که عهد قدیم گناه را به عنوان نوعی بت پرستی و خیانت به یهوه تفسیر می کند. از سوی دیگر پیامبران نیز بی عدالتی اجتماعی را بسیار زیاد محکوم ساخته اند و به نفع ضعفیان و فقیران بر علیه ثروتمندان و قدرتمندان مبارزه کرده اند. عهد جدید این طرز فکر را ادامه می دهد که گناه نوعی وضعیت و اقدام بشری است که بر علیه مسیح و روح القدس است و در عین حال موجب می شود که انسان نتواند نسبت به همسایه گناهکارش عشق بورزد. در واپسین تحلیل گناه به مرگ می انجامد (رومیان 6: 23) و کوتاه سخن اینکه کتاب مقدس به عنوان یک کل هرگونه برخورد شود ذهنیت بشری را نسبت به خدا و بشر که گناهکارانه و تجاوزگرانه باشد و از مرزهای آفرینش الهی و مخلوقیت انسان در گذرد گناه تلقی می کند. گناه نسبت به خدا منجر به ارتکاب گناهان نسبت به مخلوقات او می شود. اما بیگانگی بین خدا و آفرینش خدابخشی از وضعیت بشری است که گریزی از آن ندارد (رومیان 3، 23) بشریت تنها گناهکارانه عمل نمی کند بلکه اساسا خود گناهکار است.

گناه اولیه در سنت مسیحی

این آموزش در طول قرون در سنت مسیحی همواره به عنوان گناه اولیه مورد بحث بوده است این آموزه بیان می دارد که اعتقاد به گناه هر چند جهانشمول است اما ضروری نیست به خصوص برای کسانی که به همبستگی با آفریدگار و دیگران دست یافته اند گناه و خطا امری ناموجه است. این آموزه ما را از تفسیر نادرست گناهکاران در قالب تعبیرات اخلاقی باز می دارد و نسبت بین خدا و بشر و برخوردهای میان انسانها را در اصل تعیین می کند. این آموزه بر عقیده اراده آزاد که در همه انسانها که به صورت خدا آفریده شده اند وجود دارد تأکید می ورزد و آن را پیش فرض ضروری برای مسئولیت فردی و جمعی در قبال گناه به شمار می آورد در عین حال که طبق این آموزه انسانها هرگز نمی توانند گناهکار نباشند (رومیان، 7: 19 -17) زیرا همه آنها قربانی وسوسه و اغوای خدا شدن هستند و به همین سبب آزادی خود را که از آغاز مقدور شده بود مایه کامیابی آنان باشد از دست می دهند. اراده آزاد به طور سلبی این نتیجه را می دهد که امکان منحرف شدن از صورت خداوند به صورت شیطانی و استعداد کشیده شدن به سوی بتها در همه ما هست که نتیجه آن خیانت به خدا به جای سوق یافتن به سوی دینداری صحیح می باشد. ما نسبت به خدایان خیانت می ورزیم و نسبت به آفریدگار خود بی اعتماد هستیم. بدینسان گناه را می توان اساسا نوعی کفر و بی ایمانی به شمار آورد.

نقش عیسی مسیح در پاکی گناه اولیه بشر
از آنجا که این بی ایمانی افراطی بشریت را از خدا دور می سازد، انجیل بشریت را به اتحاد دوباره با خداوند از طریق دعوت او به تغییر کیش و وعده آمرزش و عفو گناهان فرار می خواند. این موهبت از آنها امکانپذیر شده است که عیسی مسیح بر فراز صلیب گناه همه انسانها را بر عهده گرفت به جای آنان عذاب کشید. به رغم قصور و خیانت انسان خداوند همچنان با آفرینش متحد باقی ماند و مرگ پسرش بر بالای صلیب موجب آشتی بین او با جهان گردید. مسیح آن کاری را انجام داد که همه انسانها باید انجام داده باشند یعنی محکومیت الهی که در اثر گناه پدید آمده است و بدینسان با مردن به جای انسانها توانست پارسایی و دینداری طلب شده از انسانها را به جای آنها کسب کند.

نقش ایمان به عیسی مسیح در رهایی بشر از اسارت گناهکاری
از طریق ایمان به عیسی مسیح بشریت اکنون در عدالت عیسی مسیح مشارکت می جوید که از طریق انجام مناسک غسل تعمید به آنها داده می شود. از طریق ایمان مومنان از اسارت گناهکاری بیرون آمده و به بندگی و دینداری الهی رسیده اند (رومیان 6: 13 -12) خداوند نیز با فیض خود آنان را به عنوان پسران و دختران خویش می پذیرد و آنان را پارسا و دیندار می خواند و در نتیجه آنان از مرگ رهیده و به زندگی جدیدی گام می نهند. کسانی که غسل تعمید یافته اند از گناهان گذشته پاک شده و از این پس با دلی پاک زندگی می کنند هر چند این بدان معنا نیست که کاملا بر گناهکاری غلبه یافته اند و یا خطاهای پس از غسل تعمید نادیده انگاشته شده باشد.

برائت به وسیله ایمان در نهضت اصلاح دین

از دیدگاه "برائت به وسیله ایمان" این نظریه درباره گناه به لحاظ الهیاتی بسیار ناشیانه به نظر می رسد. اما با این همه یک واقعیت محسوس است هر انسانی زمانی صالح و زمانی گناهکار است. این تعبیر (که در اساس تعبیری لوتری است) در سندها اعترافی حتی در خود سنت لوتر نیز به طرق مختلف مورد تفسیر واقع شده است کلیساهای وابسته به نهضت اصلاح دین به طور عادی تأکید می کنند که مسئله برائت از طریق ایمان تنها به معنای عفو گناهان نیست بلکه شخص را وارد زندگی جدیدی می کند از یک سو خدا اعلام می کند که شخص باید پارسا باشد و از سوی دیگر خود او شخص را پارسا می سازد (برائت خلاق) برائت و تطهیر با یکدیگر مرتبطند و دومی همواره نتیجه اولی است نه پیش شرط آن.
بنابراین از آنجا که مومنان عادل هستند کارهای نیک انجام می دهند که هیچگاه نمی تواند مبنای برائت یا آمرزش آنان بشود. انسانها هیچگاه نمی توانند از طریق اعمال خودشان نجات یابند، از سوی دیگر این مسئله نیز قطعی است که بدون اعمال صالح به هلاکت خواهند رسید. (قاعده کنکورد، بیانیه 3) اما برائت موجب نمی شود که انسانها از ارتکاب به گناه مصون بمانند زیرا دینداری و پارسایی خاصیتی است که بیرون از وجود ما و قابل انفکاک از ما است. از طریق برائت وضعیت و نسبت شخص گناهکار و رابطه اش با خدا قطعا به طور کامل تغییر می کند، اما شخص از نظر هستی شناختی به هیچ وجه تغییری پیدا نمی کند (بر اساس دیدگاه لوتری) و بنابراین شخص که کاملا برائت یافته است چه مرد و چه زن همچنان کاملا یک گناهکار باقی خواهد ماند اما خود مارتین لوتر می تواند درباره شخص مومن به عنوان کسی که تا حدودی گناهکار و تا حدودی برائت یا قداست دارد سخن بگوید، و بدینسان تطهیر به عنوان یک جریان دائمی آمرزش ادامه خواهد یافت و وضعیت واقعی شخص هرگز یکباره متحول نخواهد شد. اما الهیات لوتری از همان آغاز بدون تردید تمایل داشت که این تناقض را بپذیرد که انسانها کاملا دیندار و کاملا گناهکارند و امکان انجام گناه پس از غسل تعمید اجتناب ناپذیر است. این نظر ممکن است تحت شرایط نامساعد زمینه را برای نوعی ستیزه گری و بی تفاوتی اخلاقی فراهم سازد و بدینسان اهمیت اعمال صالح را به عنوان نتایج ضروری ایمان مورد غفلت قرار دهد.

انتقاد کلیسای کاتولیک رومی
این دقیقا همان نقطه ای است که کلیسای کاتولیک رومی بدان انتقاد می کند و آن را مورد حمله قرار می دهد و زیرا نهضت اصلاح دین به شدت مسئله فیض نامشروط الهی را به عنوان تنها عامل برائت مورد تأکید قرار می دهد و بدینسان مسئله تحول نیروی خلاقه فیض الهی را در تطهیر انسانها کم بها جلوه می دهد. شورای ترنت ادعا می کند که هنگامی که خدا برائت را اعطا می کند گناهکاران نه تنها مبرا از گناه اعلام می شوند بلکه وجود آنها نیز تحول یافته و از این پس خلقتی تازه خواهند یافت. (قرنتیان دوم 5: 17، غلاطیان، 6: 15) بدینسان چنین انسانهایی دیگر کاملا گناهکار نیستند هر چند که دینداری و پاکی آنها ناشی از خداست (یعنی از مسیح) و بدین معنا سنت کاتولیک نیز می تواند بگونه ای بیگانه با این آموزه تفسیر شود. از سوی دیگر افراد انسانی هنوز در قلمرو گناه و تحت تأثیر گناه اولیه قرار دارند. آنها همواره در معرض آلودگی به گناه قرار داشته و در واپسین تحلیل از رستگاری خود اطمینان نداشته و کاملا به گناه قرار داشته و در واپسین تحلیل از رستگاری خود اطمینان نداشته و کاملا به فیض الهی وابسته اند، که تطهیر آنها را امکان پذیر ساخته و تفسیر مومنان برائت یافته را به عنوان افرادی که هم صالحند و هم گناهکار ممکن می سازد.

مسئله حلول و تجسد در کلیسای ارتدوکس شرقی

مجادلات کلیسای غرب، هیچگاه عملا در کلیسای ارتدوکس شرقی وقوع نیافت در سنت ارتدوکس و دیدگاه کلامی آن تأکید اصلی به جای برائت بر مسئله حلول و تجسد است. "خدا تبدیل به انسان شد تا مگر اینکه ما نیز الهی شویم." (آتاناسیونس، حلول 54) تجسد الهی برای تفسیر الوهیت بشر به کار رفته است (تئوسیس) و بنابراین موجب آشتی نهایی بین آفریدگار جهان آفرینش است.

جایگاه کنونی گناه در مناقشات بین کلیساهای روم و اصلاحی
امروز می توان گفت که مناقشه سنتی بین کلیساهای روم و اصلاحی کنار رفته است به طوری که عقیده کلیسای لوتری در مورد وعده الهی با عقیده کلیسای کاتولیک در مورد لیاقت بر اساس فیض کاملا سازگار و مطابق است اما تنشها همچنان باقی مانده است و با توجه به ماهیت بشری و خصلت اساسی گناه هیچگونه کاهشی نیافته است. در متون شوراهای جهانی کلیسایی در دهه های اخیر بحث گناه بیشتر در قالبی سنتی مطرح شده است. هر چند نمونه های اندکی نیز از مباحث اعتقادی و اخلاقی در باب واقعیت گناه اولیه وجود دارند که نتیجه آنها گناهکار بودن اشخاص غیر عادل و مغرور و نهادهای ستمگر است.

مباحث مربوط به گناه در جریانهای اخیر
جریانهای اخیر مانند الهیات رهایی بخش و الهیات سیاسی تمایل بی سابقه ای به مباحث مربوط به گناه ساختاری و نهادی نشان می دهند که مقصود از آن توضیح ساختارهای گناه آفرین اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می باشد. همچنین می توان ادعا کرد که کل نهضت جهانی کلیساها از طریق نگرشی اساسی در باب اختلافات کلیسایی و اعتقادی تغذیه می شود که خود نقض گناه آلود مبانی مسیحیت و امری بیگانه یا مسیح شناسی است. (یوحنا 17: 21، قرنتیان اول 1: 13-10) این گناه تفرقه و اختلاف مستلزم نوعی آشتی است که به نوبه خود موجب نبرد مستمر اساسی بر علیه هرگونه بی عدالتی، نژاد پرستی، تفرقه و فقدان آزادی خواهد بود. بنابراین همه انسانها و گناه ساختاری به واسطه عیسی مسیح مورد آمرزش قرار خواهند گرفت زیرا او از طریق مراسم عشاء ربانی به عنوان فضای آشتی خود را وقف پیروانش خواهد کرد.

منـابـع

پدر نورگارد هوژن- مقدمه ای بر شناخت مسیحیت- ترجمه و تدوین همایون همتی- صفحه 87- 92

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد